eitaa logo
آمال|amal
351 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌱سایہ ے عشق🌱
رمان جذاب گشت ارشاد پارت گذاری شد😍😍😍فقط چندین نفربیان❤️❤️۲۹۰شدیم میزارم😍😍 ❥︎⍟➪@Sayeheshgh زودتربیاین تابارمان جذاب گشت ارشاداشنابشین،،،به قلم✍فاطمه محبی زودترکلیک کن😍😍🌱 https://eitaa.com/Sayeheshgh یک رمان مذهبی عاشقانه پلیسی😍😍 زودترعضوشودوستاتم دعوت کن❤️❤️
زن‌های ورزشکار ما ثابت کردند حجاب مانع درخشش زنان نیست/ حجاب شما به زن‌های دیگر کشورهای مسلمان هم روحیه داد و آنها هم با حجاب در میادین حاضر شدند 🔸رهبر انقلاب در دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک ایران در بازی‌های ۲۰۲۰ توکیو فرمودند زن‌های ورزشکار ما در این نوبت مسابقات جهانی و نوبت‌های قبل هم همین‌طور ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش نیست کما اینکه ما در میدان سیاست هم این را ثابت کردیم،‌ در میدان علم هم این را ثابت کردیم، در میدان‌های مدیریتی هم این را ثابت کردیم، در میدان‌های ورزشی هم شما ثابت کردید. 🔸حجاب مانع درخشش زنان نیست برخلاف تبلیغات دشمنان و فریفتگان به حرف‌های دشمنان که راجع به حجاب چیزهایی را می‌گفتند و می‌بافتند و منتشر می‌کردند. این حجاب شما به زن‌های کشورهای مسلمان دیگر هم روحیه داد. من شنیدم زن‌های ورزشکار بیش از ۱۰ کشور مسلمان دیگر در این سال‌ها با حجاب در میادین بین‌المللی ورزش ظاهر شدند. این کارها معمول نبود این کار را شما کردید. بعنوان قهرمان و ورزشکار ایرانی این کار را کردند این راه را باز کردند. ۱۴۰۰/۰۶/۲۷ https://eitaa.com/joinchat/1439432807Cba2016211f
آمال|amal
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_نوزده... مادرم مرا از چهارسالگی برای یادگیری قرآن به مکتب خانه فرستا
... 🌲🍃 زینب که به دنیاآمد،بابایم هنوز زنده بودو سایه ی سرداشتم.در همه ی سال هایی که در آبادان زندگی می کردم،نابابایی ام مثل پدر،و حتی بهتر،به من و بچه هایم رسیدگی می کرد.او مرد مهربان و خدا ترسی بودو من واقعادوستش داشتم.بعداز ازدواجم هر وقت به خانه ی مادرم می رفتم،بابایم به مادرم می گفت" کبری در خانه ی شوهرش مجبوراست هرچه هست بخورد،اما اینجا که می آیدتوبرایش کباب درست تابخوردو قوت بگیرد"دورخانه های شرکتی ،شمشادهای بلند وسبزی بود.بابایم هر وقت به خانه ی ما می آمد،در می زد و پشت شمشادهادر می آمد.همیشه پول خرد در جیبهایش داشت و آنهارا مثل نذری به دخترها می داد.بابایم که امید زندگی وتکیه گاهم بود،یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت. مادرم به قولی که سالهاقبل در نجف به بابایم داده بود عمل کرد.خانه اش را فروخت و با مقداری پول از فروش خانه،جنازه بابایم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد.آن زمان،یعنی سال 47،یک نفر سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت. مادرم بعد از دفن بابایم در نجف،به زیارت دوره ی ائمه رفت و سه روز به نیابت از بابایم زیارت کردو بعدبه آبادان برگشت. تحمل این غم برایم خیلی سنگین بود.برای همین،ناراحتی اعصاب گرفتم و پیش دکتر رفتم و به تشخیص دکتر،قرص اعصاب می خوردم.حال بدی داشتم.افسرده شده بودم.زینب که یک سالش بود،یک روز سراغ قرص های من رفت و قرص هارا خورد.