هر ڪہ را صبح شهادٺ نیسٺ،
شام مرگــ هسٺ : )🍃
بێ شهادٺــ♥️
مرگ با خسراݩ، چـہ فرقێ میکند...؟!
#آرزویم_را_شهادت_مینویسم
اللهم ارزقنا شهادتـــ ❤️
•🌿
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
چالش یهموی
❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁
آخرین رقم خط تلفن همراهت به اندازهی کافی صلوات بفرست
0: 10 صلوات
1=7 صلوات
2 : 11 صلوات
3=5 صلوات
4:14 صلوات
5=8 صلوات
6: 9 صلوات
12:7صلوات
8= 13 صلوات
9 :15 صلوات
❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁 ❤️ 🍁
اینو پخش کنید تا در ثواب آن شریک باشید
یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صرفاجهتاطلاع🌱
عزت ملی یعنی
جوری "خیر" بگی که خبرنگار بعدی و آمریکایی
بیاد از شروط امکان دیدار با رئیس جمهور کشورش بگه؛
آقای ظریف و روحانی برن بوق بزنن :))))))))
#چقدرریاستجمهوریبهتمیادآسید
@Childrenofhajqasim1399
.•°🍃♥✿'
لبخنـدتشـھررابـہهــممیریزد
تـوبخند؛
منشـھررادوبارهمیسازم :)🍃'
#سلامعزیزبرادرم✋🏻
#سلامعلۍابراهیــم🦋
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
درحریمقدسےاٺباݪمناجاتےبدهـ
گنبدٺدلمیبرد، وقٺملاقاتےبدهـ
دستہایمخالےازپیشاسٺسوغاتےبدهـ
منفقیرم🙂 تڪهنانےبہرخیراتےبدهـ
#میلادامامرضا:)✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه عمر پاکت شیرو اشتباه باز میکردیم
+فقط آخرش😐🤣
@Childrenofhajqasim1399
بهشماگلدادن
روزانتخاباتوبهیهسریامفحش:)
خداروشکرکنید
برایاینامنیتوبرایوجودمردانباغیرتی
کهاعتقادشوناینه
صدپسر
درخونبغلتدگمنگردددختری
#غیرتعلوی
_________________❣_________________
#رمان_یادت_باشد
#پارت_یازدهم
به این سوال قبلاً خیلی فکر کرده بودم،ولی آن لحظه واقعا جا خوردم چیزی به ذهنم خطور نمی کرد گفتم: «دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکات مون بمونه»
گفت: «این خیلی خوبه من هم دوست دارم رعایت کنیم» بعد پرسید «شما با شغل من مشکلی نداری؟! من نظامی هستم ممکنه بعضی روزها معمولیت داشته باشم شب ها افسر نگهبان به بایستم،بعضی شب ها ممکنه تنها بمونید.» جواب دادم: «شغل شما هیچ مشکلی ندارم خودم بچه پاسدارم. میدونم شرایط زندگی یک آدم نظامی چه شکلیه اتفاقا من شغل شما را خیلی هم دوست دارم.»
بعد گفت:«حتماً از حقوقم خبردارین دوست ندارم بعدا سر این چیزها به مشکل بخوریم از حقوق ما چیز زیادی در نمیاد» گفتم: «برای من این چیزها مهم نیست من با همین حقوق بزرگ شدم فکر کنم بتونم با کم وضعیت زندگی بسازم»
همان جا یاد خاطره ای از شهید همت افتادم و ادامه دادم:«من حاضرم حتی توی خونه ای باشم که دیوار کاهگلی داشته باشه دیوار ها رو ملافه بزنیم ولی زندگی خوب و معنوی داشته باشیم» حمید خندید و گفت: «با این حال حقوقمو بهتون میگم تا شما باز فکرتون رو بکنین ماهی ۶۵۰ هزار تومن چیزی که دست مارو میگیره»
زیادی برام مهم نبود فقط برای این که به صحبت های من از این حالت جدی و رسمی خارج بشود پرسیدم:«اونوقت چقدر پس انداز دارین؟» گفت: «حدود ۶ میلیون پرسیدم:« شما با ۶ میلیون تومن میخوای زن بگیری؟!»
در حالی که می خندید سرش را پایین انداخت و گفت: «با توکل به خدا همه چی جور بعد ادامه داد: «بعضی شبها هیئت میرم امکان داره دیر بیام» گفتم: «اشکال نداره هیئت نمیتونین بریم ولی شب هرجا هستین برگردین خونه حتی شده نصف شب.»
قبل از شروع صحبتمان اصلا فکر نمیکردم موضوع این همه جدی پیش برود هرچیزی که میگفت مورد تایید من بود هر چیزی که من میگفتند حمید تایید میکرد. پیش خودم گفتم: «اینطوری که نمیشه باید یه ایرادی بگیرم حمید بره. با این وضع که داره پیش میره باید دست دستی دنبال لباس عروس باشم!.
به ذهنم خطور کرد که از
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد....
کپی/اصکی❌
💝|@Childrenofhajqasim1399
_______________❣__________________
#رمان_یادت_باشد
#پارت_دوازدهم
لباس پوشیدنش ایراد بگیرند ولی چیزی برای گفتن نداشتم تا خواستم خرده بگیرم،ته دلم گفتم:«خب فرزانه!توکه همین مدلی دویت داری.»نگاهم به موهایش افتاد که به یک طرف شانه کرده بود،خواستم ایراد بگیرم،ولی بازم دلم راضی نشد،چون خودم را خوب می شناختم؛این سادگی برایم دویت داشتنی بود.
