#خدا_از_این_تشنگی_ها_نصیبت_کنه
#که_ساقیت_امام_حسین❤️ #باشه
#شهدا_اینطوری_عطشو_برطرف_کردن
#باورکن_خودشون_هوامونودارن
🌹مادر شهید به گوشم رساندن که سجاد لب تشنه #شهید شده ، وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب می کند اما دوستانش به سجاد آب نمی دهند و می گویند الان نمی تونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع شهید میشی لحظاتی بعد سجاد تشنه به شهادت می رسد. این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود و با خودم می گفتم کاش به پسرم آب میدادن ، تا اینکه یه شب تو خواب دیدم سجادم پائین کوه افتاده و من دارم میرم بهش آب بدم اما بانوئی رو دیدم که عصا بدست (آن بانو حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند ) رفت و به سجاد آب داد و برایم دست تکان می داد منظورش این بود خیالت راحت به پسرت آب دادم ، الان مطمئنم که سجاد سیراب به شهادت رسیده است.
#شهید مدافع حرم سجاد طاهری نیا
@katrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اباصالح_التماس_دعا..😭😭
🎥کلیپ تصویری
🍃زمزمه جانسوز و دلنشین ، مناجات با #امام_زمان💚توسط مرحوم حاج محمدباقر منصوری
◼️متاسفانه در شب شهادت امام جواد این مداح آذری خوش صدا به رحمت ابدی پیوست ، شادی روحشان فاتحه مع الصلوات
@alvane
گل نرگس:
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_نوزدهم (( چراهای بی جواب))
🌹من سعی می کردم با همه تیپ و اخلاقی دوست بشم. بعضی رفتارها خیلی برام آزاردهنده بود، اما به همه چیز، به چشم تمرین نگاه می کردم .
🍃تمرین برای برقراری ارتباط،
تمرین برای قرار گرفتن در موقعیت های مختلف و برخوردهای متفاوت ،تمرین برای صبر،
🌹تمرین برای مدیریت دنیایی که کم کم وسعتش برام بیشتر می شد.
شناخت شخصیت ها، منشا رفتارها، برام جالب بود . اگر چه اولش با این فکر شروع شد؛
🍃– چرا بعضی ها دست به گناه میزنن؟
چه چیزی باعث تفاوت فکر و انتخاب انسان ها حتی در شرایط مشابه میشه؟
و بیشترین سوال ها رو هم ، تفاوت رفتاری و شخصیتی من با پدرم برام درست کرده بود. خیلی دلم می خواست بفهمم به چی فکر می کنه.
🌹و من خیلی راحت با احسان دوست شده بودم .برای یه عده سخت بود که اون به وسایل شون دست بزنه.
🍃مادر احسان، گاهی براش ساندویچ های کوچیکی درست می کرد. ما خوراکی هامون رو با هم تقسیم می کردیم و بعضی ها من رو سرزنش می کردن . حرف هاشون از سر دوستی بود، 🌹اما همین تفاوت های رفتاری ،بیشتر من رو به فکر می برد و من هر روز با احسان بیشتر گرم می گرفتم.
تنها بود و می خواستم این بت فکری رو بین بچه ها بشکنم.
🍃اما دیدن همین رفتارها و تفکرها ،کم کم این فکر رو در من ایجاد کرد تا چه اندازه میشه روی دوستی و ثبات ارتباط بین آدم ها حساب کرد؟
🌹بچه هایی که تا دیروز با احسان دوست بودن ، امروز ازش فاصله می گرفتن. و پدری که تا چند وقت پیش علی رغم همه بدرفتاری هاش در حقم پدری می کرد،کم کم داشت من رو طرد می کرد .
🍃حس تنهایی و غمی که از فشار زندگی و رفتارهای پدرم در وجودم ایجاد شده بود، با این افکاراز حس دلسوزی برای خودم، حالت منطقی تری پیدا می کرد. اما به عمق تنهاییم بیشتر از قبل اضافه می شد
🌹رمضان از راه رسید و من با دنیایی از سوال ها که جوابی جز سکوت یا پاسخ های سطحی ، چیز دیگه ای از دیگران نصیب شون نمی شد به مهمانی خدا وارد شدم
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل سوختــه
#قسمت_بیستم (( توشاهد باش ))
🙏یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم. حتی چند بار قبل از اینکه مادرم بلند بشه من چای رو دم کرده بودم.
