هدایت شده از ابوالقاسِم
زینب شمشیر را به کمر محمدین میبندد؛کلاه را بر سرشان میگذارد و میگوید:بروید پیش داییتان، اذن بگیرید و وارد میدان نبرد شوید.
محمدین از خیمه بیرون میروند، نوک شمشیر روی خاک کشیده میشود...
محمد میگوید:سلام دایی جان اذن ورود برای میدان میدهید؟
حسین میگوید: عزیزانم برای شما جنگ زود است شما باید بعد از من کنار مادرتان باشید.
زینب وارد خیمه میشود و میگوید: حسین علی اکبر و قاسم به میدان رفتند پسر های من جنگ برایشان زود است؟!!
میدانم وسعم کم است ولی از من قبول کن.
حسین اذن میدهد،
محمدین به میدان جنگ میروند؛
کمی بعد خبر شهادت محمدین میآید...
زینب از خیمه خارج نمیشود مبادا امامش شرمنده شود...
۱۴۰۱/۵/۱۱
#محرم
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایمجانینحسینیحسنیگریهکنید💔
هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید!
نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!
#استوری
#محرم
#امام_حسین
درظلمت این دنیا، هر لحظه بتاب ای ماه
تا گم نشود مقصد ، تا گم نشوم در راه
هستیم بر آن عهد که بستیم✌️🏻
#جانم_فدای_رهبرم🌿
✨﷽✨
💠 قالیچه سوخته 💠
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟😭
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.🌻😭
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ مىتونى ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ...😭
ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ پرسید: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.😭
مغازه دار گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ یک ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ.🌻😭
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش آن یک قسمتی که سوخته بود رو همیشه گلمحمدی و رز میخرید و روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته یا در جانمازشان میگذاشتند یا در قوری چای یا غذایشان میریختند.
یکی از ثمرات تربیت اقتصادی این است که برا اهلبیت بی حساب خرج میکنی، و خدا هم بی واسطه روزیت را چند برابر می کند
#محرم
هدایت شده از ابوالقاسِم
عمویش جلوی چشمان کوچکش بر زمین می افتد!به سمت گودال میدود...عمو او را میبینید و میگوید
-زینب!خواهرم...بگیر یادرگار برادرمان را(:
زینب"س"عبدالله را میگیرد تا به گودال قتله گه نرود... شمشیری برّان بالا میرود عبدالله طاقت نمی آورد و میگوید به ولله از عمویم جدا نخواهم شد! از دستان عمه می گریزد و به عمو میرسد...
سلاحی برای محافظت از عمو جانش ندارد(:💔
دستانش را سپر عمو حسینش کرد...با دستانی بریده در بغل عمو می افتد...حرمله،با تیری سه شعبه گلوی عبدلله را نشانه گرفته و ....
عبدالله بن حسن بن علی 🖤
✏️فــ.ش
1401/5/12
@aboallghasem
هدایت شده از بزم روضه آل الله صلوات الله علیهم
یك نوکرِ زشتیکه سیَـه رو هم هست
جا ندارد وسطِ این همه زیبا شاید :)
هدایت شده از آنچه باید بدانید✨
نوه نلسون ماندلا بعد از بازدید از بیت وحسینیه امام خمینی گفت: پدربزرگم میگفت گاهی در زندان امیدمان را از دست میدادیم اما وقتی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید دیدیم که ایرانیان توانستند رژیم شاهنشاهی که قدرتمند تر از آپارتاید بود را شکست دهند، پس ما هم میتوانیم✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یادی از شهدا
🌺 شهید سجاد مرادی
⭕️ هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو میشنوه
یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه: ان شاءالله اونور جبران بکنیم.
📷لباس بچههای ارتش و سپاه روز عادی نداره؛ یه روز گِلی میشه یه روز خونی..
@Childrenofhajqasim1399
عمه جان،دستم و رها نمیکنی چرا؟
من میخوام برم با عمو روی نیزه ها(:💔
#عبداللهبنحسنمجتبی"ع"