eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
986 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 به روایت ✍️✍️✍️✍️✍️ روز 20 دیماه بود که به گردان ما (گردان زهیر)ماموریت دادند و ما تا رسیدیم به خط هوا تاریک شده بود . ساعت نزدیک 8 شب بود که رسیدیم چند متری تانک های دشمن. تانک ها روشن بود و صدای موتورهاشون به گوش میرسید. تانک ها همه روی جاده بودند و ما هم پشت یکی از خاکریزها که به موازات جاده بود جانپناه گرفتیم. مشورت شد که با تانک ها درگیر شویم یانه ؟ من نظرم این بود که نباید به اونها امان بدیم چون الان که روی جاده هستند و در یک جا جمع شدند بهتر میتونیم اونها رو منهدم کنیم تا اینکه داخل دشت پخش شوند. قرار شد به حمله کنیم . من با بچه های دسته خودم به تانک ها حمله کردیم. تانک ها که از حضور ما مطلع شدند با سرعت زیاد از روی جاده فرار کردند و ما هم به دنبال اونها ... بعضی از تانک ها رو بچه های زدند. آنقدر این کار سریع صورت گرفت که ما به این ستون تانک هم رسیدیم . آن شب داشتیم جلو میرفتیم که دستور رسید به جای اولتون برگردید. نیمه شب بود که یکی از بچه های دسته اومد و گفت: حاج علی دارند طرف ما تیراندازی میکنند. گفتم شلیک نکنید بچه های خودمون هستند. چون قرار بود کنار ما (ع) هم عملیات کنه. حدسم درس نبود ، دشمن جلو اومده بود. به هر طریقی بود دشمن رو عقب زدیم تا اینکه هوا روشن شد. هوا که روشن شد دشمن روی منطقه دید داشت و آتش تیربارهاش ما رو پشت دژ زمین گیر کرده بود. دشمن هم از روی و هم از داخل و روی ما آتش میریخت و تیربارهای گیرنوف هم روی بچه های ما قفل شده بود.کاری نمیتونستیم بکنیم . اینجا بود یاد حکایتی افتادم که از عملیات بدر برایم تعریف کرد . او میگفت هرچی از تیر فرار کنی بدتر گرفتارش میشی اما اگر از تیر نترسیدی تیر بهت نمیخوره . من از جا بلند شدم و چند تا گلوله آرپی جی برداشتم و زیر آتش تیر بارها رفتم سمت سنگر تیربار دشمن و با یک گلوله آرپی جی دخلش رو آوردم و گلوله دیگری رو توی لوله آرپی جی جا دادم و رفتم سراغ سنگر بعدی....بچه ها هم به کمک اومدند و یکی یکی تیر بارها رو از کار انداختیم. توی این معرکه بود که من احساس کردم شد و به زمین خوردم دیدم تیری به پایم اصابت کرده.با بند پوتین بالای زخمم رو بستم که جلوی خون ریزی رو بگیره. خواستم دوباره به درگیری با دشمن ادامه بدهم اما دیدم که روی پا نمیتونم بایستم. بچه های دسته ما اومدند و گفتند حاجی شما رو عقب ببریم . گفتم کارتون رو بکنید خودم عقب میرم... چند قدمی عقب اومده بودم که یکی از بچه ها رسید و با اصرار گفت که من شما رو عقب میبرم. من رو از زمین بلند کرد و روی کولش گذاشت. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که تکان شدیدی خوردم و در کمرم سوزشی احساس کردم . آتش تیربارهای دشمن نمیگذاشت کسی راست راست راه بره. من رو روی زمین گذاشتند . کنار دژ افتاده بودم که کسی فریاد زد اومده ..مجروحین رو سوار آمبولانس کنید. من تعجب کردم . میون این همه تانک که مثل مور و ملخ توی دشت ریخته و زیراین همه آتش چه جوری آمبولانس خودش رو رسونده. مرا بلند کردند و داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس ما رو تا پای اسکله آورد و توی قایق گذاشتند و به عقب انتقال دادند. توی فهمیدم که گلوله دشمن خورده و گیر کرده و بعدا دکترها تیر رو در آوردند. من روز 21 دیماه 65 مقابل و در سه_راهی_شهادت به افتخار نائل اومدم 🌹🌴 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🌹🍃🍂🍃🍂🌹🍃🍂🍃🍂🌹 🍂🍃🌹 پس از یک هفته از شروع ، به (ع) برای بازسازی 2 روز فرصت داده