eitaa logo
الذکر الحکیم
688 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
380 ویدیو
30 فایل
﷽ ( ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم ) سوره آل عمران 58 مطالب این کانال جمع آوری شده از سخنان و کتب حضرت استاد آیت الله سید حسن ابطحی و همچنین قرآن مجید است. ان شاء اللّه تحت عنایات آقا امام زمان علیه السلام مفید واقع می‌گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا به پیغمبر اکرم وحی کرد و‌فرمود: «لا أسئلُکُم علیه أجراً إلّا المَوَدَّةِ ذِی القُربي» محبّت به ذوی القربی من‌ اجر من است، محبت به ذوی القربی انقدر اهمیّت دارد که در مقابل اجری که خدا بناست به پیغمبر اکرمی که مردم را تا ابد هدایت می‌کند الان ۶میلیارد جمعیّت روی کره زمین است صدها شاید میلیاردها تا بعد از ظهور وپایان زندگی در زمین باشد که‌ همه مردم علی‌الخصوص بعد از ظهور بوسیله پیغمبر اکرم هدایت شده‌اند. این‌کار به این پُرعظمتی کسی جز خدا نمی‌تواند‌ اجر برایش تعیین کند‌؛ اما اگر یک‌کار کردید و آن مودّت به ذوی القربی است موّدت به ذوی القربی بدون‌ تردید اوّل فاطمه زهرا سلام الله علیهاست و بعد‌ هم‌ علی ابن ابیطالب و ذرّیه این دو‌ بزرگوار ذوی القربای پیغمبر اند. البته به ذوی القربای پیغمبر که ذریه آن حضرت باشند زیاد اهمیّت ندارد، محبت به ذرّیه معصوم علی وفاطمه است و از همه‌ مهم‌تر محبّت حضرت بقیة الله واظهار محبّت به آن حضرت ارزش دارد... حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی سخنرانی در تاریخ: ۱۴۲۳٫۱۲٫۱۸ - ۱۳۸۱٫۱۲٫۱ @alzekr_alhakim
مقام قاسم ابن الحسن در مقایسه با حضرت ابراهیم گاهی خدا می‌داند انسان می‌بیند که بعضی از این فرزندان ائمه‌، بعضی از این امامزاده‌ها از بعضی از انبیاء بزرگ قیمت‌شان بیشتر است، مقامشان بالاتر است‌. من نمی‌خواهم با بعضی‌ها مقایسه کنم‌. شاید برای شماها هم سنگین و غیر قابل هضم باشد. وقتی که از حضرت قاسم سؤال می‌کنند که مرگ در ذائقه‌ات چگونه است می‌گوید: «أحلَی مِنَ العَسَل» برایم شیرین‌تر از عسل است؛ اما وقتی عزرائیل می‌آید خدمت حضرت ابراهیم ـــ می‌دانید بعد از پیغمبر خاتم‌، صلی‌الله‌علیه‌وآله ـــ مقامی بالاتر از مقام حضرت ابراهیم بعد از این چهارده معصوم کسی نیست‌. این‌جوری ما معتقدیم‌؛ اما همین حضرت ابراهیم وقتی عزرائیل می‌آید می‌گوید که‌، از عزرائیل سؤال می‌کند که برای قبض روح من آمدی یا برای ملاقات من‌؟ می‌گوید برای قبض روحت‌ می‌گوید: به خدا بگو که هیچ شده که دوستی دوستش را بکشد‌. اول حاضر نمی‌شود‌! شما همین را مقایسه بکنید! من نمی‌خواهم مقام انبیاء را پائین بیاورم‌. می‌خواهم مقام این امامزاده‌های محترم‌، حضرت علی اکبر، حضرت ابوالفضل علیه‌السلام‌، همین حضرت قاسم بن الحسن سیزده ساله‌. روز عاشورا که حضرت برای میدان اجازه نمی‌دهند‌، در تمام عمر می‌گوید: من هیچ وقت محزون‌تر از آن ساعت نشدم که به من اجازه ندادند. «أحلَی مِنَ العَسَل» از عسل شیرین‌تر است، بزرگ‌ترین نعمت‌. فکر نکنید روی احساسات است‌! احساساتی در کار نیست‌؛ این فقط روی شناخت است‌، روی معرفت است‌. اولاً محبت دنیا اصلاً در دلش نیست‌، آمال و آرزوها در دلش نیست‌، تربیت شده‌ی امام حسن مجتبی و سید الشهدء علیهم‌السلام است‌. اساتیدی مثل این‌ها داشته و تربیت شده‌ی این‌هاست‌. اصلاً هیچ محبتی! از آن‌طرف پشت این دیوار را، پشت این پرده را دارد می‌بیند که چه خبر هست‌. ماها هم به خدا قسم اگر شناخت و یقین و معرفت و کمالات‌مان بالا برود همین را می‌بینیم‌... حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی نقل قصه و حکایت و ملاقات در تبلیغ سخنرانی در تاریخ: ۱۳۶۹٫۱۰٫۲۰ ـ۱۴۱۱٫۶٫۲۳ @alzekr_alhakim
