eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
9 تیرماه 1365 ساعت 10.30 شب با رمز ادرکنی @alvaresinchannel 🔶🌺رزمندگان لشگر ده که در این عملیات حضور داشتند برای ما خاطره ارسال کنند تا مورد استفاده قرار گیرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 سردار سنگر ساز بی سنگر فرمانده مهندسی رزمی جهاد استان تهران شهادت 10 تیر ماه سال 1365 محل شهادت: دروازه کربلا @alvaresinchannel
🔸🌷🔸🌷🔸🌷🔸🌷🔸🌷🔸🌷🔸🌷 🔸 🔹 رزمندگان و پشت خاکریزها استقرار پیدا کرده ومشغول دفع پاتک دشمن بودند. تانک های دشمن سعی می کردند تپه 177 را دور زده و بچه ها را محاصره کنند. تانک ها تا 100 متری لودرها و بلدوزرها نزدیک شده بودند .دستگاههای مهندسی از مقابل و از پهلو مورد اصابت گلوله های مستقیم قرار می گرفتند. راننده بلدوزرها هدف تک تیراندازها وتیربارچی های دشمن بودند. که هم با تیربار تانک و هم با توپ مستقیم مورد اصابت قرار می گرفتند. تانک های رزهی لشگر حضرت رسول (ص) آرایش گرفته بودند و اولین تانک که از پشت تپه 177 بیرون آمد و مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرارگرفت . درکنار این تانک مشغول هدایت دستگاههای مهندسی بود . میگفت که راننده تانک براثرانفجار به بیرون پرت شده بود وبه شدت زخمی بود و حتی قسمتی از بدنش می سوخت. شهید تهرانی دوید او را بغل کرد. امدادگر را خبر کرد. اما رزمنده مجروح که داشت جون میداد ازشهیدتهرانی میخواست که اورا رها کند وبه دیگرهمسنگرانش که درتانک گرفتارشده بودند کمک کند. شهید تهرانی که به سمت تانک رفت. یکدفعه برجک تانک منفجر شده و تانک به شدت آتش گرفت..... .حضور پرتعدادتانکهای دشمن درمنطقه همه را نگران کرده بود ومسوول اکیپ ها دغدغه شان این بود که مبادا دستگاههای مهندسی که قدرت مانورضعیف تری نسبت به تانکها دارند توسط تانکها محاصره شوند. تانکها آنقدر نزدیک لودر شدند که اودستگاه را رها کرده وآرپی جی به دست، دنبال تانک رفته و آن را منهدم کرد و مجددا به ادامه کارپرداخت. .. .فشار دشمن رمق همه را گرفته بود. (جانشین لشگر27) شهید ملاآقایی و سایر فرماندهان خود را به منطقه درگیری رسانده بودند شهید ملاآقایی روی خاکریز رفته بود و جلوی دستگاه های با شعارهای حماسی به بچه ها روحیه میداد کف دستهایش را محکم به هم می زد و مدام می گفت !!!!! ماشاء الله ، ماشاء اله سربازان امام زمان... مدام ذکر یا ابوالفضل یا ابوالفضل بر زبانش جاری بود .گرد و خاک زیادی منطقه را فرا گرفته بود. دشمن دید که نمی تواند به دل رزمندگان نفوذ کند یواش یواش به سمت شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان عقب نشست. فرماندهان و سایرین همدیگر را پیدا کردند. همه سراغ یک نفر را می گرفتند و از او اثری پیدا نمی کردند میگشتند.می گفتند ،چون تهرانی تازه آمده بود بعضیها به اسم او را نمیشناختند . یکی از رزمنده های سنگر ساز دوید و گفت ....یک نفر اینجا کنار تانک سوخته افتاده !!!!!همه دویدند. دیدند شهیدی با صورت روی زمین افتاده ، وقتی صورت او را برگرداندند دیدند شهید تهرانی ترکش به صورتش خورده و دیگر جان در بدن ندارد. فرمانده پشتیبانی رزمی جهاد استان تهران مقارن با اذان ظهر و هنگام فریضه ظهر و عصر در آغوش ملائکه آرمید و سرداری از سربازان حضرت صاحب الزمان در نزدیکی کربلا با ذکر یا ابوالفضل العباس و با لبانی تشنه و تنی خسته و رنج دیده به مقام قرب حق رسید روحش شاد و یادش گرامی باد راوی @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 فرمانده محور لشگر10 شهادت: 10 تیرماه 65 مهران حاج رضا صفر زاده فرمانده نقل میکرد بعد از شهادت زیپ ساکش رو که باز کردند یک تکه کاغذ روی همه وسایلش قرار داشت که رویش نوشته بود "اگر قرار است در راه خدا شهید شویم بهتر این است تکه تکه شویم" @alvaresinchannel
🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 🥀 🌲🌲 به مناسبت سی و چهارمین سالگرد در خاطرات ناب از فتح توسط رزمندگان کانال الوارثین را به همه ی عاشقان فرهنگ دفاع مقدس معرفی کنید. عملیات کربلای یک در ساعات پایانی شب نهمین روز از تیرماه سال 65 برای آزادسازی شهر مهران آغاز شد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک تیرماه 65 ✍️✍️✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دونفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری رو برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
قبل از تقریبا نیروی کامل گرفته بود و دسته ها تشکیل شده بود و آموزش بچه ها هم در جریان بود. عزاداری شب های چهارشنبه و دعای توسل رونق داشت من و خوننده های گردان بودیم وبین خودمون تقسیم کرده بودیم که چه کسی نوحه بخونه ،یا دعا و روضه بخونه. خیلی هوای هم رو داشتیم و سعی نمیکردیم توی مداحی رقابت کنیم هر دو رفیق بودیم یه شب من داشتم توی چادر نوحه میخوندم و یادم نمیاد که بلندگو بود.و شهید تابش میونداری میکرد و بچه ها خیلی پرشور سینه میزدند. که توی عملیات شهید شد،قدش ازهمه بلندتر بود وهی وسط نوحه آه میکشید و سرصدا میکرد چند بار هم دستش خورد به فانوس وسط چادر به اشاره کردم که مسعود کنترلش کن تابش بهش تذکر داد اما اون گوش نکرد داشت جلسه بهم میخورد به مسعود گفتم کار خودمه تو واحد بخون من میرم سر وقتش. شهید تابش واحد رو شروع کرد و من در کنار قرارگرفتم وگفتم برادربگذار با هم سینه بزنیم،اون نازنین مودب و عزیز و دوست داشتنی قبول کرد. خدایی مثل بارون ازچشمهاش اشک میومد حقش شهادت بود 🌹 🌹🌹 @alvaresinchannl
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 تخریبچی شهید شهادت 10 تیرماه 65 محل شهادت عملیات کربلای یک ✍️✍️✍️✍️ راوی : شب عملیات کربلای ۱ بچه ها به گردان ها تقسیم شدند بعد ازنمازمغرب وعشا شروع کرد خوندن دم سینه زنی داد و سر پا بچه ها عزاداری کردند. بعضی ها یه خورده که به سرو سینه زدند خسته شدند و نشستند شهید اما شهید تابش بعد از ساکت شدن بچه ها خودش گریه میکرد و به سینه میزد و این نوحه رو زمزمه میکرد. جبریل برنعش حسین آه ویلا می کنه سکینه به دور کشته آه ویلا می کنه حال خوبی داشت و اون شب بچه ها رفتند برای زدن در میادین مین. صبح روز عملیات کربلای یک با حاج مجید مطیعیان معاون گردان تخریب و شهید تابش رفتیم به طرف خط تا دوستانی که سالم مانده بودن به عقب بیاوریم که با پیکرمطهر که شب گذشته برای زدن معبر رفته بودند روبرو شدیم. پیکر ، و رو عقب آورده بودند اما با خبر شدیم که و هم شهید شدند و پیکرشون در معبر مانده است به خاکریز خط اول رسیدیم یه تعداد بچه های تخریب اونجا بودند و سوار وانت کردیم وعقب آوردیم وشهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب ، و برادر خلیلی را فرستاد تا و را عقب بیارند ومعبر را گشاد کنند. نزدیکی های ظهر بود که اقا سید محمد بنده را صدا زد و گفت مهیا شو که با هم بریم توی خط. سوار ماشین که شدیم رو به من کرد و گفت: هم شهید شده با آقا سید محمد به طرف رفتیم . به معراج رسیدیم پیکر رو عقب آورده بودند پیکرش رو متلاشی کرده بود اقا سید محمد یکی از بچه های تخریب که با شهید تابش هم محل بود فرستاد تهران تا خبر شهادت رو بدهد و حاج رمضان خلیلی را با یه تعداد بچه ها فرستاد تا ادامه کار پاکسازی میدون رو انجام دهند یاد همشون بخیر @alvaresinchannel
