از دلهای كپك زَدهمان گاهی بپرسيم
دنيا چه دارد كه خدا ندارد؟ :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ما هم صاحب داریم😔
#یااباصالح_المهدی_ادرکنی
🌹استاد دانشمند🌹
#تعجیل_در_ظهور_امام_زمان_صلوات
🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اهمیت شب نیمه شعبان
حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد
#استوری sᴛᴏʀʏ 🌱
#نیمه_شعبان
ملاقات پدر آیت الله سیستانی با امام زمان عج
مرحوم آیة الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی، پدر آیة الله العظمی حاج سید علی سیستانی (دامت برکاته) در مشهد مقدس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود:
در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، میتابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم .خانهی کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی میتابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولیعصر امام زمان علیه السلام، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند .
وقتی که من وارد شدم و اشکریزان سلام کردم، امام زمان(عج) فرمودند:
چرا این گونه به دنبال من میگردی و این رنج ها را متحمل میشوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم".
بعد فرمود: «این، بانویی است که در دورهی بیحجابی (دوران رضاخان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.»
پی نوشتها:
1.شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج 3، ص 158
2. عنایات حضرت مهدی(عج)، ص 361 – 370
وظایف منتظران در دوران غیبت امام زمان علیه السلام:اول اینکه بدانند صاحب دارند.اگر از یهودی بپرسید صاحب شما کیست؟می گویند حضرت موسی بود که از دنیا رفت.اگر از مسیحی بپرسید.صاحب شما کیست؟می گویند مسیح بود که به صلیب کشیده شد!.اگر از زرتشتی بپرسیدصاحب شما کیست؟می گویند حضرت زرتشت بود که از دنیا رفته است!..اگر از بودائی بپرسید.صاحب شما کیست؟می گویند .بودا بود که مرد!.ولی اگر از شیعه بپرسید که صاحب و سرپرست و رهبر شما کجاست؟جواب می دهیم امام و پیشوای ما حضرت مهدی علیه السلام است که زنده است و درحالی که 1187سال از عمر مبارکش می گذرد ولی با معجزه الهی همچنان رهبری را بدست دارد.و نشانه زنده بودن وجود مبارکش ،ملاقات هائی است که در این قرنهای طولانی افراد مختلف چه عالم و چه غیر عالم با حضرتش داشته اند که تفصیل این ملاقاتها در کتابهای مختلف ذکر شده است..ودر طول دوران غیبت کبری هرچه دشمنان تلاش کردند شیعه را از بین ببرند نتوانستند چون شیعه صاحب دارد.....
احترام ویژه ایه الله میرزا احمد سیبویه به سادات
یکی از شاگردان مرحوم آیتالله «میرزا احمد سیبویه» می گوید:
از ویژگیهای برجسته مرحوم سیبویه، احترام بینظیری بود که نسبت به سادات داشت. هرگاه در منبر مینشست و سیدی وارد مجلس میشد از منبر پایین میآمد و دست سید را میبوسید و مجدداً بر منبر مینشست.
احترام ایشان به سادات تا جایی بود که هرگاه سیدی را ملاقات میکرد، به احترامش تمام قد میایستاد و دست ایشان را میبوسید و برای او ذکر صلوات میداد.
از مرحوم سیبویه شنیدهام که هرچه خداوند به ایشان داده از برکت احترامی است که نسبت به سادات داشت؛ به طوری که تا به آن سن که نزدیک ۹۰ سال داشت، سوزن را نخ میکرد، بدون اینکه احتیاجی به عینک داشته باشد.
مرحوم سیبویه گاهی به منزل ما میآمد و در حیاط کنار باغچه مینشست و میفرمود «آمدهام که احترام سادات را بجا آورم و در محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بگویم که فرزندانش را دوست دارم».
تشرف محضر امام زمان علیه السلام پاداش سیبویه جهت مهربانی با سادات
ملاقات آیة الله میرزا احمد سیبویه (از علما تهران)با آقا امام زمان علیه السلام
روزهای زیادی با حاج آقای سیبویه گذراندیم ، روزهای خوب و شیرینی بود ، اما یک روز یک اتفاق عجیبی رخ داد !
صبح آن روز حاج آقای سیبویه خیلی سراسیمه بود! اصلا حال عجیبی داشت ، بعضی ها فکر کردند نکند اتفاق بدی افتاده باشد بعضی ها هم برعکس فکر می کردند خبر خوشی به آقا داده اند! نمی شد احتمال درستی داد .
بالاخره صبرمان به سر آمد سراغ مدیر مدرسه علمیه که با حاج آقای سیبویه رابطه ی نزدیکی داشت رفتیم .
حاج آقا! خیلی نگران حضرت آیة الله سیبویه هستیم ، اگر اتفاق بدی افتاده که اینقدر روحیه ایشان تغییر کرده بما هم خبر دهید!
