در شهر وجودی انسان
جاده و شهر و کوه و دره و خیابون وووو هست
و اینا همون تصاویر حس و نیاز و خواسته و قوای وجودی آدماس..
أمَل٠..
در شهر وجودی انسان جاده و شهر و کوه و دره و خیابون وووو هست و اینا همون تصاویر حس و نیاز و خواسته و
یه جا تو یه کانال خوب خوندم که نوشته بود
من باید این حسها و خواستهها و نیازها را در خودم از بین ببرم
تا دچار گناه نشم!!
اما این راه گناه نکردن👈خطاست..
اما خدایی که این شهر و کهکشان پیچیده رو
با این همه نظم شکل داده
" وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ "..🌱
کار بیهوده انجام نمیده چون حکیم است:
و أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا..🌱
إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا..🌱
پس
هیچوقت حس و نیازی رو در انسان قرار
نمیده که انسان برای اینکه گناه نکنه
مجبور به از بین بردنش بشه!..
بلکه باید سعی کنه در ارتباط با بقیه نیازها و حسها اون رو در تعادل نگه داره..
فقط انسان باید بتونه این قوام و هماهنگی درین
کهکشان وجودی رو از بین نبره تا بالاترین لذتها رو بچشه..
و این بینظمی در هستی هم اثر گذار است..
از چه طریقی حفظ نظم کنه؟ عقل و دین و شریعت (البته جدا از هم نیستند)..
انسانی که هدایت تکوینی رو پذیرفت، هدایت تشریعی شامل او میشه..
طبق عقل قدم بردار تا دین تورو دربربگیره و
راه رو برات روشنتر کنه..
هرجا برای یک حسی کم گذاشتی، جای دیگه
بهت لطمهشو میزنه..
هرجا زیادی به یه حس و نیازی پرداختی باز لطمه و آسیب داره..
اگه امام معصوم به ما گفته که هر کسی که هر شب، با خودش حساب و کتاب نکنه از ما نیست، شاید یکی از دلیلهاش همین نقش نظارت تو برای به تعادل نگه داشتنش باشه..
و دلیل دیگهش مثلا شناخت بیشتر و عمیقتر
اون نیازها و حسهاست ووو..
قلب رو دریابیم..
اگر حواسمون به قلب نباشه، علائق و رغبتهای ما دستکاری میشه، و اگر علایق ما دستکاری بشه، قلب ما هم تبدیل میشه، عوض میشه..
(رابطه دو سویه است)
تا جایی که صدای فاطمه زهرا س در شب
آزارشون میده، تا جایی که برای خدا، سر
از تن پاکترین انسانها جدا میکنه..
حضور انسان در هستی، زیباترین موسیقیها رو داره
اگر نتهای اون رو بشناسیم..
گاهی شاد و گاهی غمگین
گاهی عمیق و آرام، گاهی سرد و گاهی گرم ووو