شد. لذا فرماندهی لشکر اعلام کرد که به‌جز واحدهای و که باید به‌عنوان احتیاط برای کمک به سایر یگان‌ها در منطقه بمانند، سایر واحدها و گردان‌ها می‌توانند برای مدت 48 ساعت برای بازسازی نیروها، استحمام، استراحت و سازماندهی مجدد به ـ در اطراف اهواز ـ بروند. واحدهای ، ، ، ، ، ، محورها و تبلیغات برای ادامه مأموریت اعلام آمادگی 100 درصد کردند و واحدهای دیگر مانند تدارکات و پدافند 85 درصد و سایرین نیز آمادگی بالایی را اعلام کردند. این میزان آمادگی جهت تداوم عملیات بعد از اجرای 3 ، روحیه بالا توأم با نشاط را در همه افراد و مسئولان به وجود آورده بود و حالت افراد بیشتر شبیه به روزهای قبل از عملیات بود. حدود یک هفته بعد از شروع و هم‌زمان با مهلت نیروهای لشکر، حدود 1200 نیروی جدید از تهران و کرج جهت شرکت در عملیات به پادگان کوثر رسید که چون بیشتر آنها نیروی رزمی بودند بین گردان‌ها تقسیم شدند. همچنین برای حداکثر استفاده از نیروهایی که در عملیات شرکت کرده بودند، کمیته‌ای تحت‌عنوان "کمیته بازسازی" در یگان تشکیل شد. اعضای این کمیته متشکل از ستاد لشکر و واحدهای بهداری، آموزش نظامی، نیروی انسانی، بسیج تدارکات و مدیریت داخلی بودند و درمجموع حدود 500 نفر نیرو را که در عملیات آسیب مختصری دیده بودند، برای بازگشت به سازمان رزم، بازسازی کردند. بدین‌ترتیب لشکر از عملیات به بعد، همه گردان‌های خود را بازسازی کرد و مجدداً به کار گرفت. از آنجا که مسئولان محورهای و در سه مرحله قبلی عملیات مجروح شده بودند، تمامی گردان‌های بازسازی‌شده تحت‌امر قرار گرفتند. 🍂🍃🌹 🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹 @alvaresinchannel
سردار جانباز اول بهمن سال 65 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✅ به روایت ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 بنده بلافاصله بعد از شنیدن خبر مجروحیت ایشان از آقای (شهیدنورعلی شوشتری)اجازه گرفتم و به جاده آمدم تا وقت عبور دادن حاج ‌یدالله از ایشان را ببینم. اما ظاهراً قبل از رسیدن من از آن‌جا عبور کرده بودند. بعد خبر رسید که ایشان را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند و چون حال ایشان وخیم بود، از آن‌جا به بیمارستان شهید بقایی انتقال‌شان داده‌اند. فکر می‌کنم حدود 24 ساعتی را در بیمارستان مقاومت کردند چون ایشان از بنیه‌ی فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه‌ی سعی و تلاش خودشان را انجام دادند، اما با همه‌ی این اوصاف ایشان به‌حالت عادی برنگشتند و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و نهایتاً شهادت ایشان شد. @alvaresinchannel
اول بهمن ماه سال 1365 بود که علمدار شهید لشگر10 ✅ از پرکشید یاد و خاطره جانشین لشگر 10 سیدالشهداء علیه السلام را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
غرب کانال ماهی 10 اسفند 1365 13 اسفند 65 ماموریت لشگر10 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ۳۸ سال گذشت ✅ 19 اسفندماه 1365 بود که از پرکشید یاد و خاطره او را گرامی میداریم. 🔶 دویار قدیمی،سرداران شهید داود حیدری فرمانده گردان زهیر(ع) و شهید محمد موافق فرمانده گردان مسلم @alvaresinchannel