روضه امام حسین و راهب این روزها شاید روزهایی باشد که زن و فرزند خاندان عصمت علیهم‌السلام در میان بیابان‌ها از طرف کوفه و به شام در حرکتند، تمام کسانی که برخورد کردند با این منظره که سرهاش مقدس روی نیزه و زن و فرزند خاندان عصمت علیهم‌السلام این‌ها را با آن وضع به طرف شام می‌بردند متأثر می‌شدند. شبی است همه در یک جا فرود آمده‌اند. یک راهبی هم در آن کنار در یک محلی در یک خانه‌ای مشغول برنامه‌های خودش بود یک وقت دید که حودجی از آسمان آمد پایین سر صندوقی که سر مقدس سید الشهدا علیه‌السلام در آن بود برداشت و سر را آن خانم به سینه چسباند. صدا زد: غریب مادر حسین‌. آمد نزد کاروان و سؤال کرد که رئیس این غافله کیست؟ اجازه بدهد این سر مقدس یک شب پیش من باشد‌، آمد و سر مقدس را در مقابل خودش گذاشت دو زانو در مقابل این سر نشست‌، گفت‌: من می‌دانم تو از اولیاء خدا هستی‌، از شخصیت‌هایی هستی که این مکاشفه و این مشاهدات برای من اتفاق افتاد، به من بگو تو چه کسی هستی‌؟ لب‌های ابی عبد الله علیه‌السلام باز شد، صدا زد: «ان الغریب‌، ان المظلوم‌، ان الشهید» عرض کرد: آقا می‌دانم غریبی‌، می‌دانم مظلومی‌، شما چه کسی هستید‌؟ آقا ابی عبد الله حسین علیه‌السلام خودش را معرفی کرد. آن راهب مسلمان شد آمد این‌ها را نصیحت کرد ولی در تاریخ دارد که این راهب را آن‌ها کشتند به خاطر اینکه مبادا برای دیگران اسرار این‌ها را در آنچه که دیده فاش کند. یا بقیة الله ایام عزای ابی عبد الله الحسین علیه‌السلام است‌. شما را قسم می‌دهیم به جان ابی عبد الله الحسین علیه‌السلام همه ما را مشمول محبت و رأفت و رحمت خودتان قرار بدهید. (الهی آمین‌) حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی موضوع: راه مبارزه با شیطان سخنرانی در تاریخ: ۱۳۷۳٫۴٫۵ ـ ۱۴۱۵٫۱٫۱۷ @alzekr_alhakim
روضه امام حسین، روضه خرابه شام «السّلام عَلَیک یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِک عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِک السّلام عَلَی الْحسین علیه‌السّلام وَ عَلِی بْنِ الْحسین علیه‌السلام وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحسین علیه‌السلام وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَینِ‏ِِِ» شاید این روزها، روزهایی بوده است که اهل بیت پیغمبر از کوفه به طرف شام در حرکت هستند. این راهی که خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام رفتند هر کجا یک اثری از خود گذاشتند، تا به شام رسیدند و آ‌نجا هم آثاری از خود گذاشتند، تا آنکه مردم دنیا بدانند که بنی‌امیه چه حالی، چه خصوصیاتی، چه فجایعی داشتند. خدا قسمت شما بکند برای زیارت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بروید، یک شهری در بین راه است به نام حلب، یک سنگی آن‌جا هست که