به قدری حالش خراب شدکه بابایش سراسیمه او را به بیمارستان رساند.دکتر ها معده ی زینب را شستشو دادندو یکی دو روز او را بستری کردند.خوردن قرص های اعصاب،اولین خطری بودکه زندگی زینب را تهدیدکرد. شش ماه بعد از این ماجرا،زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد.او پوست واستخوان شده بود.هر روز برای ملاقات به بیمارستان می رفتم و نزدیک برگشتن،بالای گهواره اش می نشستم و برایش لالایی می خواندم و گریه می کردم.بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کمکم به غم از دست دادن بابایم عادت کردم.مادرم جای پدر وخواهرم و برادرم بود وخانه ی او تفریح و دل خوشی من و بچه هایم بود.بعد از مرگ بابایم،مادرم خانه ای در منطقه ی کارون خرید.این خانه چهار اتاق داشت که مادرم برای امرار معاش،سه اتاقش را اجاره داد ویک اتاق هم دست خودش بود.هرهفته،یا مادرم به خانه ی ما می آمدیا مابه خانه ی مادرم می رفتیم.هرچند وقت یکبارهم بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت می برد.باشگاه شرکت نفت مخصوص کارکنان شرکت نفت بود.سینماداشت بلیط سینما2ریال بود.ماهی یک بار می رفتیم.بابای مهران با پسرهاردیف جلو و من و دخترهاهم ردیف عقب می نشستیم فیلم می دیدیم.من همیشه چادر سر می کردم و به هیچ عنوان ححضرنبودم چادرم را دربیارم.پیش من در آوردن چادر گناه بزرگی بود. بابای بچه ها یک دخترعمه به نام بی بی جان داشت که در منطقه ی کارمندی شرکت نفت،بریم،زندگی می کرد.ماسالی یک باردر ایام عیدبه خانه ی آنها می رفتیم و آنهاهم در آن ایام یک بار به خانه ی ما می آمدند وتا سال بعدوعید بعدرفت وامدی نداشتیم.اولین بارکه به خانه ی دخترعمه ی جعفر رفتیم،بچه ها کفش هایشان را در آوردند،اما بی بی جان به بچه ها گفت"لازم نیست کفش هایتان را در بیاورید" بچه ها هم با تعجب،دوباره کفش هایشان را پا کردندو همه با کفش واردخانه شدیم.اولین باری هم که قرار بود آنهاخانه ی ما بیایند،جعفراز خجالت و رودربایستی،یک دست میز وصندلی فلزی برایم خرید.تا مدت ها هم آن میز وصندلی را داشتیم. در محله ی کارمندی شرکت نفت،کسی چادر سر نمی کرد.دختر عمه یهجعفرهم اهل حجاب نبود.یک روز به جعفرگفتم"اگر یک میلیون هم به من بدهند،چادرم را در نمی آورم.اگر می بینی قیافه ی من کسرشان دارد،من خانه ی دخترعمه ات نمی آیم" جعفربعد از این حرف،دیگربه چادر من ایراد نگرفت. ... 🌀مارا به دوستانتون معرفی کنید🌀
از "کرم" پیرزن ❌یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید: 🙄 مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند. ⬛️یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش‌آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار 🙄گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم. 🌹 @Childrenofhajqasim1399
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی میگذاشت و هرجا که می رفت با خود میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید و فرمود:آن زن کیست؟ گفت این زن مادرم است.او مرا بزرگ کرده است و به گردن من حق دارد و من تا آخر عمرش او را به دوشم میگیرم تا مهرش را پاسخ گفته باشم. حضرت عیسی فرمود : او را شوهر بده و خود را رها کن. شخص گفت : پیر و علیل است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: اخه نکبت ! تو بهتر میدونی یا پیغمبر خدا ؟ 😂 @Childrenofhajqasim1399
❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀ ☘دوبیتـے 🌿تک بیـتے 🍃اشعـار زیبا و نـاب درهمـہ زمـینه ها و از تمامی شاعرها مذهبے، عــاشـقـانـہ، نـو، عـارفـانـہ و... 🌷از شعرها، تو کانال هایی که دارید میتونید استفاده کنید اون هایی که دنبال شعرهای ناب میگردید😉 سریع روی لینک زیر کلیک کنید😍 ↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓ https://eitaa.com/joinchat/3169058928C1d72015967 ❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀
❀♡~•°❀♡~•°❀♡~•°❀ دنبال کانال پر از شعری و هنوز پیدا نکردی؟😱😱 مگه نمیدونستی اینجا پر از اشعاااار زیبا و نابِ؟😍😍 راستــے کپـی هم مجازه💚 بزن رو لینک زیر و حالشو ببر😉 ↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓•↓ https://eitaa.com/joinchat/3169058928C1d72015967 ❀♡~•°❀♡~•°❀♡~•°❀
۵۰ نگاه‍ـ👀
هدایت شده از  گاندو
📲 💭کی میدونه تا الان ایران چنتا واکسن کرونا تولید کرده؟! ۱_ واکسن کووبرکت ۲_واکسن پاستور ۳_واکسن رازی ۴_واکسن فخرا ۵_واکسن سیناژن ۶_واکسن اسپوتنیک ایرانی ۷_واکسن نورا ۸_ واکسن اسپایکوژن اینها همه ساخت ایران است! به امید ریشه کن شدن ویروس خودتحقیری!✌️🇮🇷 ✍سعیده موسوی 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- چه آرزویی داری؟ + دیگه دیگه😁 - یکمش رو بگو! + دیگه دیگه نمیشه - یکمشو! + ش داره - بقیه اش؟ + ش داره ه داره الف د داره و ت داره 😔 - شهادت؟! @Childrenofhajqasim1399
هدایت شده از  گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲🐪 💭ترامپ گفته تا سه سال دیگه آمریکایی نمیمونه! یادش بخیر این شتر هر جا میرسید میگفت جمهوری اسلامی چهل سالگیش رو نمیبینه! 🇮🇷@ganndo| @makroobah
اگه امشب ۲۳۰ تا بشیم زیارت آنلاین حرم امام علی(ع) و میزارم😍
بسم رب المهدی💖
نترس‌و‌غمگین‌نباش،خدا‌کنارته..(: #خدا #انگیزشی #مدیر @Childrenofhajqasim1399
عزیزے‌میگفٺ: شما‌دݪتونُ‌بدیددست‌آقا؛ ببینید‌بہ دچارمیشید‌یانہ.. #مدیر @Childrenofhajqasim1399
🌱 کاش‌‌اینوبعضیامیدونستن‌که‌حجاب مخصوصِ‌‌خانومانیست‌و‌همه‌آدمانوعے حجاب‌باید‌داشته‌باشند :).. حتے‌اینکه‌حجاب‌فقط‌به‌پوشش‌ِظاهر‌ محدود‌نمیشه ! همه‌آدما‌با‌توجه‌به‌جایگاه‌ِخودشون‌‌و‌موقیعتشون بایدنوعے‌حجاب‌ِدیگه‌علاوه‌بر‌پوشش‌ِظاهر داشته‌باشند .. '' حجابِ‌رفتارے،کلامے،اخلاقے،‌ حتی‌حجاب‌ِفکرے 🌿'' • اینکه‌فکر‌انسان‌از‌بعضےازخط‌ِقرمزا‌عبور‌نکنه؛ خیلی‌مهمہ..(:! #مدیر #حجاب @Childrenofhajqasim1399
هدایت شده از 🌱سایہ ے عشق🌱
⭕️بچه ها بدویید بدویید⭕️ این کانال توی امار ۲۰۰ 😱لینک زیارت مجازی حرم کربلا😱 میزاره فقط ۶ نفر مونده تا ۲۰۰ تا بشه بدویید😍 لینک کانال https://eitaa.com/Sayeheshgh
هدایت شده از روشنگری
📸 نماز وحدت در سفر تاجیکستان 💢 یک عضو فراکسیون اهل سنت مجلس شورای اسلامی عکسی از اقامه نماز رئیس جمهوری در هواپیما در سفر تاجیکستان منتشر کرد که او نیز در صف نماز حضور داشت. 🏴 @Roshangari_ir 🅾️ instagram.com/roshangari02