(19/10/65) و (18/1/66) ⬅️⬅️ 13 روز از فروردین 66 گذشته بود . به خاطر فرارسیدن ماه شعبان وایام ولادت امام حسین (ع) ، حضرت عباس(ع) و امام سجاد (ع) بچه های توی خط مقدم مجلس شادی برگزار میکردند.از پشت جبهه هم شیرینی و شربت رسیده بود وبچه ها خوش بودند. دستور رسید که تیم های شناسایی با دقت بیشتر کار کنند.چون دشمن روی منطقه حساس شده شب که جلو میرفتند مواظب بودند خاک رو زیاد جابجا نکند. و تا اونجا که امکان داشت بدون اینکه دشمن متوجه شود بعضی از مین های سر راه رو خنثی میکردند بچه ها شبهای آخر مسیر عبور را با سیم نشانه گذاری کردند.چون امکان پهن کردن وجود نداشت.... (ع) خیلی محدود بود و در این محدوده چند صدمتری باید چند گردان وارد عمل میشدند.فاصله بعضی از معابر ما حتی به صد متر نمیرسید. روز 17 فروردین 66 بود که به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند. @alvaresinchannel
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
یادش بخیر و یادت بخیر از رفیق خوب و با صف و دوست داشتنی هر وقت این عکس رو میبینم هم خنده ام میگیره و هم گریه... گریه برای اینکه ما از این قافله جاموندیم ..نه اینکه اون ها ما رو نبردند؟؟؟؟!!!!!! ...نه...شاید ما نخواستیم با اون ها بریم در هرصورت اونا زانو به زانوی ارباب عالم امام حسین(ع) نشسته اند .. و خنده برای اینکه یاد حرکات و سکنات این عزیز میفتم من و مثل من توی تخریب بچه تهرون بودیم و کلی ادعا داشتیم و شهید نصرت خواه ته ته ته ته آذربایجان بود...انگار همین الان از اتوبوس پیاده شده... نمیشه توصیف کرد این جوون بیست ساله چقدر صاف و زلال بود... غیرتی شدن در اوج بود اما زود رفیق میشد ..توی کارهای عملگی گردان ما توی صف اول بود و سخت ترین کارها رو به عهده میگرفت و توی اوج سختی و مشقت کار ، بمب روحیه بود یهویی یه جمله غلیظ ترکی فارسی میگفت و قهقهه بچه ها بلند میشد و آخرش هم میگفت ما ترکیم دیجججججه... یادش بخیر و یادش بخیر... عید سال 66 ایام ولادت امام حسین علیه السلام بود و ما در کنار این شهید چقدر شاد بودیم به قایق میگفت ... گایخ به کوچیک میگفت ...خوچیک به قاشق میگفت...گاشیخ چقدر نازنین بود..میگفت بیا با من کار کن لهجه ام عوض بشه..من هم به شوخی میگفتن داداش میخواهی من ترک بشم یادت بخیر که چقدر خوب و نازنین بودی و کسی باورش نمیشد که تو هم هوس رفتن کردی.. رفتی و پیکرت سال ها همنشین بود ایکاش فرصتی میشد سر مزارت در گلزار شهدا میومدیم ترک و فارس و لر و بلوچ وووووووو همه برای خدا و دفع خطر از دین کنار هم جمع بودند و عاشقانه همدیگر رو دوست داشتند و عاشقانه از همدیگر میگذشتند چقدر حسرت اون روزها اذیت کننده است میشد تا جوان بودیم به مقصد که نه به مقصود برسیم اما نشد و حالا روزگار میگذاریم خدا به ما رحم کنه.. ❎ (دلتنگ رفقای شهید: جعفرطهماسبی) @alvaresinchannel
5 سید لباس غواصی پوشید و با بقیه لشگر10 سیدالشهداء(ع) به آب زدند.اون شب تاریک وظلمانی خطر کردند و مقابل دژ شلمچه به موانع تو در توی دشمن رسیدند.عملیات با نام حضرت زهراءسلام الله علیها شروع شد. سید مهدی و بقیه در انبوهی از سیم خادرار و میدان مین گرفتار شدند. آتش از زمین و آسمان میبارید. رزمندگان گردان علی اکبر علیه السلام هم به کمک آمدند و با جانفشانی رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام شکسته شد. از ناحیه دست وکتف و سر به شدت مجروح شد.سید جزء اولین کسانی بود که در زخم بر تنشان نشست.البته سید برای شهادت رفته بود اما شهادت روزی او نگردید.این روزها درد زخم های جبهه سراغش آمده بود و مضافا احساس دلتنگی میکرد. و القصه در 17 خرداد 1396 مصادف با دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان و با زبان روزه به دست اشقیا به شهادت رسید. روحش شاد خلعت زیبای شهادت بر قامت فرزند زهرای اطهر مبارکباد 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
