📣📣📣 مامانا باباها! مربیا!
✅ شهر قرآنی، نرم افزار موبایل جامع رایگان آموزش قرآن به کودکان به بازار اومد 🤩🤩
🌹🌹 مناسب برای همه ی والدین، مهدها، مدارس و موسسات فرهنگی و قرآنی🌹🌹
همراه با قرآن :
🟦 5 قاری نوجوان بین المللی
🟦 بیش از 100 بازی آموزشی
🟦 آموزش رنگ ها، اشکال، اعداد و...
🟦 تقویت هوش و حافظه
🟦 هماهنگی اعضای بدن
🟦 چالش کشیدن ذهن کودک
🟦 صوت و متن سوره های جزء 30
🟦 متنوع و جذاب
✅ شهر قرآنی در کافه بازار👇👇:
http://cafebazaar.ir/?id=com.boombstudio.qurancity&ref=share
✅ شهر قرآنی در ایتا 👇👇:
http://eitaa.com/ghorani_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سهباوردرامامبزرگوارماوجودداشت؛
کهبهاوقاطعیتمیداد!✌️🏻
#دهه_فجر
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این درسته که وضع زنان ایرانی همیشه سخت بوده، و باید برای احقاق حقوق شرعی و عرفی آنها قیام کنیم، یا حتی نهضت راه بندازیم، ولی نباید همه آقایون رو به یک چوب برونیم...
🔸برشی از سریال کلاه پهلوی؛ اثر سیدضیاءالدین دُری
هدایت شده از آنچه باید بدانید✨
@Shohadagomnami
لطفا بزارین تو کانالتون حمایت شه
__
حمایت کنیدازشون🙂
خیلی دوس داشتم بخاطر پستای قشنگم ﺩﻋﻮﺕ ﺑﺸﻢ ﻣﺎﻩِ ﻋَﺴﻞ
ﺑﻌﺪ ﺍﺣﺴﺎﻥ عليخاني ﺑﭙﺮﺳﻪ ﺩﺭﺩﺕ ﭼﯿﻪ؟؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺷـﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﺑـﮕﻢ : همش لفت میدن
ﺍﺣﺴﺎﻧﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻪ
😂😂😂
~🕊
#صرفاجھتاطلاع . .💛͜͡🌻
حــاجحسینخرازۍمیگفت:
اسیربازۍدنیــانشید❤️⃟🌿
بخندیمبہاینبازۍوباصاحببــٰازۍمعاملہکنیم
ڪہمعاملھاۍسراسرسودهِ〖🌸🍃〗
.
.
♡ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت...
#دورکعت_قصه
✨پلکهای امام برروی هم افتاده بود. زهر در گوشت و خون مولایم صادق (علیه السلام) اثر کرده و آثار بیماری در چهره شان کاملا هویدا بود. ناراحت و مضطرب کنار بستر امام چرخ میزدم. ناگهان امام چشم باز کردند. امیدی تازه در دلم جوانه زد.
👌 فرمودند:《همین حالا تمام خویشاوند مرا نزد من حاضر کنید.》
چند دقیقه بعد همه کنار بستر امام سرتاپا منتظر بودند، نفسها در سینهها مانده و سکوت همه جا را پر کرده بود. چه شده است که امام همه را به پیش خود خوانده؟!🤔
بالاخره سکوت شکسته شد و امام لب از لب گشودند: 《شفاعت ما هرگز نصیب آنان که به نماز کم توجهی میکنند نخواهد شد.》
یکدفعه تمام وجودم یخ کرد. همه امیدم به شفاعت است، آنوقت اینگونه نماز می خوانم؛ بی حوصله، تند تند، خیلی وقتها آخر وقت! 😓😰
✨ بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۶۱
📚دو رکعت قصه، داستان ۳
روز چهارم چله خودسازی
السلام علیکم یا اهل بیت نبوه
نماز اول وقت
خواندن مقداری قرآن
احترام به پدر و مادر
کنترل خشم
فحش 🚫
خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا
یڪجایۍتویدعاےعرفہمیخونیمڪه:
وتویۍکهلغزشمرانادیدهمیگیری
واگرخطـاپوشۍتونبـود
قطعاتاڪنونرسواشدهبودمـ!
