♦️ چون برخی از حضرات وزیر اطلاعات رو مورد هجمه قرار دادن خدمتتون عرض کنم که بخش مهمی از جمع شدن پرونده مهم #گاندو مرهون زحمات و اقدامات ایشون بود.✌️
🔸 ضمنا اراده خوبی هم در برخورد با نفوذ بخصوص نفوذی های جریان انقلاب داره، برخی حضرات حواسشون رو جمع کنند😉
🔸 خطیب مثل کف دست این جریانات انحرافی و نفوذی رو میشناسه، رگ و ریشه اینها رو میدونه از کجا سر چشمه میگیره لذا بیاد یک حسابرسی کاملی از این جماعت میکنه
اینا خودشونم از موضوع اطلاع دارن لذا در دستور کارشون تخریبش رو قرار دادن
🔻 ضمنا هماهنگی و ارتباط بسیار خوبی با سازمان اطلاعات سپاه داره لذا در دوره وزارت ایشون دست سازمان باز میشه در برخورد با همونهایی که مردم آرزوی محاکمه و زندانی شدنشون رو دارن
🔻 گفتن از خطیب بسه دیگه اگر بخوام زیادی بگم بعضیا ماستا رو میریزن توی قیمه ها 😉😂
✍ #سیداحمدرضوی
◀️ رستم قاسمی وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی
🔸کارشناسی ارشد مهندسی عمران آموزش راه دور از دانشگاه صنعتی امیرکبیر
🔸عضو هیئت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو)
🔸عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و تهران
🔸رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت مهندسی نیروی نفت سپانیر: مجری پروژههای متعدد در حوزههای نفت، گاز و پتروشیمی
🔸رئیس هیئت مدیره شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)
🔸رئیس هیئت مدیره کشتی سازی خلیج فارس (ایزوایکو): مجری ساخت کشتیهای تجاری و نفتکش
🔸فرمانده قرارگاه سازندگی نوح (ع): مجری پروژههای بزرگ دریایی
🔸فرمانده مهندسی قرارگاه دریایی عملیاتی خاتم الانبیا (ص)
🔸فرمانده مهندسی نیروی دریایی سپاه
🔸دبیر شورای عالی صنایع دریایی کشور
🔸وزیر نفت دولت دهم
🔸مشاور اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در امور تجارت با عراق در دولت یازدهم
🔸مشاور عالی و اقتصادی فرمانده کل سپاه پاسداران
🔸 مدیریت در پروژه های ملی در حوزه های نفت، گاز، پتروشیمی، راه و راهآهن، بندرسازی و فولاد
🔸 معاون اقتصادی سپاه قدس
◀️ رستم قاسمی یک متخصص دور زدن تحریمها هست. هم در دولت احمدی نژاد وقتی کار صادرات نفت قفل شد ایشان امتحانش را بخوبی پس داد و همچنین در دولت دوازدهم البته در پشت پرده
◀️ در حوزه تعاملات بین المللی در حوزه اقتصاد فوق العاده توانمند هستند و در بسیاری از مواقع گره گشایی میکنند.
◀️ در حوزه مدیریت پروژه های کلان عمرانی و زیرساختها تجربه بسیار بالائی دارد و با توجه به عقب ماندگیهای این چند ساله در حوزه راه و شهرسازی میتواند کمک شایانی به دولت سیزدهم انجام دهد.
◀️ با توجه به اینکه بزرگترین و مهمترین وعده رئیسی به مردم در حوزه ساخت مسکن هست و با توجه به توانمندیهای رستم میتوان تا حدودی خوشبین به عمل به این وعده در دولت سیزدهم بود.
✳️ هر چند به نظر من قاسمی برای وزارت حساس نفت بسیار توانمند تر از اوجی هست اما این موضوع در شایستگی و موفقیتش در وزارت راه و شهرسازی نمیکند.
✍ #سیداحمدرضوی
هوالمحبوب:
ت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
*التماس دعای فرج*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقام
هوالمحبوب:
ت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
*التماس دعای فرج*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
@MaddahionlinYEKNET.IR - shoor 1 - fatemie 98.11.01 - hosein taheri.mp3
زمان:
حجم:
8.74M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃هر کسی که کاری کرده تو روضه
🍃کارش راه میندازن تو قیامت
🎤 #حسین_طاهری
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روانشناختی
💠 ویروسهای ذهن 1
🔸کارشناس مشاور: استاد #امیری
تــوبـه حــر(بسیارشنیدنی)حجت الاسلام دارستانی_۲۰۲۱_۰۸_۱۳_۱۲_۲۱_۲۵_۹۰۸.mp3
زمان:
حجم:
1.38M
[💔]
▪ توبه #حر_ابن_یزید_ریاحی
☝مردم فکر نکنید اگه گناه کارید
نباید بیاید در خونه امام حسین
#استاد_دارستانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
هوالمحبوب:
ملا محسن فيض كاشاني و مسلمان کردن مرد رومی
گويند :در زمان شاه عباس يكي از سران كشور خارجي ،پيكي رابهمراه شخصي نزد شاه ايران فرستاد ودر خواست كرده بود كه دستوربدهيد علماي شما با فرستادة ما در امر دين و مذهب مناظره كنند كه اگرمغلوب شدند، به دين ما بگرويد!!