پدرم ، ۴ روز اول رمضان رو سفر بود.
🌹اون روز سحر نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون تا چشمش بهم افتاد ، دوباره اخم هاش رفت توی هم .حتی جواب سلامم رو هم نداد. سریع براش چای ریختم ، دستم رو آوردم جلو که با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد.
🍃– به والدین خود احسان می کنید؟
جا خوردم،
دستم بین زمین و آسمون خشک شد، با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد.
🌹– لازم نکرده ، من به لطف تو نیازی ندارم، تو به ما شر نرسان، خیرت پیشکش
بدجور دلم شکست
دلم می خواست با همه وجود گریه کنم.
🍃– من چه شری به کسی رسونده بودم؟ غیر از این بود که حتی بدی رو با خوبی جواب می دادم؟ غیر از این بود که .
😢چشم هام پر از اشک شده بود.
یه نگاه بهم انداخت ،نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود.
🌹– اصلا لازم نکرده روزه بگیری ، هنوز ۵ سال دیگه مونده ، پاشو برو بخواب.
– اما…
صدام بغض داشت و می لرزید.
✨– به تو واجب نشده ، من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری.
🍃نفسم توی سینه ام حبس شده بود و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد.
همون جا خشکم زده بود.
مادرم هنوز به سفره نرسیده از جا بلند شدم.
✨– شبتون بخیر
🌹و بدون مکث رفتم توی اتاق .
پام به اتاق نرسیده اشکم سرازیر شد تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم. در رو بستم و همون جا پشت در نشستم.
🍃سعید و الهام خواب بودن .
جلوی دهنم رو گرفتم ، صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه. –
🌹خدایا ، تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم . من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت.
🍃تو شاهد باش چون حرف تو بود گوش کردم .اما خیلی دلم سوخته ،
خیلی …
😭گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم.
🕌صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد . پدرم اهل نماز نبود. گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه، برم وضو بگیرم. می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم ، اجازه اون رو هم ازم صلب کنه.،که هنوز بچه ای و ۱۵ سالت نشده.
🔺تا صدای در اتاق شون اومد، آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم. از توی آشپزخونه صدا می اومد، دویدم سمت دستشویی که یهو اونی که توی آشپزخونه بود، پدرم بود….
ادامه_دارد
✍ادامه دارد......
🎀@alvane
آرزوی شهادت شهید حادثه تروریستی اهواز در پیادهروی اربعین
🌸🌸🌸🌸
شهید حسین ولایتی فر سال گذشته برات شهادتش را در پیادهروی اربعین از امام حسین علیه السلام گرفت.
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: حسین ولایتی فر در شش تیر ماه ۱۳۷۵ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی (عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین گذاشت. از همان نوجوانی روحیه جهادی را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری را در مسجد راهاندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام میداد. پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته معارف را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد. ۱۷ ساله بود که به پیشنهاد مسئول جلسهاش در جلسات کودکان فعالیت میکرد.
در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. فقط سه روز آخر هفته را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس علیه السلام. در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» عاشق روضه سه ساله امام حسین (ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه (س) بخواند. چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود. سرانجام روز ۳۱ شهریور ماه ۹۷ در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن ۲۲ سالگی به شهادت رسید.
شهید حسین ولایتیفر سال گذشته برات شهادتش را در پیادهروی اربعین از امام حسین علیه السلام گرفت. نماهنگی که در بردارنده جملهای با این مضمون از شهید است در ادامه قابل مشاهده است که شهید طی جریان پیاده روی میگوید: «انشاءالله سال دیگه عکس ما رو بگیرن و بگن به یاد حسین ولایتی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌿🌿
سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید. یکی از دوستان و همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و ضد کمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر به سینهاش خورده و به شهادت میرسد
🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸
📅 #تقویم_اسلامی_نجومی_سه_شنبه
۱۵ مرداد ۱۳۹۸ هجری شمسی
چهارم ذی الحجه ۱۴۴۰ هجری قمری
ششم اوت ۲۰۱۹ میلادی
☝صدقه اول صبح فراموش نشود.
🌸 اذکار سه شنبه :
- یا اَرحَمَ الرّاحِمین ( 100مرتبه )
- یا اللهُ یا رَحمانُ
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
🌛سه شنبه ساعت ۲۰:۰۴ قمر وارد برج #عقرب می شود . و نیمه شب پنجشنبه ( و به عبارتی بامداد جمعه) ساعت ۱:۰۶ از برج عقرب خارج می گردد.
