هدایت شده از بنرهای تبادلات آدرینا«سه شنبه»
#به_قلم_عارفه
#دختر_دهکده
#رمانی_هیجانی_تخیلی
#پارت_سی_و_چهار
صبح تا از خواب بلند شدیم رفتیم پیش درخت
دوباره درخت گفت همون اتفاق پریشب افتاده اما اونو قطع نکردن
ما تصمیم گرفتیم شب رو بیدار بمونیم و از پشت پنجره کلبه درخت رو نگاه کنیم و ببینیم چه کسانی این کار رو کردن
شب با پدر و مادرم و اسرا نشستیم پشت پنجره تقریبا تا یک ساعت کسی اونجا نیومد
ما دیگه گفتیم حتما امشب نمیخوان بیان
اما یک دفعه یه ماشین اومد و چند تا مرد ازش پیاده شدن.....
میخوایی بقیشو بخونی پس سریع عضو شو اینجا رمانش خیلی هیجانیه👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2147614913C8bf34a5221
منتظرتونیم✨