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿 ساعت 12 شب سه شنبه سوم تیرماه 65 به فرمانده هان گردان ها و واحدها دستور داده بود که برای زدن محاسن ها تون رو کوتاه کنید اما وقتی همه ی فرماندهان اومدند بعضی هاشون محاسن هاشون رو کوتاه نکرده بودند و حاج علی به خاطر تمرد از امر فرماندهی همه شون رو تنبیه کرد.در تاریکی شب کنار جاده ایلام - مهران همه رو به یه ستون یک سینه خیز برد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت : شب عملیات کربلای یک... هنگام باز کردن معبر در محل شهادت : مهران 9 تیرماه 1365 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ☑️ شهید موسی انصاری ✍️✍️✍️ راوی: چندروزی مانده بودبه که اعزام انفرادی گرفته و به آمدم بعد از چند روز با یه مینی بوس به سمت مهران اومدیم و در کنار رودخانه کنجان چم در شیار کوهی مستقر شدیم یکی دو روز بود که اومده بودیم حالم ناخوش شد روز دوم به دستور فرمانده تخریب و توسط معاون ایشون تیم بندی شدیم و بنده در تیم که قرار بود معبر عملیات رو بزنه قرار گرفتم اما این توفیق به خاطر مریضی و ناخوشی از من سلب شد و شهید اربابیان یکی دیگه از بچه ها رو جایگزین من کرد. به شهید اربابیان اعتراض کردم اما ایشون با مهربانی گفت: که ماموریت های دیگری هم داریم و از شما استفاده خواهیم کرد با یه تعداد از ، طرح عملیات و اطلاعات عملیات ماموریت پیدا کردیم تا بعد از شکستن خط توسط رزمندگان ، معبر رو برای عبور لودر و بلدوزرها عریض کنیم ساعات پایانی روز 9 تیر ماه سال 65 (ع) شروع شد و رزمنذگان از که درمیدان مین باز نمودند عبور کرده و خط دشمن شکسته شد. بچه های گردان ها درحال پیشروی به سمت دشمن بودند که ماموریت ما آغاز شد قرار براین بود که معبر به پهنای عبور لودر و بولدوزرها از مین و موانع پاکسازی شود وقتی به معبر رسیدیم از دستگاههای مهندسی پیاده و مشغول خنثی کردن مین ها شدیم. منورهای دشمن همه جا را مثل روز روشن کرده بود و توپخانه ما به شدت مواضع دشمن رو میکوبید و بعضی از کمین های دشمن که هنوز سرکوب نشده بودند روی معبر آتش میریختند. هر چند متر که معبر پاکسازی میشد لودر و بلدوزرها هم پشت سر ما وارد معبر میشدند. هنوز به آخر نرسیده بودیم که با پیکر چند شهید مواجه شدیم که در حال سوختن بودن . بالای سر پیکرهای سوخته که رسیدیم زیر نور منور چشمم به یکی از شهدا خیره شد بله اون بود که دقایقی قبل در حال زدن معبر به شهادت رسیده بود. یادم اومد که در تقسیم بندی اولیه قرار بود من با شهید انصاری هم تیم باشم. فرصت گریه و زاری کنار حاج موسی رو نداشتیم اما با قلبی محزون و دلی شکسته پیکر سوخته او و دیگر شهدا رو کنار معبر کشیدیم تا زیر چرخ ها و شنی ها بلدوزر صدمه نبینند و به پاکسازی میدان مین ادامه دادیم. هر چه جلو تر میرفتیم آتش تیر بارها و آرپی جی های دشمن رو هم روی معبر احساس میکردیم. با مدد الهی دستگاههای مهندسی سالم به خط درگیری رسیدند و مشغول احداث خاکریز و جانپناه برای رزمندگان شدند. خط خیلی نابسامان بود میشد فهمید فرماندهی اینجا نیست که بچه ها رو هدایت کند. بعضی از راننده های لودر بلدوزرها نیاز به روحیه داشتند چون خدایی در فاصله چند متری با دشمن و حتی یه جاهایی جلو تر از رزمنده ها مشغول زدن خاکریز بودند. روحیه دادن به راننده ها هم وظیفه دیگری برای ما شده بود. حال من خیلی بد بود احساس کردم 40 درجه تب دارم و بایستی عقب میرفتم و مداوا میشدم اما نیاز بود توی خط بمونم و کمک به راهنمایی و سازماندهی بچه های درگیر با دشمن بکنم. دوشکاهای دشمن ول کن نبودند و بدون توقف آتیش میریختند . نزدیکی های صبح کمین های دشمن پاکسازی شدند و یک مقدار خط آرام شد و بچه های رزمنده پشت خاکریزها پناه گرفتند. من هم خودم رو به بهداری رسوندم و اونجا بستری کردند و بعد هم به تهران انتقال دادند و تشخیص این بود که حسبه روده گرفتم. یاد همه ی اون روزهای خوب و دوستان خوب و شهدایی که خوب رفتند بخیر. @alvaresinchannel