می‌گویند: مشهد النقطه، اسم آن مشهد نقطه است، حالا این سنگ، آن خون، آیا واقعیّت داشته باشد یا نداشته باشد کاری ندارم، امّا إجمالاً هست که سر مقدس سیّد الشهداء علیه‌السّلام را در حلب روی سنگ گذاشتند، صبح دیدند خون تازه روی سنگ هست. یک قبری در حلب هست به نام قبر محسن، که یکی از فرزندان سیّد الشهداء علیه‌السلام آنجا از مادر متولد می‌شود و در همان جا از دار دنیا می‌رود و الآن آنجا دارای قبر و دارای عظمتی است. شام را هم که شنیدید و بعضی از شما دیدید، قبر مطهر حضرت رقیه، قبر مطهر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها که تقریباً بعد از هزار و چهارصد سال، الآن مردمی که عشق و علاقه به بنی‌امیه دارند، در میان آن‌ها گنبد طلای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با آن همه عظمت خود را نشان می‌دهد، اما قبر معاویه خراب، کور باد چشمی که حقانیت تو را یا اباعبدالله ندارد. یک روز برای ورود سر سیّد الشهداء علیه‌السلام در شام اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام را معطل کردند که شهر شام را آیین‌بندی کنندد که تصادفاً قبر معاویه همان کنار دروازه ساعات است. آن فجایع را انجام دادند، یزید هیچ وقت فکر نمی‌کرد که یک روز بیاید به این فلاکت خود او و پدر او در این شهر، با داشتن آن همه دوستان معرفی بشود و هیچ فکر نمی‌کرد یک روز دختر چهار ساله حضرت ابی عبدالله الحسین علیه‌السّلام که در خرابه جان داد، این همه عظمت در این شهر پیدا کند. هر کس خدا را دارد چه ندارد و هر که خدا را ندارد چه دارد. حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی موضوع: ایمان و توکل به خدا و برکات آن سخنرانی در تاریخ: ۱۳۷۳٫۴٫۹ ـ ۱۴۱۵٫۱٫۲۰ @alzekr_alhakim
لذا خدای تعالی ما را به این وسیله از لب گودی آتش نجات داده. حضرت سجاد علیه‌السّلام این آیه: «وَکنتُم عَلیٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکم مِنها» (سوره آل عمران، آیه 103) را تلاوت می‌کند و می‌فرماید: مردم اگر فرزندان پیغمبر را حتّی روی دوش‌شان سوار کنند و این طرف و آن طرف ببرند، باز کم انجام دادند در مقابل زحمات پیغمبر! شاید در این موقع امام سجاد علیه‌السّلام به یاد آن اسارتی که فرزندان ابی عبد الله الحسین علیه‌السّلام داشتند و از کوفه به شام و از شام به کوفه و از کوفه به مدینه، با آن وضع خاص که انسان گاهی نمی‌تواند، خدا می‌داند من که نمی‌توانم تفوه کنم که این‌ها را با چه نحوه اسارت به طرف شام می‌بردند. حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی موضوع: رسیدن به خلوص بعد از اعتصام سخنرانی در تاریخ: ۱۳۷۶٫۴٫۱ - ۱۴۱۸٫۲٫۱۶ @alzekr_alhakim
«قضیه‌ایی دیگر» قاسم بن عوف نقل می‌کند حضرت زین العابدین علیه‌السّلام فرمودند مبادا عزم سفر کنی و از این ناحیه خارج شوی که تا هفت سال پس از درگذشت من جست و جوییی از دانش نیست. پس از هفت سال یکی از فرزندان حضرت فاطمه علیها السّلام به پا می‌خیزد که دانش از سینه‌اش چنان می‌جوشد مانند گیاه مرغزار که باران نرم نرم بر او ببارد. راوی گفت: پس از فوت حضرت علی بن الحسین علیه‌السّلام تاریخ گذاشتم بدون یک روز کم یا زیاد در همان تاریخ که فرموده بودند حضرت امام باقر علیه‌السّلام شروع به پرورش افکار کردند.
