⭐️ لوح | سلام بر شهیدان گمنام
صبح امروز، تصویری از حضور رهبر انقلاب بر مزار شهدای گمنام قطعه ۴۰ بهشت زهرا سلامالله علیها
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیالوگ جالب هادی حجازیفر بازیگر نقش مهدی باکری در فیلم سینمایی «موقعیت مهدی»: همین که شما و من زنده برگشتیم یعنی امکان مقاومت بود!
🔹در فاصله چند روز مانده به آغاز چهلمین جشنواره فیلم فجر، لحظاتی از فیلم سینمایی « #موقعیت_مهدی » اولین ساخته سینمایی هادی حجازیفر منتشر شد.
🔹در سکانس متفاوتی که از فیلم منتشر شده، حاج قاسم سلیمانی و محسن رضایی نیز در جلسه فرماندهان جنگ حضور دارند.
🖤••
"دَردیـستدَردِلَـمڪِہمَبـٰادادَواشَـود
ایندِل،اَسیرتُـوسـتمَبـٰادارَهَــٰاشَـوَد "
#اݪسَلآمعَݪَیڪیـاابـاعَبدِاللہ•••♥️'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظاهر ملاک نیست 🙂
#صرفاجهتاطلاع
بنظرمالان
دختریکهتواینهاگیرواگیرجهیزیهایرانیبخره
خیلیباشعوربهنظرمیرسه...
چونتونسته
خودشوازبندبرندوچشموهمچشمیهایمسخره
خلاصکنه!:)))
#دمشماحیدریخواهر🖐🏿
گناهڪـارۍڪہبعدازگنـاھ
بہترسواضطرابمیوفتہ🕊
بہنجـاتنزدیڪتره
تا ڪسۍڪہاهلعبـادتہ،
امـاازگناهنمۍترسہ !•
بهخودمونبیایم!
آمال|amal
🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 #رمان_چادرگلدار_قسمت_سوم🌺 من از حرفهای ننه فاطمه و گریه هاش چیزی نمیفهمیدم چون
🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
#رمان_چادرگلدار_قسمت_چهارم🌺
هر روز سوالهای بیشتر و بیشتر به ذهنم میرسید و همش را یکی یکی از ننه فاطمه میپرسیدم
ننه چرا امام حسین را باخانوادش شهید کردن؟
ننه چرا حضرت ابالفضل خودش آب نخورد؟
هر روز بزرگتر میشدم و سوالهای بیشتر و تموم که نمیشدن.
دلم میخواست تا آخر دنیادرمورد امام حسین(ع) و یارانش بدونم.
ننه هم باحوصله جواب میداد
چیزی به پیروزی انقلاب نمونده بود
هر روز رادیو گوش میدادیم شاه رفته بود و خبرش همه جا پیچیده بود
ننه میگفت دخترجون این کارهایی که امام انجام میده هم ادامه راه امام حسینه
من امام راخیلی دوست داشتم
12 بهمن اما خمینی به ایران اومد
من خیلی دلم میخواست امام را ببینم
همسایمون تلویزیون سیاه و سفید داشت رفتیم خونشون
اهالی روستا جمع شده بودندیه عده گریه میکردند و یه عده صلوات میفرستادن
چند روز بعدش که رفته بودم بقالی رادیو بقالی گفت که انقلاب پیروز شده و همه ی شهرها شادی و سرور و جشنه
به سمت خونه دویدم درو باز کردم
صدازدم: ننه فاطمه ننه فاطمه
به سمت اتاقش رفتم صدای رادیوش بلند بود و اما ننه خواب بود رفتم جلو بیدارش کنم دیدم تنش سرده
هیچکس خونه نبودرفتم تو کوچه همسایه هاراخبرکردم
اون روز ننه فاطمه رفت،انگار از خوشحالی سکته کرده بود.
هنوز لبخند رولباش بود
خیلی بهش وابسته بودم
فکرنمیکردم هیچوقت بتونم بدون ننه فاطمه زندگی کنم،اما خودش به من صبر را یاد داده بودو با آقایی آشناکرده بودکه وقتی یادغمش می افتادم تمام غمهای عالم را فراموش می کردم.
🚫❌کپی از رمان حرام می باشد❌
#ساخت_کانال
مارا به دوستانتون معرفی کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1439432807Cba2016211f
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺
آمال|amal
یه همتی بکنید بشیم ۳۷۵ #بسیجی
😂☺️مدیرتان با اکانت من پیام میده🚶😂
#بسیجی