eitaa logo
آل یاسین
53 دنبال‌کننده
434 عکس
93 ویدیو
9 فایل
آرامش غنیمت است وترک آن خسارت . حضرت محمد «ص» بین این همه شلوغی ها آل یاسین آرامش من است . و من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان«عج» کپی مطالب آزاد http://eitaa.com/joinchat/1176567826C4e8d2055f5
مشاهده در ایتا
دانلود
1_110333015.mp3
5.36M
احساسی رفیق جا نمونی بره اسم تو بین جامونده ها
کل شعرم را در این مصرع تلاوت میکنم کربلا هرکس نرفته؛ از حسن (ع) خواهش کند...
🌱| مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ... . خدایٺ تو را نڪرده و تنها نگذاشته..:) •|ضحی/3|• . نه است، نه سخن ..! این را ... به بَنده اش... می گوید در : تو را ، نڪرده ام..! .     ═══✼🖤✼═══
•|حاج اسماعیل دولابی : 💚✨هنگامى كه به یاد می افتید تردید نداشته باشید که آن حضرت هم، به یاد شماست✨💚
آل یاسین
•|حاج اسماعیل دولابی : 💚✨هنگامى كه به یاد #امام_حسين_ع می افتید تردید نداشته باشید که آن حضرت هم، ب
•• 🦋🌱 چند روزی است کہ تا مےشنوم حرفش‌را اربعین ، ڪرب‌وبلا ، این دل‌ من مےریزد ! 💔
آل یاسین
•• 🦋🌱 چند روزی است کہ تا مےشنوم حرفش‌را اربعین ، ڪرب‌وبلا ، این دل‌ من مےریزد ! #اللهم_‌الرزقنا‌_ح
یکی از دوستام باهام تماس گرفته ... داریم میریم کربلا ... گفتم بهت بگم اگه میخوای با ما بیای...😭 سکوت بود بین و «ع».💔
آل یاسین
گفتم : چی بگم .... و سکوت.... 💔😔😭
🕊❤️ هرکه دارد هوس کرب و بلا گریه کند هرکه شد عاشق آن صحن و سرا گریه کند هر که جا مانده از آن قافلهٔ عشق حسین زِ غَمَش نُدبه ڪند در همه جا گریه کند هرڪه را نیست مُیَسَّر به زیارت برود😭 هرڪجا میشنود صوت عزا گریه کند 😭💔
🐬 در زندگی لحظه های خیسی هستند که حس می کنی همراه هوا شسته می شوی - سبک و زلال – در حوالی هوشت اتفاقهایی دارد می افتد ، شادی خاک را می بینی ، لبخند سنگ را . می رقصی به همسرائی باد همپای شاخه ها و علفها، لحن گیاه را می فهمی ، لهجه ی ماه را و همراه پرندگان، پرواز می کنی بر فراز تنت. ** در زندگی لحظه های خیسی هستند که عموما لابلای آهن و سیمان گمشده اند. اما همین که قلبت فشرده شود -به لبخند قشنگی ، تلفن ناخواسته ای ، نم نم بارانی حتی – از قوطی آهنیت بیرون می آیی، هوای بلور چکه چکه می لغزد روی لبت ، مزمزه می کنی: شوری شان شیرین، درست مثل حس دوست داشته شدن،
نوبت ما سهل و آسان می‌رسد... می‌دانم باور نمی‌کنید ولی همه ما می‌میریم...  همه ما. عالیجناب‌ها، صاحبان ژن‌های خوب، زباله جمع‌کن‌ها، حضرات، تجاوزکنندگان، رهبران عالی مقدار، اربابان تحریم، کاسبان تحریم ... همه! بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی. تمام می شویم. یک روز همین خانه‌ای که سقف دارد خانه عنکبوتها و لانه خفاشها می‌شود؛ همین ماشینی که دوستش داریم، زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می‌زند، همین بچه‌هایی که نفس‌مان به نفس‌شان بند است، می‌روند پی زندگیشان. حتی نمی‌آیند آبی بریزند روی سنگ‌مان.  قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره خاکی راه رفته‌اند. مغرورانه گفته‌اند: مگه من اجازه بدم! مگه از روی جنازه من رد بشید... و حالا کسی حتی نمی‌تواند استخوانهای جنازه‌شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود! قبل از ما کسانی زیسته‌اند که زیبا بوده‌اند، دلفریب، مثل آهو خرامان راه رفته‌اند. زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده. سیب‌ها از سرخی گونه‌هایشان رنگ باخته‌اند و حالا کسی حتی نامشان را به خاطر نمی‌آورد. قبل از ما کسانی بوده‌اند که در جمجمه دشمنان‌شان شراب ریخته‌اند و خورده‌اند. سردارانی که گرزهای گران داشته‌اند، پنجه در پنجه شیر انداخته‌اند، از گلوله نترسیده‌اند و حالا کسی نمی‌داند در کجای تاریخ گم شده‌اند! همه این کینه‌ها، همه این تلخی‌ها، همه این زخم‌زبان زدن‌ها، همه این کوفت کردن دقیقه‌ها به جان هم، همه این زهر ریختن‌ها، تهمت زدن‌ها، توهین کردن‌ها به هم... تمام می‌شود. از یاد می‌رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.  اگر می‌توانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم، اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ما می‌میریم. همه ما. بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی... زندگی کنید و بگذارید دیگران هم زندگی کنند!