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـــآ‌دهـہِ‌هـشتادۍ‌هاے واڪسـَن‌نـَزَده‌ایـم مـوُڪب‌هَـم‌ندآریِم بـہ‌‌ڪـآرِت‌میاٰیـم‌آقــا!؟؟؟🖤••• #مدیر #دهه‌هشتادیا #کربلا ‌-------•|📱|•-------‌ @Childrenofhajqasim1399
چرا لفت؟😬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه ی چای عراقم ای اجل مهلت بده تا بیایم اربعین موکب به موکب کربلا 😢☕️ #حسین‌جانم♥️ #ادمین_یازهرا @Childrenofhajqasim1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشم‌ جفای‌ تو تا عمر باشدم ‌هرچند وفـا نمی‌کند این ‌عمـرها وفـای ‌تو را @Childrenofhajqasim1399
• . و دردهایۍ هستند کھ؛ درمانشان فقط ظھور شماست آقاجان! @Childrenofhajqasim1399
آمال|amal
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_بیستم زینب که به دنیاآمد،بابایم هنوز زنده بودو سایه ی سرداشتم.در همه
... 🌲🍃 ویکم چند سال بعداز تولدزینب،خدا یک پسربه من داد. بابای مهران اسمش را شهرام گذاشت.دخترها عاشق شهرام بودند.اوسفید وتپل بودو خواهرهایش لحظه ای او را زمین نمی گذاشتند.قبل از تولدشهرام،مابه خانه ای در ایستگاه6 فرح آباد،نزدیک مسجد فرح آباد(قدس) رفتیم؛یک خانه ی شرکتی در ایستگاه 6 ردیف 234که سه اتاق داشت.ما در آن خانه واقعاراحت بودیم.بچه هاپشت سرهم بودندوباهم بزرگ می شدند.من قبل از رسیدن به 30سالگی 7تابچه داشتم.چه عشقی میکردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریه ها و خنده های بچه هایم را می دیدم.خودم خواهر وبرادر نداشتم.وقتی می دیدم که 4تادخترهایم باهم عروسک بازی میکنند، لذت می بردم و به آنهاحسودیم می شد وحسرت می خوردم که تی کاش من هم خواهری داشتم.مادرم چرخ خیاطی دستی داشت.برای من و دخترهایم لباسهای راحتی خانه را می دوخت.برای 0ار تا دترم با یک رنگ، سردوزی می کرد.بعدهامهری که بزرگترین دخترم بودوسلیقه ی خوبی داشت،پارچه انتخاب می کردو به سلیقه ی او،مادربزرگش لباسهارا می دوخت.مادرم خیلی به ما می رسید.هرچند وقت یکبار به بازارلین احمدآبادمی رفت وزنبیل را پر از ماهی شوریده و می وه می کردوبه خانه ی ما می آمد.اولربختیاری بودو غیرت عجیبی داشت.دلش نمی آمدکه چیزی بخوردو برای مانیاورد. بابای مهران ،پانزده روز یکباراز شرکت نفت حقوق میگرفت،حقوق را دست من می دادومن بایدبرای دوهفته دخل وخرج خانه را می چرخاندم.از همین خرجی به مهران ومهرداد پول توجیبی می دادم.می گفتم اینهاپسرند،توی کوچه و خیابان می روند،بایددر جیبشان پول باشدکه خدای ناکرده به راه بدی نروندو گول کسی را نخورند.گاهی پس از یک هفته خرجی تمام می شد و بایدجواب بابای مهران راهم می دادم.مادرم بین بچه ها بیشتربه مهران وزینب وابسته بود.به مهران که خیلی میرسید.زینب هم که مثل خودش عاشق دین و پیغمبر بود،کنارمادرم مینشست و قصه های قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد ولذت میبرد.مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود.هروقت مادرم به خانه ی ما می آمد،زینب دور و برش می چرخیدتا خوب حرف های اورا گوش کند. بابای بچه ها از ساعت 5صبح از خانه بیرون میزدو 5بعداز ظهربرمی گشت.او در باغچه ی خانه ، گوجه و بامیه وسبزی می کاشت.زمستان وتابستان،سبزی خردن و خورشتی را از باغچه می چیدیم و استفاده می کردیم.