روز ولادت امام رضا علیه السلام بیاد خاطرات (ع) با شهدا الان اونا با امام رضا(ع) محشورند ما چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
ایستگاه قطارمشهدزمستان63 ایستاده از سمت چپ شهیدان نشسته از سمت چپ شهیدان @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹🌹🌹 🌿🌹 ✍️✍️✍️ هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده های ما کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به میرفتیم. زمستان سال 63 بود که بچه های گردان ما رو طلبید. به خاطر وقفه در جنگ بعد از ، شدیدا نیاز به یک زیارت داشتیم. نزدیک یک سال بود که عملیاتی نرفته بودیم و حسابی پایین اومده بود. با قطار راهی شدیم. به مشهد که رسیدیم هوا به شدت سرد بود توی حسینییه ای رو برای اسکان هماهنگ کرده بودند. اون موقع نفت کوپنی بود و امکان استفاده از بخاری نبود و ماهم به اندازه کافی پتو نبرده بودیم. شب اول موقع خوابیدن برای اینکه یک مقدار گرم بشیم قرار شد دونفری زیر یک پتو بریم و با دوتا پتو گرم بشیم. همه موافق بودند الا . اون مدام میگفت برادرها ما اومدیم یک مستحب انجام بدیم ، دونفری زیر یک پتو رفتن کراهت شدید داره. هرچی براش استدلال میکردند اون ول کن نبود. از شانس بد، باید من و پیام پتوهامون رو یکی میکردیم ومیخوابیدیم. من با زور پتوی پیام رو گرفتم و با پتوی خودم شد دوتا پتو و روم انداختم. اون هم با مهربانی خندید و گفت راحت باش. معمول بچه های گردان بود که قبل از خواب وضو میگرفتند. رفت بیرون برای وضو و چند لحظه بعد برگشت و با خنده گفت: برادرها ریش های من از شدت سرما قندیل بسته و چند نفر دورش رو گرفتند تا با گرمای نفسشون یخ ریش نباتی رو آب کنند. البته اون شب تا ما اومدیم زیر پتو گرم بشیم شب از نیمه گذشت و خوابمون برد و برای نماز صبح که بیدار شدیم و مشغول نماز شب بودند و اون شب مرتکب مکروه نشدند. فردا بچه ها رو فرستاد و نفت تهیه کردند و مشکل سرما حل شد. در این سفر زیارتی بود که اجازه داد ما دعای توسل بخونیم. درست مقابل صورت امام رضا علیه السلام. اون شب خیلی از بچه ها التماس شهادت داشتند. و بعد از اون زیارت قرعه به نام افتاد که اولین شهید این کاروان زیارتی باشه.مصطفی در حاجتش برآورده شد و خلعت شهادت به تن کرد. 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 مداح اهل بیت(ع) تخریبچی شهید شهادت : عملیات کربلای یک شهر مهران تاریخ شهادت : 10 تیرماه 1365 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهید امیر مسعود تابش شهادت صبح عملیات کربلای یک هنگام پاکسازی میدان مین ✍️✍️✍️ راوی: روحانی حجت الاسلام شیخ مسعود تاج آبادی مرحله اول پایان یافته بود. صبح بعد از درچادراستراحت می کردم که تابش گفت: حاجی بیا بریم پاکسازی گفتم حالشو ندارم. می خوام بخوابم . رفت تعدادی ازبچه هارو صدازد دوباره اومدسراغم ولی بازقبول نکردم رفت برای بارسوم اومد که بیا بریم. نمی دونم چرااصرارداشت منم باشم گفتم اگه پاکسازی میدون مینه میام اما اگه جمع آوری سیم خادارو...