هنوز صحبتهای ما تمام نشده بود که اشک در چشمان حاج آقا ش مدیر مدرسه جمع شد وقتی حال حاج آقا ش را دیدیم اضطراب ما هم بیشتر شد ، نمی دانستم چکار کنیم که بعد از چند لحظه سکوت بعد لبخندی زد و گفت:
آیة الله سیبویه دیشب خوابی دیده اند که حضرت آیة الله صدیقین (زید عزه) تعبیر کرده اند ، تعبیرش این است چند روز دیگر شخصی که حاج آقای سیبویه ایشان را نمی شناسد ، از دبی تلفن می کند و آقا را دعوت می کند همراه آنها به حج برود و حاج آقای سیبویه در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) می رسد!
اشک در چشمان ما جمع شده بود ، نمی توانستم جلو گریه ی خود را بگیرم ، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود روزها به کندی می گذشت و ما منتظر یک تلفن ناشناس بودیم و حضرت آیة الله سیبویه که خبر نداشت ما هم خبردار شده ایم از ما منتظرتر!
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
بلاخره آن روز فرا رسید و شخصی از دبی با مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه تماس گرفتند و ایشان را به مکه دعوت کرد. شخصی که حتی او را نمی شناخت! حضرت آیة الله سیبویه می رفت و ما ماندیم او می رفت و ما گریه می کردیم او می رفت و ما حسرت می خوردیم او می رفت و ما را پشت درهای بسته جا گذاشت.
گاهی پیش خودمان می گفتیم:
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درد و درمان و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
زمان آرام آرام می گذشت …
من و لحظه شماری های من!
در حال انتظار بازگشت او بودیم ، منتظر خبری از گیسوان یار و چشم به راه وصال هم نفس یار!
و آن روز که برگشت او شاد بود ، ولی چیزی از شادیش نمی گفت. هیچ کس جرات نمی کرد از او سئوال کند ولی گاهی که اسم آقا امام زمان (عج) در بحث های بعد از سفر مکه پیش می آمد حضرت آیة الله سیبویه (ره) امانش بریده می شد و زار زار اشک فراق می ریخت.
شاید پیش خودش به ما می گفت:
تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو من اشارتهای ابرو
من که دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود سراغ یکی از علماء که خیلی رابطه ی نزدیک و صمیمی با آیة الله سیبویه داشت رفتم و با اسرار زیاد ، قضیه ملاقات حضرت آیة الله سیبویه با آقا امام زمان (عج) را برایم این چنین نقل کردند که :
حاج آقای سیبویه با اشک نقل کردند در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) رسیدم و یک ساعت در محضر آقا بودم و دست آقا امام زمان علیه السلام را می بوسند و آقا هم پیشانی ایشان را می بوسند و حرفهایی که هیچ کسی هنوز خبر ندارد به همدیگر می زنند .
برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست
لازم به ذکر است که ان عالم وارسته در اذر 94 رحلت نمودند.
روز سوم ماه رمضان، مقارن با سالروز حادثهای بزرگ و متاثر کننده است، حادثهای که غرور مسلمانان عالم را جریحهدار کرد و سندی برای مظلومیت مسلمانان در دنیای بیرحم و نژاد پرستانه غرب شد. شهادت «مروه شربینی»، شهیده حجاب آن حادثه تلخ است. زنی که همچون الگوی خویش، حضرت زهرا(س) زندگی کرد و به تأسی از او در حالی که باردار بود، در اوج ناجوانمردی، در پیش چشم همسر و فرزندش به شهادت رسید.
این بانوی بزرگوار، در سال 1977 میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمیدان بودند. او بعد از فارغ التحصیلی، در سال 2003 به همراه همسرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال 2008 در شهر «درسدن» ساکن شدند. همسرش، وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاههای آلمان بود که با استفاده از بورس تحصیلی در رشته مهندسی ژنتیک تحصیل میکرد و جهت انجام پایان نامه دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود.
چندی پیش از شهادتش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و یک آلمانی نژادپرست را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی میکرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کردهاست». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت ۷۵۰ یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجدید نظر نمود.
در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدید نظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سهماهه باردار بود از پا در آورد. در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. همچنین فرزند خردسال سه سالهشان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است.
این در حالی است که دستگاه قضايی آن كشور گويی كه اتفاق خاصی روی نداده، حتی دستور به ممنوعيت اطلاع رسانی و پخش اخبار مرتبط با اين موضوع را صادر نمود.
حال پس از گذشت 5 سال از به شهادت رسیدن این بانوی بزرگوار به دلیل حجاب، وی همچنان «شهیده حجاب» و نماد اعتراض به اسلامستیزی غرب است. به همین بهانه به سراغ معرفی کتابهایی با موضوع حجاب آمدهایم تا در ادامه مسیر حرکت این بانوی شهید، گامی هرچند کوچک در جهت ترویج حجاب واقعی و درست زنان مسلمان برداریم.