حیاط خانه ما سیمانی بودو ماشبها در حیاط می خوابیدیم.تابعد ازبه دنیاآمدن شهرام، کولرنداشتیم.آبادان هم که تابستانهایش بالای چهل درجه بود.بعداز ظهرهاآب شط را توی حیاط باز می کردیم؛زیر در را هم می گرفتیم؛حیاط پر از آب می شد.این آب تا شب توی حیاط بود.با این روش ، زمین سبمانی حیاط خنک میشد. خانه های شرکتی،دوشیرآب داشتند؛شیرآب شهری که برای خوردن وپخت وپز بود،و شیرآب شرکتی که برای شست وشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادهابود.گاهی که شیرآب شط را باز می کردیم،هراه آب ،یک،یک عالمه گوش ماهی می آمد.دخترها هم ذوق می کردندو گوش ماهی هاراجمع می کردند.ظهرها هم هرکاری میکردم که بچه هابخوابند، خوابشان نمی بردو تا چشم من گرم می شد،می رفتند وتوی آب بازی می کردند.کار هر روزمان این بودکه حیاط سیمانی را پرآب می کردیم و شب قبل از خواب،زیر در حیاط را که گرفته بودیم بر می داشتیم و آب را بیرون می کردیم.اینطوری سیمانها خنک خنک خنک میشد وما میتوانستیم تا اندازه ای گرمای هوا راتحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد. شهرام چهارماهه بودکه بابای مهران بابای مهران رفت یک تلویزیون قرضی خرید.من به اش گفتم"مرد، مابیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم .تلویزیون که واجب نبود."بابای مهران هم رفت و یک کلر گازی کوچک قرضی آورد.هرچند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه ها از شرگرما و شرجی تابستان راحت شدند. ... 🌀مارا به دوستانتون معرفی کنید🌀
#پندانهشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد.... داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: 🪴راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید... مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد... بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.... 🪴ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ 🪴اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر شبیه اینها.....💔 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم.... 🪴بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد ... #ادمین_یازهرا @Childrenofhajqasim1399
✅شغل تربیت فرزند، از همه شغلها بالاتر است. ✍امام خمینی:یک فرزند خوب شما اگر به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتر است از همه عالَم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم. مربی انسان‌ها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می‌کند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می‌کند. مبدأ همه سعادت‌ها از دامن زن بلند می‌شود. 📚صحیفه امام جمعه ص۹۰ #ادمین_یازهرا @Childrenofhajqasim1399
" دو روز دیگه بری خونه شوهر نمیگن مادرش هیچی یادش نداده ؟ " جمله ی مادران ایرانی وقتی میخوان دخترشون قانع کنن تو خونه کار بکنه 😁 #بخند_مومن #ادمین_یازهرا @Childrenofhajqasim1399
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
فینال قهرمانی آسیا انتقام المپیک ژاپن، از ژاپن در ژاپن گرفته شد!😂😂😂😂😂 ژاپن 0️⃣ - ایران 3️⃣؛ ایران بار دیگر بر بام آسیا 🇯🇵 | 25 | 22 | 29 🇮🇷 | 27 | 25 | 31