فرستاده خارجي اين قدرت را داشت كه هركه چيزي در دست ميگرفت،او از آن خبر مي داد.
شاه علما را جمع كرد وقرار شد كه ملا محسن فيض با او مناظره كند. ملا محسن فيض به او گفت شاه شما دانشمندي نداشت كه بفرستدو شما را كه بي دلنش هستيد براي مناظره با علماي ايران فرستادهاست؟او گفت كه شما از عهده شكست داند من بر نمي آيد!اكنون چيزيدر دست بگير تا من بگويم چه چيزي است!
ملا محسن فيض تسبيح مام حسين را درمشت خود پنهان كرد.آنشخص در درياي فكر غوطه ور شد وبسيار فكر مي كرد.ملا محسنفيض گفت چرا جواب نمي دهي؟گفت طبق تخص خود مي بينم كه دردست تو قطعه اي ا خاك بهش است.تفكر من در اين است كه خاكبهشت چگونه به دست تو رسيده است؟ملا محسن فيض گفت:راستگفتي،در دست من قطعه اي از خاك بهشت است و آن تسيحي از قبرمطهر دخترزاده پيامبرمان كه امام بودهمي باشد.و از اين مطلب بطلاندين شما وحقانيت دين ما روشن شد.در اين موقع آن شخص مسلمانشد.
هوالمحبوب:
حجه الاسلام شیخ عباس عاشوری گفت:سی سال قبل دچار سرطان حنجره شدم و من دیگر قادر به صحبت کردن نبودم.پزشکان گفتند که مرض تو قابل معالجه نیست.
ایام محرم رسید ومن که هرسال محرم،منبر می رفتم وحال محروم شده ام نذر ام البنین کردم که روز شنبه روزه بگیرم وخطاب به آن بانو گفتم:ما هرسال شبهای محرم گریه کرده و منبر می رفتیم ولی امسال محروم شده ایم.شب اول نماز مغرب وعشا را خواندم.گویا به من الهام شد که به مسجدبرو.به مسجد رفتم.عزاداری برقرار بود ولی منبری نداشتند.مردم با دیدن من به گریه افتادند.من بی اراده به طرف منبر رفتم واز پله های آن بالا رفتم.پس از قرار گرفتن بر منبر،یک دفعه شروع به سخنرانی کردم.بسم الله الرحمن الرحیم..و5/1ساعت صحبت کردم.چه مجلسی شد.همه ناله و گریه می کردند و ضجه می زدند.منهم متوجه شدم که مریضی ام برطرف شده.از آن موقع تا کنون دیگر کسالتی ندارم.(حسین شناسی)
امام زین العابدین(ع) داخل قبر شد. بدن پاره پاره حسین(ع) را گرفت تا در میان قبر بخواباند. بنی اسد هم دور قبر ایستاده اند. امام زین العابدین(ع) می خواهد صورت بابایش را ببوسد، اما دید حسین(ع) سر ندارد، یک وقت دیدند صدای ناله آقا داخل قبر می آید. وقتی نگاه کردند دیدند آقا خم شده و لبهایش را به رگهای بریده گذاشته است. آی حسین! حسین! حسین!
🔵 قرائت زیارت عاشورا و هدیه آن به مادر بزرگوار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نجات دهنده در حادثه مشابه
🔺 شهید دستغیب می نویسد:
🔹 از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، نقل شده است اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند . روزی در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی، عده ای از اهل علم جمع بودند ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند .
🔸 مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلی . فرمود: من حکم می کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام) هدیه نمایند تا این بلا از آنان دور شود . اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند . از فردای آن روز تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه تنها عده ای از سنی ها می مردند به طوری که بر همه آشکار گردید . برخی از سنی ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر از شما کسی تلف نمی شود چیست؟ آنان گفتند: زیارت عاشورا . آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها بر طرف گردید.
#استغاثهبهامام
📚 داستانهای شگفت، ص ۳۹۹ و ۴۰