🚫 در طول مدت #قمردرعقرب از انجام امور اساسی، مهم و زیر بنایی زندگی بپرهیزید. مخصوصا عقد و ازدواج، انعقاد نطفه فرزند، سفر، شروع کار جدید ، امور لباس و...
☝ اگر در این مدت مجبور به انجام کاری بودید #صدقه دادن ، خواندن آیت الکرسی و توکل بر خدای متعال را فراموش نکنید.
❌نکته: (برخی بزرگان ، صبر نمودن برای امور مهم را تا حدود یکی دو روز بعد از قمردرعقرب نیز سفارش نموده اند).
🌸 سه شنبه برای امور زیر خوب است:
🔹زراعت و کشاورزی
🔹خرید و فروش
🔹امور ساختمان سازی و بنایی
🔹علم آموزی و تعلیم تعلم
🔹امور درمانی و معالجات
☝مسافرت #مکروه است و خوف خطر میرود در صورت ضرورت حتما با #صدقه همراه باشد.
🌹 نوزادی که امروز متولد شود مبارک و خوش قدم و شایسته باشد به امید خدا.
🌷 سه شنبه شب طبق روایات (سه شنبه که شب شد) مباشرت برای زفاف و عروسی و فرزند دار شدن ، #مکروه است باید از آن #پرهیز شود.
✂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری خوب نیست و موجب غم و اندوه می گردد.
🚫 #خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، خوب نیست و موجب درد سر می گردد.
🚫 سه شنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. (به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد).
💢️️ این سه شنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست.
🕙 وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
#اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹اذان صبح: ۴۰ : ۴ 🔹طلوع آفتاب: ۱۶ : ۶
🔹اذان ظهر: ۱۰: ۱۳ 🔹غروب آفتاب: ۰۴ : ۲۰
🔹اذان مغرب:۲۴ : ۲۰ 🔹نیمه شب شرعی : ۲۲ : ۰۰
💫ذات الکرسی عمود03:00
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است...
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان@(((بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
@alvane
🌸
#سلام_بر_مهدی ❤️
تویے بهانہ خورشیـ☀️ـد وقٺ تابیدن
تویے بهانہ بـ🌧ـاران براے باریدن
بیاڪه عدالـ✨ـٺ مطلق مسیر مےخواهد
سپاه منتظرانٺ امیـ❤️ـر مےخواهد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@alvane
fatemeh.H.26:
✳خواستگاری
عید غدیر برحسب اتفاق هردوی ما👫 برسر مزار شهیدخلیلی رفته بودیم- البته همدیگر را ندیدیم-
اما آن روز آقا نوید👨 ضمن صحبت با پدر شهید خلیلی ایشان از کرامت شهید در ازدواج💍 جوانها میگوید؛ آقا نوید هم همانجا از آقا رسول میخواهد که کمک کند برایش یک دختر 👧خوب پیدا شود!
همان روز خاله آقا نوید👨 و مادرم👩همدیگر را پیدا میکنند و 2 روز بعد برای خواستگاری💍 به منزل ما میآیند. عکس🌅 شهید خلیلی در اتاقم بود وقتی آقا نوید 👨وارد اتاق شدند برایشان خیلی جالب بود😳 و این را نشانه خوبی تلقی کردند که واسطه آشنایی ما این شهید است.»
خطبه عقدمان📖 به صورت تلفنی☎ توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شد.
نوید سر سفره عقد💍، قرآن📖 را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند ☺زد، چشمانش از شوق برق میزد، آیه
(مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ....)
آمده بود
#راوی:همسر شهید
#شهید_مدافع_حرم نوید صفری
🌹
@alvane
مسابقه (شرح خطبه3).pdf
627.2K
✨من کنت مولا فهذا علی مولا✨
📣 فراخوان #مسابقه_غدیر
🔰 گروه « قرآن و عترت»در راستای تعظیم عید ولایت اقدام به برگزاری مسابقه بزرگ غدیر نموده است تمامی عزیزان شرکت کننده میبایست شرح خطبه سوم نهج البلاغه (معروف به خطبه شقشقیه) را خوانده و به سوالات طرح شده از آن پاسخ بفرمایند
🎁 #جوایز : 😍👌
1️⃣ نفر اول : 60 هزار تومان به همراه کتاب «علی از زبان علی» 💵📔
2️⃣ نفر دوم : 50 هزار تومان 💵
3️⃣ نفر سوم : 40 هزار تومان 💵
📆 مهلت ارسال پاسخ ها : تا 27 مرداد.
