eitaa logo
آمال|amal
362 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
___________❣_______________ عشقی که اتفاق می افتد وآن وقت یک جفت چشم می شود همه زندگی.چشم هایی که تا وقتی می خندید همه چیز سرجایش بود.از همان روز عاشق این چشم ها شدم.آسمان چشم هایش دوست داشتم؛گاهی خندان وگاهی خیس و بارانی! نیم ساعتی از صحبت هایمان گذشته بود که موتور حمید حسابی گرم شد.بیشتر او صحبت می کرد و من شنونده بودم یا نهایتاً با چند کلمه کوتاه جواب میدادم،انگار خودش هم متوجه سکوتم شده باشد،پرسید:«شمارسوالی نداری؟اگر چیزی براتون مهمه بپرسید.» برایم درس خواندن و کار مهم بود.گفتم:«من تازه دانشگاه قبول شدم اگر قرار بر وصلت شد شما اجازه می دهید ادامه تحصیل بدم و اگر جور شد سرکار برم؟»حمید گفت:«مخالف درس خوندن شما نیستم ولی واقعیتش رو بخوای،به خاطر فضای نامناسب بعضی دانشگاه ها دوست ندارم خانمم دانشگاه بره البته مادرم با من صحبت کرده و گفته که شما به درس علاقه دارید از روی اعتماد و اطمینانی که به شما دارم اجازه میدم برید دانشگاه سرکار رفتن هم به انتخاب خودتون ولی نمیخوام باعث میشه به زندگی لطمه وارد بشه.» باشنیدن صحبت هایش گفتم:«مطمئن باشید من به بهترین شکل جواب این اعتماد شمار رو میدم.راجع به کار هم من خودم محیط مردونه رو نمی پسندم.اگه محیط مناسبی یود میرم،ولی اگه بعداً بچه دار بشم و ثانیه ای حس کنم همسر یافرزندم به خاطر سرکار رفتن من اذیت میشن،قول میدم دیگه نرم.» به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی ادامه دارد..... کپی/اصکی❌ @Childrenofhajqasim1399