eitaa logo
آمال|amal
362 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات پر جذب یا زینب
•﷽• 🧦😂 ❤️💛 احمد احمد . احمد کاظم! این صدایی بود که از داخل بیسیم می آمد. مجید گوشی بیسیم را برداشت و گفت : کاظم به گوشم بفرمایید. کسی از داخل بیسیم گفت: پس چرا این بچه‌های سُکُلی نیامده‌اند؟ اینجا وضع خرابه بچه‌ها یه کمی گوگوری مگوری شدند. مجید گفت: کجا بیاییم؟ بیاییم موقعیت عباس پور ؟ها؟ صدا دوباره از داخل بیسیم پاشید بیرون وسنگر فرماندهی را پر کرد و کسی گفت :اره جلدی بیایید! زود زود زود. حاجی چشم به راهه،راستی پس این انارچی کار میکنه ؟قرار بود الان اینجا باشه .نیستش! مجید قاه قاه خندید و گفت: چشم حالا با انار صحبت می کنم و میگم با شلغم بیایند ! راستی چغندر هم می‌خواهید یا فقط انار و شلغم را بیاورم . صدا کسی از داخل گوشی ریخت بیرون و گفت : آره چغندر مقندر و همه را جمع کنید بیایید خلاصه همه تون با انار بیایید انار تنها به درد نمی‌خورد .حاجی منتظره!وبعد صدا قطع شد. خلیلیان که داشت از خنده منفجر میشد خندید و گفت :امشب یه زبان جدید پیدا شده. حالا کی انار و کی لبو و کی شلغم! مجید خواست بلند شود.سقف سنگر پایین بود. حواسش رفت به خنده ها و حرف های خلیلیان ،یادش رفت که سقف سنگر پایین است،یک دفعه....... ادامش می خوای 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1000341635C44ea6717aa