وقتی از حمید نتوانستم موردی به عنوان بهانه پیدا کنم،سراغ خودم رفتم.سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خاستگاری من پشیمان شود،برای همین گفتم:«من آدم عصبی ای هستم،بداخلاقم،صبرم کمه.امکان داره شما اذیت بشی.»
حمید که انگار متوجه قصدمن از این حرف ها شده بود،گفت:«شما هرچقدر هم عصبی بشی من آرومم،خیلی هم صبورم.بعید میدونم با این چیزها گوش بیارم.»
گفتم:«اگر یه روزی برم سرکار یاربرم دانشگاه،خسته باشم،حوصله نداشته باشم،غذا درست نکرده باشم،خونه شلوغ باشه،شماناراحت نمیشی؟»گفت:«اشکال نداره.زن مثل گل می مونه، حساسه. شما هرچقدر هم حوصله نداشته باشی من مدارا می کنم.»خلاصه به هردری زدم حمید روی همان پله اول مانده بود.ازاول تمام عزمش را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد.محترمامه باج میداد و هرچیزی من می گفتم قبول میکرد!
حال خودم هم عجیب بود.حس میکردم مسحور او شدم.بامتانت خاصی حرف میزد وقتی صحبت میکرد از ته دل کلماتش را حس میکردم.بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود،حیای چشم های حمید بود.
محجوب بودن حمید کارش را به خوبی جلو می برد.گویی قسمتم این بود که عاشق چشم هایی بشوم که از روی حیا به من نگاه نمی کرد.با این چشم های محجوب و پر از جذبه می شد به عاشق شدن در یک نگاه اعتقاد پیدا کرد
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد......
کپی/اصکی❌
💝|@Childrenofhajqasim1399
#کلام_شهــدا🎙
شھیدشوشتریچہقشنگگفتھ:
قدیمبویایمانمیدادیم...
الانایمانمونبومیده💔!
قدیمدنبالگمنامیبودیم...
الانمواظبیماسممونگمنشہ.. :/!😞
#شھیدنورعــلےشوشترۍ✨🌹
ْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْْ ْْْ ْْْ ْْْْْْْْ ْْ ْ ْْ
↜💕⃟🍿 #تلنگࢪانھ
بہقولاستاد رائفیپور :
اینهمہروایٺدربارهمهدویٺهسٺ!📚
آقاتوۍیڪیشوننفرمودن،اگرمردمدنیا
بخوان!ظهور اتفاق میفته..!
توےهمشونفرمودن :
اگرشیعیانما 🥀
اگرشیعیانما..🥀
باباگرهخودِماییمツ...💔
🌱
#کلام_شهید ✨🌷
نمیتوان ...
یا لیتنی کنت و معک خواند
و در خانه ماند
و خود را دیندار
دانست!
#سیدمرتضیآوینی 👤🌹
*#تلنگرانہ . .💡
#شهادتانہ . .🎈
#شهادت قسمـت ما میشــد اے ڪاش. . .
❌میتــرسم از خــودم زمـانی ڪه؛
"دلِ مــادر خـودم" را میشــــکنم💔
و در عـین حـال بر احوالِ
"دلِ مادران #شهدا" گریـه میڪنم💧. . .
❌میتــرسم از خـودم زمانی ڪـه؛
به نامحرم نگــاه میڪنم👁
و در عیـن حال هیأت میروم🏴
و بر امام حسین اشڪ میریزم💧
و از #شهدا دم میزنـم🗣. . .
❌میترسـم از خـودم زمانۍ ڪه؛
از اهل بیت و شهدا دم میزنـم✋🏼
و نمـازم اول #وقت نیست😔. . .
❌میترسـم از خودم زمانۍ ڪه؛
عاشق #شهادت هستم🦋
و اخلاق و ادب ندارم🔥. . .
تڪلیف مدار نیستم✨. . .
❌میترسـم از خـودم زمـانۍ ڪه؛
از #عشقِ امام خامنه ای دم میزنـم💕
و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم🤷♂. . .
❌میترسـم از خـودم زمانۍ ڪه؛
#چادر سر می ڪنم🌼
ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادۍ شده📞. . .
❌میترسم از خـودم زمانۍ ڪه؛
حرفـ هایـم با #عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد✈️. . .
باید قتلگاهۍ رقم زد💡؛
✅ باید ڪشت🔪
#منیت را🎈
#تڪبر را🔥
#دلبستگۍ را🌬
#غرور را😎
#غفلت را🥀
#آرزوهای دراز را🍂
باید از خود گذشت!🍃
باید ڪشت نفس را💪 .
شهادت درد دارد🙂
دردش کشتن لذت هاست.🦋
🌝==امان از
#نفستوجیهگر=💔*
وقتی کنترل دست بابامه هر کانال فقط
۳ثانیه فرصت داره که از خودش دفاع کنه😐🥴
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
رفتم کتابخونه میگم
ببخشید چیزی از سعدی دارید؟!
خانمه گفت کتابشو میخوایید؟!!!
گفتم نه، اگه، زیور الاتی، انگشتری چیزی از خدابیامرز مونده میخوام😐😂
👌🏼یـــــــ❗️ــــک تلنــــــ⚠️ـــــگر
💢چگونه ظهور را به تعویق نیندازیم؟!💢
📝يه جمله رو قاب کنيم بزنيم گوشه ي ذهنمون
📌هر وقت خواستيم عملي انجام بديم
يه نگاهي به اين تابلو بندازيم
.......دونه........
..........دونه..........
..............گناه ..........
................."من".........
...................لحظه ..........
........................لحظه............
...................ظهور..............
.....مهدي فاطمه............
.روعقب....................
ميندازه................