[کمی با شهدا]🌱
احمددرهفده سالگےمفتخربهعضویٺدر حزب اللهشدودورههایآموزشےمتعددیرا گذراند✨
همزمانبااعزاممدافعانحرم،درسال 1399،برایدفاعازحریم آل اللهراهے سوریهشد🚶🏻♂
وباعشقوعلاقهایڪهبهعمهساداٺ داشت،جانانهمےجنگید✊🏻
احمدحبدنیاراازقلبشخارجڪردوراه جهاددرپیشگرفت🍃
اومےگفت:
《اگردرخانهبنشینیمومنتظرورودتڪفیریهاباشیمبههلاڪتخواهیمرسید》
#رمان_یادت_باشد
#پارت_بیست_یکم
ساعتی برای گرفتن جواب آزمایش بروم.
داشتم برنامهریزی می کردم که عمه زنگ زد. بعد از یک احوال پرسی گرم خبر داد حمید از ماموریت برگشته است و می خواهد که با هم برای گرفتن جواب آزمایش برویم. هر بار دو نفری می خواستیم جایی بروید اصلا راحت و خجالت می کشیدم. نمی دانیم چطور باید سر صحبت را باز کنم.
حمید به دنبالم آمد و رفتیم آزمایشگاه تا نتیجه را بگیریم. استرس نتیجه را از هم پنهان می کردیم،ولی ته چشم های هردوی ما اضطراب خاصی موج میزد. نتیجه را که گرفت به من نشان داد. گفتم: «بعدا باید یک ناهار مهمون کنین تا من براتون نتیجه آزمایش رو بگم» حمید گفت: «شما دعا کن مشکلی نباشه،به جای یک ناهار،ده تا ناهار میدم.»
از برگه ای که داده بودم متوجه شدم مشکلی نیست ولی به حمید گفتم: «برای اطمینان بابا نوبت بگیریم،دوباره بریم مطب و نتیجه رو به دکتر نیست بدیم. اونوقت نتیجه نهایی مشخص میشه.» همان جا حمید با مطب تماس گرفت و برای غروب همان روز توان رزرو کرد.
از آزمایشگاه که خارج شدیم خیابان خیام را تا سبزه میدان مین ساعتی پیاده آمدیم. چون هنوز به هیچ کس حتی فامیل نزدیک حرفی نزدخ بودیم تا جواب آزمایش ژنتیک قطعی بشه،کی اضطراب این را داشت که نکند یک آشنایی مارا با هم ببیند قدم زنان از جلوی مغازه ها یکی یکی رد می شدیم که حمید گفت: «آبمیوه بخوریم؟» گفتم: «نه،من میل ندارم» چند قدم جلو تر گفت: «از وقت ناهار گذشته بریم یه چیزی بخوریم؟» گفتم: «من اشتها برای غذا ندارم» از پیشنهاد های جورواجورش مشخص بود دنبال بهانه است تا بیشتر با هم باشیم،ولی دست خودم نبود هنوز.....
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد....
کپی/اصکی❌
💝|•@Childrenofhajqasim1399
شب وقتی میخواست برود
با همہ كہ آمده بودند برایِ بدرقهاش
تک بہ تک خداحافظی و دیده بوسی کرد ؛
آخر از همہ خم شد و کفِ دستهایم را گذاشت✨
رویِ صورتش و بوسیدشان . .
دستانم را حلقہ کردم دورِ گردنش
و یك دلِ سیر بویش کردم ؛ درِ گوشم گفت :
ننھ . . ! دعا کن شهید برگردم ꧇)💕
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#خاطرات_شهدا
•••
"یا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجع "
اۍ کسۍ کھ وصال ما را ترک کردهاۍ . .
بـرگـرد!
- خدابهبندشمیگهها :) -❤️🙂
-عشــــــاقالمھدۍ(عج)-💙🦋
•
"تلنگرانــــــــــہ💭🔗🌱"
یک عمر باید بگذرد[💛]
تا بفهمیم بیشتر غصه هایی که
خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی[💜]
فقط دور ریختنی بود[💔]
و چقدر دیر می فهمیم که
زندگی همین روزهاییست که
منتظـر گذشتنش هستیم[💚]
@Tadris_Eshgh♥️📚🍃
•