 
ابو حمزه ثمالی نقل می‌کند که عبد الله بن عمر خدمت حضرت زین العابدین علیه‌السّلام رسیده گفت: آقا شما مدعی هستید که یونس بن متی در شکم ماهی زندانی شد به واسطه این که بر او، ولایت جدتان را عرضه داشتند و او توقف نمود؟ فرمودند: آری عبد الله بن عمر گفت: اگر چنین است نشان بده حضرت دستور داد چشم من و او را با پارچه‌ای ببندند، آن گاه پس از ساعتی امر کرد چشممان را باز کنیم متوجه شدیم کنار دریا هستیم و امواج سیل آسا می‌خروشد. عبد الله بن عمر گفت: آقا خون من به گردن شما است مبادا مرا بکشتن دهی فرمودند: آرام باش گفتی نشان بده اگر راست می‌گوئی سپس فرمودند: ای‌ماهی، ناگهان یک ماهی مانند کوه سر از دریا برآورد و گفت: لبیک لبیک یا ولی الله؛ حضرت پرسیدند تو که هستی؟ گفت: من ماهی یونس ابن متی هستم فرمودند: جریان را نقل کن ماهی گفت: خداوند هر پیامبری را که مبعوث نمود از حضرت آدم تا رسید به جد بزرگوار شما حضرت محمد صلی اللّٰه علیه وآله ولایت شما خانواده را بر او عرضه داشت، هر کدام پذیرفتند آسوده و راحت شدند، هر کدام درنگ نمودند و از حمل آن خودداری کردند گرفتار یک ناراحتی شدند از قبیل آدم که به گناه و نوح به غرق شدن و حضرت ابراهیم علیه‌السّلام به آتش و حضرت یوسف علیه‌السّلام به چاه و حضرت ایوب به بلا و حضرت داود به خطا کاری تا بالاخره زمان به یونس رسید. خداوند به یونس خطاب کرد دوست بدار امیر المؤمنین علی علیه‌السّلام و ائمه طاهرین علیهم السّلام از نژاد او را، اما او یک قسمت از گفتارش چنین بود که چگونه دوست بدارم کسی را که ندیده‌ام و نمی‌شناسم و با خشم رفت. خداوند به من وحی کرد که یونس را به بلع ولی استخوانش را نشکن! او در شکم من چهل روز بود و در دریاها سیر می‌کرد و درون سه ظلمت فریاد می‌زد «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» ای خدای یکتا تو منزهی من اشتباه کردم ولایت علی علیه‌السّلام و ائمه علیهم السّلام بعد از او را پذیرفتم. پس از ایمان به ولایت شما، خداوند دستور داد او را به کنار دریا بیاندازم. و حضرت فرمودند تا ماهی به جای خود برگردد. حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی کتاب امام سجاد علیه السّلام @alzekr_alhakim
«عزاداری خانه‌های اهل مدینه» سپس حضرت امام سجّاد علیه‌السّلام و همراهان به مدینه وارد شدند، حضرت امام سجّاد علیه‌السّلام به خانه‌های خویشان مردان خود نگاه کرد، دید آن خانه‌ها با زبان حال خود ناله و ندبه می‌کنند و برای گم شدن حامیان و رادمردان خود اشک می‌ریزند، و همچون زنان فرزند مرده و داغدار، ضجّه می‌زنند، و از حضرت امام سجّاد علیه‌السّلام می‌پرسند از صاحبان و سروران ما چه خبر، و اندوه عمیق و آه جانکاه آن حضرت را به جوش و خروش درمی‌آورند. خانه حضرت امام حسین علیه‌السّلام ناله جانسوز واثکلا بلند کرده و به زبان حال می‌گوید ای مردم! مرا در نوحه سرایی و سوگواری یاری کنید و دراین مصائب بزرگ به فریادم برسید، خانه‌های دیگر شهیدان نیز همین حال را دارند، زیرا هر کدام با زبان حال می‌گویند آن رادمردانی که من از فراقشان ناله می‌کنم، و در مورد اخلاق بزرگوارانه آنها ماتم‌زده شده‌ام، همدم شب و روز من، و نورهای تاریکی شب و سحرهای من ، و ریسمانهای خیمه شرف و‌افتخار من ، و‌اسباب قوّت و‌قدرت و‌پیروزی من و به جای خورشید و‌ماه من بودند. حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی کتاب امام سجاد علیه السلام @alzekr_alhakim