⏱ زمان اعلام برندگان: 29 مرداد (روز عید غدیر)
‼️ فایل منبع مسابقه #شرح_خطبه_سوم در همین پست قرار گرفته است
📨 لینک گروه « قرآن و عترت» ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2088042517C4e9f7c2bd9
📮کانال سفينة النجاة :
https://eitaa.com/safina_nejat
🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎉🎁🎈🎊🎉🎁🎊🎉🎈🎁🎉
مسابقه (شرح خطبه3).pdf
627.2K
✨من کنت مولا فهذا علی مولا✨
📣 فراخوان #مسابقه_غدیر
🔰 گروه « قرآن و عترت»در راستای تعظیم عید ولایت اقدام به برگزاری مسابقه بزرگ غدیر نموده است تمامی عزیزان شرکت کننده میبایست شرح خطبه سوم نهج البلاغه (معروف به خطبه شقشقیه) را خوانده و به سوالات طرح شده از آن پاسخ بفرمایند
🎁 #جوایز : 😍👌
1️⃣ نفر اول : 60 هزار تومان به همراه کتاب «علی از زبان علی» 💵📔
2️⃣ نفر دوم : 50 هزار تومان 💵
3️⃣ نفر سوم : 40 هزار تومان 💵
📆 مهلت ارسال پاسخ ها : تا 27 مرداد.
⏱ زمان اعلام برندگان: 29 مرداد (روز عید غدیر)
‼️ فایل منبع مسابقه #شرح_خطبه_سوم در همین پست قرار گرفته است
📨 لینک گروه « قرآن و عترت» ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2088042517C4e9f7c2bd9
📮کانال سفينة النجاة :
https://eitaa.com/safina_nejat
🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎉🎁🎈🎊🎉🎁🎊🎉🎈🎁🎉
💙🍃
🍃🍁
💠مردم چه می گویند؟؟💠
🔘✍🏻می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.
مادرم گفت: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻می خواستم براے مدرسه، به مدرسه سرڪوچهمان بروم.
مادرم گفت: فقط مدرسه غیر انتفاعی!
پدرم گفت: چرا؟...
مادرم گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻به رشته انسانی علاقه داشتم.
پدرم گفت: فقط ریاضی!
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻میخواستم با دخترے ساده و صاف و صادق ازدواج ڪنم.
مادرم گفت: من اجازه نمیدهم.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایهےزندگیام کنم.
پدر و مادرم گفتند: مگر از روےنعش ما رد شوے.
گفتم: چرا؟...
گفتند: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻میخواستم به اندازهے جیبم خانهاے در پایین شهر اجاره کنم.
همسرم گفت: وای بر من.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻می خواستم یڪ ماشین مدل پایین در حد وسعم بخرم،
زنم گفت: خدا مرگم دهد.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔘✍🏻میخواستم بمیرم، بالای سرم بر سر قبرم بحث شد.
پسرم گفت: قبرستان حاشیه شهر، زنم فریاد کشید.
دخترم گفت: چه شده؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
⚫️.... از دنیا رفتم!
🔘✍🏻برای مراسم ترحیمم خواستند مجلس سادهاے بگیرند.
خواهرم داد زد و
گفت: مردم چه می گویند؟!...
🔘✍🏻از طرف قبرستان سنگ قبر ساده اے بر سر مزارم گذاشتند.
اما برادرم رفت و سنگ قبری با نقش صورتم سفارش داد و
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🔲 ✍🏻حالا من در اینجا، تنهای تنها در حفرهاے تنگ خانه ڪردهام و تمام سرمایهام براے قبرم جملهای بیش نیست:
مردم چه میگویند؟!...
مردمی ڪه عمرے نگران حرفهایشان بودم، الان لحظهاے نگران من نیستند!!!
هیچڪدامشان ڪنارم نیستند!!!
من هستم و اعمالم،
نه پدر و مادرم، نه برادرم، نه خواهرم، نه همسرم، نه فرزندانم و نه هیچکس دیگرےکاری برایم نمیکنند!!
🔘✍🏻و تمام عمرم فدای این جمله شد:
مردم چه میگویند؟؟؟!!!