دو روز از عید قربون سال 1367 گذشته بود مصادف با 12 ذی الحجه : چند روز بود که بچه ها میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر و پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر روی خاک گرم جا خوش کرد تا (ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس . 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
: چند روز بود که بچه ها میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر و پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر روی خاک گرم جا خوش کرد تا (ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس . 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
(ع) در دفاع مقدس از ضد انقلاب ✍️✍️✍️راوی: مردادماه سال 67 روزهای سرنوشت ساز جنگ بود .دشمن بعثی اوایل مردادماه سال67 قصد تصرف اهواز را داشت و دو سه روز بعد هم با منافقین به طمع تصرف کرمانشاه تا تهران خیز برداشت که نفس قدسی امام عزیز آنچنان شوری دربین جوانان ایجاد کرد که دشمن را از تمامی سرزمین اسلامیمان عقب زدند و اگرنبود منع امام درخصوص تعقیب دشمن بعد از خروج از مرزهای بین المللی در عرض چند ساعت رزمندگان (ع) خود را به بصره رسانده بودند. اما آن عزیز سفرکرده با توجه دادن رزمندگان به پذیرش قطعنامه به عنوان عهد شرعی، آن شیران مطیع و مقلد را آرام نمود. پرداختن به وقایع دفاع مقدس درسال آخر جنگ خود فرصت زیادی می‌طلبد اما در آخرین روزهای مرداد67 که با پرچم کومله و دمکرات جان و مال و ناموس مردم شریف کردستان را هدف گرفته بودند به طمع دست یابی به آبرو و حیثیت نداشته به ارتفاعات اطراف جاده بوکان مهاباد حمله بردند و با سوء استفاده از انتقال توان سپاه اسلام به جنوب و منطقه شمال غرب مسیر تردد هموطنان را به بوکان و مهاباد مسدود کردند. لشگر ده سیدالشهداء(ع) که هنوز از ماموریت مقابله با دشمن در و فارغ نشده بود ماموریت یافت با حمله برق آسا به پسمانده ضدانقلاب قهر اسلامی را به تفاله های استکبار بچشاند.بخشی از نیروهای لشگرسیدالشهداء خود را از به منطقه رساندند و بخشی دیگرهم از طریق از پایگاه به منطقه درگیری سرازیر شدند و در آخرین روز مردادماه 67 که مصادف با بود به دشمن حمله کردند. به علت وسعت منطقه درگیری و حضور دشمن بر روی ارتفاعات در محور مهاباد بوکان و سردشت از لشگرده سیدالشهداء(ع) به فرماندهی سردار جانباز حاج عباس قهرودی در روز اول با (ع) به مصاف دشمن رفت و رزمندگان این گردان در روز تاسوعای حسینی با کمک گرفتن از نام در کمترین زمان و با حداقل تلفات و دادن چندین مجروح بخشی از ارتفاعات منطقه را از دست ضدانقلاب بازپس گرفتند. در روز دوم عملیات که مصادف بود با روز با ورود گردان علیه السلام به منطقه درگیری با ضد انقلاب ،این جرثومه های فساد فرار را بر قرار ترجیح دادند وبا دادن تلفات فراوان از منطقه متواری شدند در این عملیات تعدادی از رزمندگان لشگر ده سیدالشهداء به شهادت رسیدند. با نفوذ ضدانقلاب در کادر درمانی بیمارستان شهر بوکان تعدادی از مجروحین این عملیات به علت عدم رسیدگی در ظهر عاشورای در محوطه بیمارستان به شهادت رسیدند. (ع) با اعزام 20 به گردان‌های عمل کننده در این عملیات شرکت نمود و با دادن در این حماسه سهیم بود . در روز اول این عملیات در روز مجروح گردید و به علت عدم رسیدگی و خونریزی شدید در در محوطه بیمارستان به شهادت رسید و با گردان زهیر (ع) به دشمن حمله برد و با گلوله ضدانقلاب در روز عاشورا به شهادت رسید. شهیدان این عملیات آخرین شهدای عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) نام گرفتند. 🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 @alvaresinchannel