eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای پر فیض عرفه امام حسین(ع) امروز یکشنبه 27 خرداد مصادف با روز 9 ذی الحجه با حضور عاشقان شهدا در گلزار شهدای بهشت زهراء(س) با مداحی حاج حسین سازور برگزار گردید... @alvaresinchannel
در گلزار شهدای بهشت زهراء(س) حضور پر شور زائران شهدا و اقامه نماز مغرب و عشا در جوار شهدا... »»همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان، عارفان، دلسوختگان و دارالشفاء آزادگان خواهد بود.«« @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 قربانیان عید قربان سال 1367 روز سوم مرداد بود ✅ حماسه مقابله با دشمن بعثی در دشمن به قصد گرفتن اهواز اومده بود اما کاری کردند که در تاریخ این سرزمین برای همیشه ثبت شد در روز سوم مرداد 1367 برابر به 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌹 🟢 🍁🍃 شهادت 3 مرداد 67 جاده اهواز خرمشهر ✔️🔹 فشنگ اسلحه ام تموم شد و دیگه کاری از دستم بر نمیومد . فقط یک نارنجک تو جیب بغلم نگهداشته بودم تا اگر بحث اسارت پیش اومد ازش استفاده کنم. چند بار تلاش کرد بسته های ۱۰ تایی فشنگ برام پرت کنه که بهم نمیرسید . عراقیها هم که منو تنها دیده بودن با انواع مهمات (آرپی جی.تیربار ونارنجک) به سمت من شلیک میکردند. توی دو مرحله که نارنجک انداختن دوتا ترکش نارنجک خورد تو دست و پای چپم . خانی فرسنگی و بقیه بچه ها برای اینکه منو نجات بدهند دائم آتیش میریختن بسمت عراقیها و بمن میگفتن آتیش میریزیم رو سرشون تو برگرد عقب . شهید خانی فرسنگی چند بار سرشو از خاکریز آورد بالا و با کلاش آتیش میریخت و من هر بار میدیدم تک تیرانداز عراقی بسمتش شلیک میکرد. دفعه آخری که سرشو آورد بالا که آتیش بریزه من دیدم عراقیا تیری زدن تو گونه اش . راوی: 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @alvaresinchannel
67.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کنار مزار فرمانده تخریب لشگر۲۷ با هم خلوت کرده بودند که مزاحم شدم...حاج حسین احمدی که روزگاری فرمانده مهندسی رزمی لشگر۱۰ بود و سردار آقا جواد حکمی فرمانده ستاد لشگر۱۰ و ۲۷ که گرد پیری بر سر و صورت هر دو عزیز نشسته... حاج جواد به عکس حاج محسن نگاه میکرد و در گوش حسین احمدی چیزی میگفت..داشت از خاطرات آقا محسن میگفت..به ظاهر خلوتشون رو به هم زدم و هر چه اصرار کردم در مورد دینشعاری بگوید او فقط با سر اشاره کرد... یاد مردان مجاهد این سرزمین بخیر و یاد شهدایی که قربانی محبوب شدند بخیر @alvaresinchannel
63.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج عبدالله براتی رو رزمنده های قدیمی تهران خوب میشناسند.. از پاسدارن گردان های اولیه سپاه تهران بود..چون سن و سالی ازش گذشته بود معمولا مسوولیت تدارکات و پشتیبانی رو به او میدادند... یاور همیشگی شهیدان موحد دانش و حاج کاظم رستگار بود و به روایتی بزرگ فرماندهان سپاه تهران..او پدر شهید است.. وقتی از شهدا تعریف می‌کنه چهره اش دیدنی است.. توی گلزار شهدای تهران با شوق از شهدا میگفت و این تصاویر غنیمت است از این جاماندگان از شهدا.. خدا نگهدارش باشه. @alvaresinchannel
37.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج عبدالله براتی پیشکسوت رزمندگان لشگر ۱۰ از میگویید...او از چشم پاکی و حیای معاونش میگویید.. او روایت میکند به مصطفی گفتم برو نارمک حاج خانوم رو سوار کن بیا با هم بریم تشییع شهید.. رفت و برگشت.. خانوم من که جای مادرش بود میگفت وقتی من رو سوار کرد دیدم آئینه وسط ماشین رو چرخونده که مبادا نگاهش به نامحرم بیفته.. خدایی شهادت حقشون بود که خدا بهشون هدیه کرد... سردار در اسفند ماه ۱۳۶۵ در حالیکه فرمانده مهندسی رزمی لشگر۱۰ بود پرکشید و به شهیدان ملحق شد. @alvarezinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ ✅✅🔷 در سال 1367 چه خبر بود؟؟؟؟ 1️⃣ ✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 روز سوم مرداد سال 67 صبح بعد از نماز حرکت کردیم و خودمان را با کلی دردسر به رساندیم. جاده آسفالته اهواز- خرمشهر وضع عجیبی داشت. تانک های سوخته عراقی، جنازه های متجاوزین بعثی و تجمع نیروها و تانک های خودمان و خاک ریزی های جدیدی که در امتداد جاده به سمت خرمشهر زده بودند تا هم سدی در برابر حرکت تانک های عراقی باشد و هم اینکه قسمتهای بیشتری از ترکش در امان باشد و یا اگر احیاناً درگیری با دشمن به سمت جاده کشیده شد از آن بعنوان یک پناهگاه و یک سنگر استفاده کنند. خاک ریز پشت جاده اهواز- خرمشهر خط اول ما شده بود و نیروها با سنگرسازی و استقرار در پشت خاک ریز آماده دفاع بودند. با دیدن این وضع که در طول یک شب بوجود آمده بود واقعاً لذت بردم و کیف کردم وآفرین گفتم بر همت این دلیرمردان بزرگوار و مقاوم و با اراده که این چنین آماده جنگیدن بودند. به قرارگاه لشگر رسیدیم و از وضعیت جدید اطلاع پیدا کردیم و از همان لحظه هم کار را شروع کردیم و سعی می نمودیم تا هرچه از دستمان برمی آید کار کنیم تا شاید لطف خدا شامل حالمان شود و باز باب جهاد وشهادت برایمان