و چه نيكو فرموده قرآن كريم:
وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه
ُ(سوره احزاب آیه37)
و از حرف مردم میترسيدےو حال آنكه خداوند سزاوارتر است از اينكه از مخالفت امر او بترسى.
@alvane
💙🍃
🍃🍁
#ختم_آيةالڪرسي_به_طريقه_ده_وقف
🔘✍🏻سلام به همه دوستان عزیزم.این ختم براے حاجات و همچنین احضار شخص و دفع شر می باشد.و فوق العاده مجرب است
اگر براے حاجات و دفع شر میخوانید باید تا چهل روز باشداگر براےاحضار شخص میخوانید تا هفت روز باشد.
🔘✍🏻از ڪتاب آيت الڪرسي طلسم عظيم القدر حاج نصر بروجردےدر ڪتب معتبره از ڪتابهاے علما شيعه به نظر رسيده ڪه در اين آيه شريفه ده وقف است ڪه هر ڪسي در وقت خواندن آن ده وقف را بجا بياورد و سپس دعا ڪند دعاے او مستجاب است.
🔘✍🏻و قاعده به اين نحو است. ابتدا از انگشت ڪوچڪ دست راست شروع ڪرده و به هر وقف يڪ انگشت را گره ڪند و به انگشت ابهام دست چپ ختم ڪنيد.
▪️✔️اگر براے حاجات و احضار میخوانید بين دو عين { يَشْفَعُ (ذڪر حاجت یا نیت احضار نام شخص ) عِنْدَهُ } هر حاجت خيرے ڪه بخواهد از خداوند متعال طلب ڪند
▪️✔️و اگر براے دفع شر میخوانید در ميان دو ميم { يَعْلَمُ (ذڪر حاجت دفع شر) مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ } آنچه ڪه در مقوله دفع شر باشد طلب کند
🔘✍🏻و چون ده وقف تمام شود سه مرتبه سوره الم نشرح و سه مرتبه سوره قل هو الله احد را خوانده و سه بار صلوات بفرستيد.سر به سوے آسمان ڪرده و ده بار سوره حمد را بخوانيد به اين روش ڪه بعد از اتمام هر حمد يڪ انگشت گره ڪرده را بگشائيد ابتدا از انگشت ابهام دست چپ شروع ڪرده و به انگشت ڪوچڪ دست راست ڪه ابتداے گره ڪردن او بوده است (عڪس گره ڪردن انگشتان بايد عمل کنيد ) بعد از فتح تمام انگشتان به آسمان نظر ڪرده و بدميد و حاجت خود را از خالق خود طلب ڪنيد به اجابت نزديڪ است ( انشالله )
👇🏻 مواضع ده وقف از اين قرار است👇🏻
1 - اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُو
2-الْحَيُّ الْقَيُّومُ
3 - لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ
4 - لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ
5 - مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ
6 - يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ
7 - وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
8 - وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ
9 - وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا
10 - وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
@alvane
💙🍃
منتظر .2:
❤️🍃❤️
چگونه از #شوهرم انتقاد کنم؟
اگر بتوانید به جای انتقاد کردن از شوهرتون به او پیشنهاد بدید،
اثربخش تر خواهد بود
مثلا به جای اینکه بگیم چرا من رو تفریح نمیبری
به او بگیم وقتی منو تفریح میبری حالم خوب میشه
یا به جای اینکه بگید چرا دیر اومدی خونه؟ و تاحالا کجا بودی؟
میتونید بگید خیلی ترسیدم و نگرانت شدم اتفاق خاصی افتاده بود که دیر اومدی؟
دارید هم اطلاعات میدی و هم اقتدار
@alvane
🌷 #شهید_عباس_بابایی
🔰معاونت عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
🍃تولد : ۱۳۲۹ - قزوین
🍂شهادت : ۱۳۶۶/۵/۱۵
🍁آرامگاه : گلزار شهدای قزوین
🌸 برای #نماز_اول_وقت تاکید داشت و نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند.
🌺نسبت به ماه #رمضان مقیّد و حساس بود طوری كه مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می كرد تا كوچكترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
،دیدار حضرت آقا از خانواده شهدای نشر با تمام قوا
گل نرگس:
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_بیست_و_یکم 📝(( فقط به خاطر تو))
🌷اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ...
💫- تو که هنوز بیداری ...
