eitaa logo
کتابخانه مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام
339 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
123 ویدیو
471 فایل
مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام خیابان کوی نصر نبش فاضل شرقی تلفن۸۸۲۶۱۳۸۵ سایت www.znac.ir کانال آموزش @alzahranasr_amoozesh کانال پژوهش @alzahranasr_pajohesh کانال دانش آموختگان @alzahranasr_da کانال فرهنگی @alzahranasr_farhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📙 گفتاری در باب صبر حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) 📚 انتشارات انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) در زمستان سال 1352 در جلساتی که پس از اقامه‌ی نماز مغرب و عشا در مسجد کرامت مشهد برگزار می‌شد به شرح حدیث مکارم‌الاخلاق که در آن به ده ویژگی پیامبران اشاره شده ، پرداختند. معظّمٌ‌لّه ضمن تبیین این صفات، اهتمام ویژه‌ای به زدودن برداشتهای غلط از این معارف اساسی، در اذهان مخاطبان عمدتاً جوان خود داشتند. ‌ مفهوم «صبر» نیز از مفاهیمی بود که مورد برداشتهای غلط قرار گرفته بود. ایشان با ارائه‌ی تعریفی صحیح و دقیق از «صبر» موضع و جایگاه آن را در میان معارف دینی تبیین نموده‌ و آن‌گاه بر اساس روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به بیان اقسام صبر پرداخته‌اند. 📚📚📚 کتابخانه مدرسه علمیه الزهراء علیها السلام https://eitaa.com/alzahranasr_lib
♦️ بخشی از کتاب روح مجرد نخستین تجرد روحی برای سیدهاشم حداد در کربلا پیدا شد و این به برکت و فوق العاده زیاد در قبال بد اخلاقیهای مادر همسر ایشان بود. البته استاد ایشان، آیت الله قاضی به سید دستور اکید داده بود که چنین رویه ای را پیشه خود سازد و از آن تخطی ننماید. سیدهاشم خود در این باره می فرماید: «از دستورات مرحوم آقای قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمی کردم و آنچه این مادر زن بر مصائب ما می افزود، تحمل می نمودم. تا یک شب تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود، از بیرون، خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اطاق بروم. مادر زنم ... تا فهمید من از در وارد شده ام، شروع کرد به بد گفتن، ناسزا و فحش دادن، و همین طور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن ... این زن صدای خود را بلند کرد ... به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان [هم [می شنیدند. به من سبّ و شتم و ناسزا گفت ... همین طور می گفت تا حوصله ام تمام شد. [اما [بدون آنکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب دهم، از پله های بام به زیر آمدم و از درخانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم ... در این حال ناگهان دیدم من دو تا شده ام: یکی سیدهاشمی که مادر زن به او تعدی می کرده وسب و شتم می نموده است؛ و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرد و محیط می باشم و ابدا فحشهای او به من نرسیده است. آن سیدهاشم سزاوار همه گونه فحش و ناسزاست و این سیدهاشم که اینک خودم می باشم، نه تنها سزاوار فحش نیست، بلکه هر چه هم فحش بدهد و سبّ کند و ناسزا گوید به من نمی رسد. در این حال برای من منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرور آفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحشهایی است که وی به من داده است. و اطاعت از فرمان استاد، مرحوم قاضی، برای من فتح این باب را نموده است. و اگر من اطاعت او را نمی کردم و تحمل اذیتهای مادر زن را نمی نمودم، تا ابد همان سیدهاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم.» https://eitaa.com/alzahranasr_lib