1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خاطــره ای بسیار عجیب از شهید
✨ #ابراهیـــم_هادی
🌷یادش با ذکر #صلوات
#سلام_بر_ابراهیم
وقتی پسرم ازدواج کرد از نظر مالی اونو تأمین کردم.
در قم براش خونه و ماشین خریدم.
دوستانش بهش میگفتند: تو که اولِ زندگیت همه چی داری دیگه بعدش چقدر وضعت خوب میشه.عجب زندگیای میتونی درست کنی.
بعد از شهادتش همه دیدند که در این چند سال حتی یه استکان هم به اموالش اضافه نکرده.
و تمام درآمد و داراییش رو صرف کمک به خانواده ی شهدای فاطمیون میکرده.
در ماه محرم به حرم امام حسین مشرف شده بود.
زیر قبه از اباعبدالله خواسته بود که سال دیگه درروز اربعین شهید شود همین هم شد..
#شهید_میرزا_محمود_تقیپور
#شهید_اربعین۹۶
🌹قرار صبحگاهی
📜احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف)
📣أکثروا الدعاء بتعجيل الفَرج فإنَّ ذلک فرجُکُم
🔸ای شیعه ما
براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن، فَرَج و گشايش شماست.
🌥بیاییم بخوانیم دعای فرج را برای خود امام زمانمان نه برای خودمان ❗️
مهدی غریب است تنهاست
دلی پر درد و پر غصه دارد
چه میدانیم از گریه های شبانه عزیز دلمان مهدی فاطمه
آقا جان ما را ببخش که مرحمی نشدیم بر دل پر دردت😔
تو را خواستیم برای خودمان نه برای خودت😔
🌸📖دعای فرج 📖🌸
🔹إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
🔸خدايا! گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت،
🔹و ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
🔸و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد، و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است،
🔹و عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🔸در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،
🔹أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
🔸آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
🔹ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ
🔸پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على!
🔹يا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ
🔸اى على و اى محمّد! مرا كفايت كنيد كه تنها شما كفايت كنندگان من هستید،
🔹و انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🔸و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى كنندگان من هستيد، اى مولاى ما! اى صاحب زمان! فريادرس، فريادرس، فريادرس،
🔹أدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🔸مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب،
🔹يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
🔸اى مهربان ترين مهربانان، به حق محمّد و خاندان پاك او.
🌹یه روز خوب میاد
❤️سرباز امام حسن(ع)❤️
🔴🔴🔴🔴
از حداقل ترین کارمان برای امام زمان کوتاهی نکنیم
و هر روز صبح ایران را دعا گوی فرج مهدی صاحب الزمان(عج) کنیم
با ارسال به مخاطبین و انتشار دعا
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
#شهیدنوشت
سخنان شهید مدافع حرم سعید مسافر از زبان همسر؛
من همیشه به خداوند می گفتم که خدایا یکی از سربازهای ناب خود را نصیب من کن و اطرافیانم می دانستند من چنین حاجتی دارم و وقتی هم که آقاسعید به خواستگاری آمدند مهرشان به دلم افتاد و همانجا احساس کردم همان کسی است که میخواستم و بعد اولین جلسه به خانواده گفتم که نیازی نیست بیشتر از این با ایشان صحبت کنم و جواب من مثبت است.
قبل از خواستگاری خبر اولین اعزام به منطقه به آقاسعید ابلاغ شده بود و این موضوع را در خواستگاری با من مطرح کردند ، من در وجودم احساس گرما می کردم و ترسیدم از هر اتفاقی که میتوانست در آینده بیفتد ولی توکل بر خدا کردم و به ایشان گفتم بروید ان شاالله خداوند و حضرت زینب سلام الله علیها پشت و پناهتان باشد و منتظرم تا برگردید. آقا سعید از من بله را گرفتند و فردایش به منطقه اعزام شدند.
من ۲۶ ساله بودم که با آقا سعید ازدواج کردم، او درمحبت یک مرد طبیعی و عادی نبود. مردی که موقع صبحانه لقمه را دانه دانه در دهان من می گذاشت یا اینکه هنگامی که کار خانه انجام می دادم، یواشکی اسفند بر می داشت و دود می کرد… وقتی می پرسیدم چکار می کنی؟ می گفت دارم اسفند دود می کنم ما خیلی خوشبخت هستیم وبا شوخی ادامه می داد به زندگی ما چشم می زنند.
ایشان بسیار مهربان بودند و همیشه مرا عفت جان یا خانمی صدا می کردند. من به او می گفتم؛ تو خیلی مهربانی و این من را خیلی می ترساند که تو را از دست بدهم و آقا سعید به شوخی می گفت «این حرف رونزن و هندوانه زیربغلم نذار».
آقا سعید می گفت قبل از ازدواج مان، رفتم پیش خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و به ایشان گفتم برای من خواهری کنید و یک دختر خوب قسمت کنید که همه جوره با من بسازد و وقتی شما رو دیدم، یک نوری و یک حسی به من گفت که این همسر زندگی من است.
من به ایشان گفتم دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم ولی او تاکید داشت که می توانید و من وقتی پرسیدم چرا میخواهید بروید با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا ، بابی انت و امی به من گفتند که این فراز را برای من معنی میکنید؟ و من هم گفتم معنایش که مشخص است یعنی پدر و مادرم به فدایتان ... و ایشان گفت به خاطر همین! و چادرم را در دست گرفت و گفت به خاطر این چادرت می روم تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکشند.
چون سال اول زندگی مشترکمان بود مثل همه زوج ها دوست داشتم در کنار هم باشیم و حسی به من دست داده بود که دیگر برنمی گردد و بعد اینکه به ایشان گفتم نمی توانم دوریتان را تحمل کنم و ایشان گفتند می توانی ، یک آن قسمتی از سریال مختار به یادم آمد که زنان کوفی مردان خود را از دور حضرت مسلم دور کردند تا با ایشان بیعت نکنند، باورتان نمی شود آن لحظه این قسمت از فیلم برایم تداعی شد.
ایشان موقع رفتن به من گفتند : من می روم ولی رسالت زینبی به دوش شماست بانو ، ومن بعد شهادت ایشان سعی برآن داشتم که هیچ گاه بلند گریه نکنم و اگر پیش می آمد جلوی خود را می گرفتم تا آقاسعید از دست من ناراحت نشود.
هدیه بروحمطهر اولیاءالله، شهدا وجمیع رفتگان صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
یاران آخرالزمانی سیدالشهداعلیه السلام
═─