تداوم یابد. کار خاصی نمی شد انجام داد که مثلاً این یک محور و یا دو محور مخصوص ما باشد و یا اینکه یک راه کار خاصی برای شناسایی و عملیات داشته باشیم. عراق تحرک کرده بود و بعد عقب کشیده بود و هر لحظه باز امکان تهاجمش بود و ما می بایست آماده و با انعطاف زیادی باشیم و عمل کنیم و هرکجا مأموریت داده شد سریع حرکت کرده و کارمان را انجام دهیم چه شناسایی در روز و یا شب باشد و یا ستون کشی وبردن گردان برای عملیات و یا اینکه بررسی وضعیت خط و بردن زرهی و شلوغ کردن خط پدافندی و دادن تحرک و مسائل دیگر درگیری باشد و در هرساعت که باشد می بایست این آمادگی و توان را در خود بوجود آوریم تا سریع اجرای مأموریت کنیم. دشمن آماده بود و ما می بایست با تمام وجود آماده تر باشیم و کار کنیم. مأموریت شناسایی و پیدا کردن موقعیت دشمن در جاده محور منتهی به پاسگاه زید به تیم ما محول شد. ساعت حدود 9 صبح با ماشین جلو رفتیم وبعد پیاده تا کانال شیردم خودمان را رساندیم. مقداری هم از کانال جلوتر رفتیم تا اینکه عراقی ها را دیدیم که روی خاک ریز ایستاده بودند و ما را تماشا می کردند و بیشتر از آن جلو نمی شد رفت. قرار شد برگردیم و موقعیت دشمن را گزارش کنیم در مسیر برگشت دشمن ما رو دید و با کالیبر و آرپی جی شروع کردند به طرف ما شلیک کردن. به هر جان کندنی بود از چنگ دشمن فرار کردیم و خدمون رو به قرارگاه رسونده و موقعیت و وضع عراق و خط فعلی را گزارش کردیم. بنا شد که شب از این محور نیرو ببریم و به خط عراق بزنیم. عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت. ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
✅✅🔷 در سال 1367 چه خبر بود؟؟؟؟ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ 2️⃣✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم هم که فرمانده آن بود اضافه شده. بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند. بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند . با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم . با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند. دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند. با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند. هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند. دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت. و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید 🔺 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥علیرضا زاکانی وارد صداوسیما شد 🔶 با تاکسی برقی اومد 🔹«علیرضا زاکانی» نامزد انتخابات ریاست جمهوری برای حضور در اولین مناظره تلویزیونی وارد سازمان صداوسیما شد. @alvaresinchannel
برنامه امشب دکتر زاکانی در رسانه ملی ساعت ۲۰ اولین مناظره تلویزیونی 🇮🇷 @alvaresinchannel
دکتر حاج علیرضا زاکانی سکوت رادیویی همه ی گردان ها و واحدها بگوش باشن نگران نباشید توی میدون هستند... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 حاج علی در جوار مزار همسنگران شهیدش 🔷در تصویر نشسته از سمت راست شهید نباتی - شهید رضا صمدیان و حاج علی زاکانی و شهید داوود طاهری قبل از عملیات بدر اسفند 1363 رزمندگان تخریب لشگر10 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 تخریبچی جانباز 🔷 دکتر حاج علیرضا زاکانی حاج علی کنار مزار زانو زده و مشغول فاتحه بود. با خود گفتم: چرا کنار مزار این همسنگر درنگی نموده. شهید نباتی از دلاور مردان تخریب لشگر10 بود که در شهر فاو آسمانی شد. همیشه به شوخی میگفت: یک روز کار اما یکسال تعریف!!!!!!!!!!!!!! شهید نباتی میگفت : بعضی رزمنده ها از کیسه اندوخته جنگ ارتزاق میکنند و توجه ندارند که این اندوخته یک روز تهش در میاد و تموم میشه... و خوشبحال اونهایی که تا توی دنیا هستند کیسه شون به ته نرسه. و بعضی ها هم هستند که به اندوخته این کیسه همواره اضافه میکنند و مثل اونهایی نیستند که از سرمایه بخورند. با دیدن تصویر حاج علی زاکانی کنار مزار این همسنگر شهیدش یاد کلمات قصار این تخریبچی شهید افتادم. حاج علی هنوز هم دلاورانه در میدان حضور دارد و آماده است برای حمله به دشمنان کشورش بگشاید. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 تخریبچی جانباز 🔷 دکتر حاج علیرضا زاکانی فقط کار خودته... خنثی کردن این بد قلق کار خودته ما هم دعات میکنیم مواظب باش مین یه خورده مونده... خودش رو هم پوشونده اما تو کارت رو خوب بلدی.... خدا یارت باشه چه رئیس جمهور بشی(که انشاءالله میشی) چه نشی تو مجاهدت میکنی... فرمانده ما به ما یاد داد که دلها در تسخیر خداست رئیسی عزیز مظلوم بود.... @alvaresinchannel
🔷 امروز 30 خرداد 1403 مصادف با 12 ذی الحجه روزی که 🔷 مصادف با 12 ذی الحجه : چند روز بود که بچه ها میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر و پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر روی خاک گرم جا خوش کرد تا (ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس . 🌺@alvaresinchannel