فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ظفر_نزدیک_است
و لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین*
*سورهی آلعمران، آیهی ۱۳۹؛ «و اگر مؤمنید، سستى مکنید و غمگین مشوید، که شما برترید.»
@alvaresinchannel
هدایت شده از اطلاع رسانی گردان تخریب ل۲۷
*صبحانه دورهمی گردان تخریب*
*در دوشنبه های اول هر ماه قمری*
*دوشنبه ۷ آذر ماه، مطابق با سوم ماه جمادی الاول (ویژه برادران) با رعایت موارد بهداشتی برگزار میگردد*
*مکان : مزار سردار شهید حاج محسن دین شعاری قطعه 29*
*ساعت : 7 الی 8 صبح*
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشبینی دقیق آیتالله میرباقری
در سال ۱۳۹۹ از نظم نوین جهانی و حکمرانی مجازی در دوران #پساکرونا
✅طرح آندلس سازی و #سیاهچال_مجازی
✅انقطاع جامعه از محافل معنوی
🔶راهکارهای خنثیسازی توطئهها
🔵 علوم و جنگ شناختی
@alvaresinchannel
#جهاد_تبیین
سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین #سیدهاشم_الحیدری
در کنگره بزرگداشت روحانی شهید #میرزاکوچک_جنگلی
@alvaresinchannel
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌱🌱🌱
🌱
#یا_زینب_سلام_الله_علیها
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها گرامیباد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روز_پرستار_مبارک
یاد اون روزهای خوب بخیر که این فرشتگان به زخم های تن مجاهدان راه خدا مرهم میگذاشتند.
و خاطرات شیرین دوران بستری بیمارستان.
✅ یکی از دوستان تعریف میکرد که توی جبهه ترکش به سرم خورد و دیگه نفهمیدم چی شد تا اینکه توی بیمارستان وقتی بهوش اومدم یکی داشت صدام میکرد..
برادر... حالت خوبه..
صدای من رو میشنوی.
گفت: آروم چشمام رو باز کردم.
دیدم یه خانوم مهربون با روپوش سفید جلوم ایستادم.
به خیالم شهید شدم و من رو به بهشت آوردند و این هم حوریه ی است مقابلم ایستاده.
✅ یاد همه ی اون مهربونی های این فرشتگان سفید پوش بخیر.
در روز ولادت پرستار کربلا حضرت زینب سلام الله علیها قدر دان کادر پرستاری به خصوص پرستارانی که در خدمت بیماران کرونایی هستند هستیم.
#alvaresinchannel
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌴🌹🌴🌹🌴صبحگاه لشگر10 در اردوگاه کوثر و خلق حماسه
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•#طلبه_شهید_سعید_نخبه_زعیم
✍🏿✍🏿✍🏿 روایت محمدعلی اسدی
از کربلای 4 که برگشتیم، بچههای گردان هجوم آوردن برای گرفتن تسویه حساب و مرخصی. بچه ها سه ماه بود که مرخصی نرفته بودند و انواع واقسام آموزشها رسشون رو کشیده بود و جریانات عملیات کربلای 4 روحیه شون رو درب و داغون کرده بود دیگر طاقت ماندن نداشتند هرچه برای اونها توضیح میدادیم که باید بمانید مجاب نمی شدند مستقیم هم نمیتوانستیم بگوییم که عملیاتی در پیش است. همه به قول معروف صفر بیست و یکشون عود کرده بود. همین طور مانده بودیم چه کنیم؟ که صبح اول وقت توی اردوگاه ولوله ای افتاد. دیدیم سعید نخبه زعیم وشیخ سیاوشی کفن پوش آمدند توی محوطه اردوگاه گردان حضرت زینب (س) در مقر کوثر. پوتین هاشون رو هم دور گردن انداخته بودند.
سعید با صدای بلند فریاد میزد: امروز عاشوراست و حسین تنهاست. آنقدر تُن صداش بلند بود که همه اردوگاه صدای او را شنیدند و بچهها از چادرها بیرون اومدند. این هیئت و هیبت سعید همه رو منقلب کرد.
شهید مجید داوودی با پای لنگش اولین نفری بود که به سعید پیوست و بعد هم سه نفری فریاد زدند: هر کس میخواهد بماند و هر که نمیخواهد برود.
با این حرکت یک به یک درب چادرها بالا میرفت و بچههای دیگر به جمعشون اضافه میشدند. هرکسی توانسته بود پارچه سفیدی رو پیدا کنه و به گردن بیاندازه و اعلام کنه که کفن پوش آماده رزمه. تقریبا همه بچهها اومده بودند و چادرها خالی شده بود. ولوله ای شده بود. ما وقتی به خودمون اومدیم که بچه ها کفن پوشیده و پوتین ها دور گردن رفتند سمت میدان صبحگاه لشگر در اردوگاه کوثر.
مه غلیظی همه اردوگاه رو گرفته بود. بچه های گردان حضرت زینب همه صف کشیده بودند تا مراسم صبحگاه آغاز شود. حاج فضلی از دیدن این جماعت به وجد اومده بود و #شهید_جواد_رسولی رفت پشت بلند گو و شروع کرد به مداحی کردن. زمین صبحگاه شد یک پارچه ناله.
این کار شهید نخبه زعیم و سایر بچه ها قوت قلبی بود برای فرماندهان لشگر ده سیدالشهداء (ع) که برای شکستن دژ شلمچه اعلام آمادگی کنند این اتفاق درست روز 16 دیماه 65 واقع شد و اون روز هم مصادف بود با روز ولادت زینب کبری (س) .
🍃🌲🌲🍃🌲🍃
🍃 @alvaresinchannel