✨هول شدم ...
✨- شب بخیر ...
و دویدم توی اتاق ...
قلبم تند تند می زد ...
🌷- عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره؟ ...
🍁این بار بیشتر صبر کردم ... نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد ... چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود... رفتم دستشویی و وضو گرفتم ...
🍀جانمازم رو پهن کردم ... ایستادم ... هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم ... که سکوت و آرامش خونه ... من رو گرفت ...
💔دلم دوباره بدجور شکست ... وجودم که از التهاب افتاده بود... تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم ...
رفتم سجده ...
🌷- خدایا ... توی این چند ماه ... این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم ...
بغضم شکست ...
- من رو می بخشی؟ ... تازه امروز، روزه هم نیستم ... روزه گرفتنم به خاطر تو بود ... اما چون خودت گفته بودی ... به حرمت حرف خودت ... حرف پدرم رو گوش کردم ... حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ...
🌷از جا بلند شدم ... با همون چشم های خیس ... دستم رو آوردم بالا ... الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ...
🌟هر شب ... قبل از خواب ... یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق ... بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم ... دور از چشم پدرم ...
💥 توی تاریکی اتاق ... می ترسیدم اگر بفهمه ... حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره...
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_بیست_و_دوم📝(( زمانی برای مرد شدن ))
🌷از روزه گرفتن منع شده بودم ... اما به معنای عقب نشینینبود ... صبح از جا بلند می شدم ... بدون خوردن صبحانه ... فقط یه لیوان آب ... همین قدر که دیگه روزه نباشم ...
☘و تا افطار لب به چیزی نمی زدم ... خوراکی هایی رو هم که مادرم می داد بین بچه ها تقسیم می کردم ... یک ماه ... غذام فقط یک وعده غذایی بود ...
برای من ... اینم تمرین بود ... تمرین نه گفتن ... تمرین محکم شدن ... تمرین کنترل خودم ...
🌷بعد از زنگ ورزش ... تشنگی به شدت بهم فشار آورد ... همون جا ولو شدم روی زمین سرد ... معلم ورزش مون اومد بالای سرم ...
✨- خوب پاشو برو آب بخور ...
دوباره نگام کرد ... حس تکان دادن لب هام رو نداشتم ...
✨- چرا روزه گرفتی؟ ... اگر روزه گرفتن برای سن تو بود ... خدا از 10 سالگی واجبش می کرد ...
🌷یه حسی بهم می گفت ... الانه که به خاطر ضعف و وضع من ... به حریم و حرمت روزه گرفتن و رمضان ... خدشه وارد بشه ... نمی خواستم سستی و مشکل من ... در نفی رمضان قدم برداره ... سریع از روی زمین بلند شدم ...
- آقا اجازه ... ما قوی تریم یا دخترها؟ ...
خنده اش گرفت ...
🍃- آقا ... پس چرا خدا به اونها میگه 9 سالگی روزه بگیرید ... اما ما باید 15 سالگی روزه بگیریم؟ ... ما که قوی تریم ...
🌷خنده اش کور شد ... من استاد پرسیدن سوال هایی بودم که همیشه بی جواب می موند ... این بار خودم لبخند زدم ...
✨- ما مرد شدیم آقا ...
✨- همچین میگه مرد شدیم آقا ... که انگار رستم دستانه ... بزار پشت لبت سبز بشه بعد بگو مرد شدم ...
✨- نه آقا ... ما مرد شدیم ... روحانی مسجدمون میگه ... اگر مردی به هیکل و یال کوپال و ... مو و سیبیل بود ... شمر هیچی از مردانگی کم نداشت ... ما مرد بی ریش و سیبیلم آقا ...
🌷فقط بهم نگاه کرد ... همون حس بهم می گفت ... دیگه ادامه نده ...
- آقا با اجازه تون ... تا زنگ نخورده بریم لباس مون رو عوض کنیم ...
✍ادامه دارد......
🎀@alvane
هانیه:
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید🌸
صدای بال ملائک، عجیب می آید!🌸
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من🌸
به پای بوس نگاهت، غریب می آید🌸
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.🌸
کبوتر دل من، بی شکیب می آید🌸
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد🌸
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...🌸
♥ الســلام علــیک یا امـــام مهـــربانی هـا ♥
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی
النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق
الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
چهارشنبه های امام رضایی ❤️
@alvane