-توبہماآبرودادی(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همه ی زندگیـم...
#دوشنبہهاےامامحسنـ💚
خیآلمےڪُنَماَزصَحنِجامِعِحَسَنےاَش
رِسیدهاَموَسَطِصَحنِڪوثَریڪهنَدارَد
🕊
آمال|amal
🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 #رمان_چادرگلدار_قسمت_پنجم🌺 روزهای اول ،باورهای نمیکردیم ننه از پیش ما رفته با
🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
#رمان_چادرگلدار_قسمت_ششم🌺
وقتی آقام برگشت ناراحت بود و چیزی نگفت و
بایکی دیگه صحبت کرد تا باهم کارکنن
و دیگه ما اکبر را ندیدیم.
بعدها متوجه شدم پسرعموهام به بهانه این که اکبرنامحرمه و نباید بیاد خونه ما کتکش زدند آقام هم که نمیخواست آسیبی به اکبر برسه ازش خواست که دیگه خونمون نیاد.
دوسالی ازپیروزی انقلاب میگذشت که رادیو خبر داد جنگ شده ،هنوز انقلاب نتونسته بود کاملا سرپابایسته که جنگ شد،
اونم با کشور عراق؛
از شنیدنش خیلی ناراحت شدم هم به خاطر اینکه چه به سرمون قرار بیاد وهم اینکه دیگه راهی برای کربلا رفتن وجود نداشت.
از روستای ما هرکس سرباز بودبه جنگ میفرستادن؛
اماوقتی امام فرمان دادند که باید ارتش بیست میلیونی تشکیل بشه و همه مردم باید برای جنگ بسیج بشن،از ده ما هم خیلی ها به جبهه رفتن
اوضاع برای همه سخت شده بود و همه به هم کمک میکردن
مثلا وقتی آقام میرفت جبهه اهالی ده به کمک میامدن
یا هروقت انها به جبهه میرفتن آقام کارهاشون را انجام میداد
اون زمان رفت وآمد خانواده عموم به خونمون بیشتر شده بود
زن عموم هر وقت آقام میرفت جبهه به بهانه های مختلف پسراش را به خونه ما میفرستاد
یه روز حیاطمون را جارو میزدم که یه دفه پسرموم جابر جلوم سبز شد از ترس جیغ زدم
وچون روسری سرم نبود گریم گرفتم و دویدم تو خونه اما اون همش میخندید،
آنقدر بی ادب بود که حتی در نمیزد از دیوار پشت بوم به حیاطمون اومده بود.
آزار و اذیتهاشون همینجوری ادامه داشت.
هروقت زن عموم میامد خونمون منو عروس گلم و عروس خوشگلم صدا میکرد ؛
و واقعا حالم را بد میکرد.
وقتی کلاس پنجم را تموم کردم و
آقام گفت :خدیجه دیگه نمیخواد بری مدرسه خیلی ناراحت شدم چون درسم خوب بود
ولی آقام گفت:باید کنارمادرت قالی ببافی درس به چه دردت میخوره
مجبور بودم قبول کنم،چون اون موقع کسی به درس خوندن اهمیت نمی داد مخصوصا که دختر هم باشی
🚫❌کپی از رمان حرام می باشد❌
#ساخت_کانال
مارا به دوستانتون معرفی کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1439432807Cba2016211f
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺
❤️!“•••
ڪارخاصینیازنیستبڪنیمڪافیه
ڪارهاۍروزمرهمونروبهخاطرخدا
انجامبدیماگهتواینڪارزرنگباشۍ
شڪنڪنشهیدبعدۍتویۍ..!
↵#شَهیـدمحمدابراهیـٖمهـمت••🌿
#ڪلامشـہید✨