من یکی از اولیاء خدا را دیده بودم؛ این هر روزی که متعلّق به هر امام و هر معصومی بود، صبح‌ها روبه‌قبله می‌نشست و بعد از خواندن زیارت مخصوص همان روز می‌گفت که: آقاجان پیغمبر فرموده است «أَکرِمِ الضَّیفَ وَ لَوْ کانَ کافِرا» (معانی الاخبار، ص 84) کافر هم اگر بر شما مهمان شد اکرامش کنید و من امروز مهمان شما هستم... حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی سخنرانی در تاریخ: ۱۴۱۰٫۷٫۱۹ @alzekr_alhakim
پیغمبر اکرم  صلّی اللّٰه و آله و سلّم بعد از نماز صبح برای مردم صحبت کرد: که دزدی نکنید! یک دزدی پاشد‌ گفت: آقا ما از اوّل عمرمون تا‌حالا دزدی کردیم هرچیزی که دارم مال دزدی است! فقط یک خانه‌ دارم ارث پدری است، حتی لباسهای تنم دزدی است! پیغمبر اکرم‌ «ص» فرمودند تمام لباسها را بیاور هرکسی را از صاحبانشان می‌شناسی می‌دهی هرکسی را نمی‌شناسی ما از طرف تو‌ ردّ مظالم‌ می‌دهیم‌ اوهم‌ عمل کرد. کلمات پیغمبر اکرم «ص» از خواب انسان را بیدار می‌کند! آمد و‌ هرچه بود ریخت جلو‌ی پیغمبر، پیغمبر اکرم «ص» هم‌ عمل کرد و اصحاب یک دست لباس آوردند به او دادند رفت خانه، روز اوّل خب چیزی هم‌ نداره با آب افطار کرد. دید داره از گرسنگی می‌میره از پیغمبر اکرم «ص» شنیده بود انسان از گرسنگی بخواهد بمیرد می‌تواند یک چیزی بخورد تا نمیرد... وارد یه خانه‌ای شد و دید اتفاقاً یک ظرف غذای خوبی در تاقچه اتاق گذاشته شده آمد دستش را فرو‌ کرد بخورد، گفت: عجب کاریه! من از دزدی دست برداشتم! بمیرم دست به این نمیزنم! برگشت؛ صبح زود آمد برای نماز، پیغمبر اکرم «ص» امروز، روز سوّم، درباره اینکه جوانهای مجرد باید ازدواج کنند زنهای بی‌شوهر هم باید ازدواج کنند و در کراهت مجرّد بودن صحبت کردند یک خانمی از پشت پرده بلند شد گفت: من‌ مدّتی است که شوهرم از دنیا رفته آماده‌ام ازدواج کنم! ثروت‌ هم‌ دارم سنّم هم زیاد نیست خانه وتشکیلات دارم... پیغمبر اکرم «ص» فرمودند: هرکس می‌خواهد با این خانم‌ ازدواج‌ کند! خیلی‌ها گفتند، استقبال کردند جبرئیل نازل شد: یا رسول اللّٰه هرکس با این زن ازدواج‌ کند سه روز بیشتر زنده نیست! همه نشستن! فقط این دزده گفت: سه روز هم‌ غنیمت است گفت: ما حاضریم پیغمبر عقدشان را خواندند، دستش را داد دست او‌ و باهم رفتند خانه... دید همان خانه‌ای است که دیشب رفته دزدی! زن گفت: چه می‌خواهی گفت: گرسنه‌ام  غذا را آورد یک مقدارش را خورد دید فقیر آمده در خانه بقیه غذا را داد به او‌... روز سوّم‌ دیدند نمرده! همان خواستگارها رفتند در خانه پیغمبر اکرم «ص» که این شخص نمرده؟! رسول اکرم «ص» فرمودند: یک کاری کرده که بلا رفع شده! بله همان غذا را داد، صدقه بود‌ که تغییر داد... حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی سخنرانی در تاریخ: ۱۴۱۵٫۹٫۲۳ @alzekr_alhakim