نمیام گفت: نه جون حاجی پاکسازیه. آماده شدم وبا دوتا تویوتا رفتیم. ازماشین که پیاده شدیم دوتا جنازه وسط میدون مین دیدیم اول فکرکردیم جنازه عراقی هاس جلوتررفتیم دیدیم پیکر و است. یاد افتادم ، حاج موسی موقع سخنرانی یه پتو روسرش می کشید و خیلی آروم گریه می کرد خیلی باصفا مخلص وکم حرف بود . پیکرحاج موسی سوخته بود. اون ها رو ازمیدون مین خارج کردیم. حال تابش خیلی منقلب شد چون خیلی با اوس اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) رفیق بود ذکرمصیبتی کرد و پیکر شهدا با یه ماشین به عقب منتقل شدند. کار پاکسازی رو شروع کردیم . میدون مین چند ردیف مین والمری داشت. تابش هرردیف رابه کسی سپرد وسفارشات لازم راتکرارکرد. یه ردیف را هم به من سپرد و رفت به بقیه سربزنه. دو سه تا مین اول را خنثی کردم . ظاهرا میدون مین دست خورده بود، یکی دوتا راخنثی کردم ولی مین بعدی یکی ازچاشنی هاش گیرکرده بود ودرنمی اومد تابش رو صداززدم وپرسیدم چه کنم ؟؟؟؟ رهاش کنم برم سراغ بعدی؟؟؟ یا باهاش وربرم !!! تا چاشنی دومشم دربیاد ؟؟؟ گفت برو سراغ مین بعدی ودو سه تا مین بعدی راهم خنثی کردم که دیدم تابش اومد سراغ همون مینی که چاشنیش گیرکرده بود وروش کارمی کرد. مشغول مین بعدی شدم که صدای ازپشت سرم شنیدم وتکه های ریزی ازگوشت بدن تابش کنارم افتاد. برگشتم چندبارتابش رو صدازدم اما صدایی نشنیدم. اومدم نزدیکش ..... دیدم باصورت افتاده زمین. حدود نیم ساعت پس ازذکرمصیبت وگریه شدید درفراق رفیق بسیارعزیزش اوس اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) به او ملحق شد . فقط خدا می داند لحظه ای که جنازه اوس اکبررا در دید چه غم واندوه شدیدی قلب نازنینش رافراگرفت وچه با خدا گفت که کمترازیکساعت دعایش مستجاب شد. 🔶 ، تخریبچی شهید روز دهم تیرماه 1365 در حال پاکسازی در منطقه عملیات کربلای یک دراطراف با انفجار به شهادت رسید. @alvaresinchannel
🔴 جلسه در باغ موزه دفاع مقدس در استان البرز امروز جمعی از فرماندهان گردان ها و واحدهای لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام با حضور در مکان احداث استان البرز در مسیر اتوبان تهران کرج ، جنب پارک جهان نما در جریان ساخت این مرکز فرهنگی دفاع مقدس قرار گرفتند. سردار اسلامی مدیرکل حفظ ارزشهای دفاع مقدس استان البرز گزارشی از چگونگی احداث باغ موزه و مراحل اجرای قسمت های مختلف ارائه دادند و مقرر شد که گردان ها و واحدهای لشگر10 اسناد قابل نگهداری را به عنوان امانت به باغ موزه جهت استفاده مردم بسپارند. در این جلسه سردار خادم حسینی ، سردار حاج حمید تقی زاده و برادر حاج علی کرمی ضمن گزارشی از حوزه فعالیت خود در مجمع رزمندگان لشگر10 تاکید کردند که گردان ها و واحدهای لشگر جهت به سر انجام رساندن تاریخ شفاهی خود تلاش مضاعف انجام دهند. پایان بخش این برنامه اظهار نظر فرماندهان گردان ها و واحدها لشگر10 در خصوص جمع آوری تاریخ شفاهی و مشکلات پیش رو بود که قرار شد نمایندهای سپاه سیدالشهداء(ع) استان تهران و امام حسن(ع) استان البرز در این خصوص همکاری لازم را داشته باشند. @alvaresinchannel
یاد و خاطره شهدای گرامیباد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 امشب رزمندگان لشگر10 سیدالشهدا(ع) به مواضع دشمن در یورش میبرند بچه های تخریب به گردان ها مامور شدند ملائکه آماده اند تا از میان جند الله شهدا را سوا کنند. قبل از حرکت از به طرف نقطه رهایی و همراهی با گردان ها با هم یه عکس یادگاری گرفتیم. اینکه گفتم موقعیت گردو به خاطر درخت های گردویی بود که توی عکس میبینید ایستاده از راست: شهید اللهیاری. جعفرطهماسبی-شهید رسول فیروزبخت-سلیمان آقایی. بالای وانت هم از راست شهید علی اصغر صادقی و شهید حمیدرضا دادو که ساعاتی بعد به شهادت رسیدند. 🔸🌷 @alvaresinchannel
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁 یاد و خاطره سردار شهید 🌹🌷 و جانشین تیپ کربلا لشگر10سیدالشهداء(ع) گرامیباد # @alvaresinchannel