eitaa logo
{نـٰامـہ‌ای‌نـٰاشــنـٰاس²🤞}
116 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
640 ویدیو
3 فایل
سلام کانال قبلیمون مسدود شده تا یکماه این کانالمون نیاز به حمایت داره🥺💔👋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«پنجشنبه»
محمد؛ ببین منو یه قدم دیگه بیایی جلو یه گلوله تو مغزش خالی میکنم...😤 محسن؛ گفتم ولش کن منوتو با هم مشکل داریم ربطی به اون نداره...🤨 محمد؛ هه ربطی به اون نداره اون باعث تموم بدبختی های منه...😠 محسن باز یه قدم دیگه امد جلو که صدای فریاد محمد استخون هام رو لرزوند...😰 محمد؛ دِ بفهم مگه بهت نمیگم نیا جلو میخواهی هم خودت و هم اینو خلاص کنم... 😏 بهار؛ محسن لطفا نیا جلو یه چیزیت میشه...😥 محسن که اصلا به حرف های من گوش نمیکرد یهو به سمت محمد هجوم آورد... و با هم درگیر شدن که یهو صدای شلیک بلند شد...😱😨 یعنی چی شد اونی که تیر خورد محمدبود یا محسن... میخواهی ادامه اش رو بخونی پس بیا تو کانال زیر...👇🏻😊 https://eitaa.com/joinchat/2543059130C11fb01307a رمان نم نم بارون رمانی بسیار زیبا و متفاوت...🖤🌧
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«پنجشنبه»
محمد؛ ببین منو یه قدم دیگه بیایی جلو یه گلوله تو مغزش خالی میکنم...😤 محسن؛ گفتم ولش کن منوتو با هم مشکل داریم ربطی به اون نداره...🤨 محمد؛ هه ربطی به اون نداره اون باعث تموم بدبختی های منه...😠 محسن باز یه قدم دیگه امد جلو که صدای فریاد محمد استخون هام رو لرزوند...😰 محمد؛ دِ بفهم مگه بهت نمیگم نیا جلو میخواهی هم خودت و هم اینو خلاص کنم... 😏 بهار؛ محسن لطفا نیا جلو یه چیزیت میشه...😥 محسن که اصلا به حرف های من گوش نمیکرد یهو به سمت محمد هجوم آورد... و با هم درگیر شدن که یهو صدای شلیک بلند شد...😱😨 یعنی چی شد اونی که تیر خورد محمدبود یا محسن... میخواهی ادامه اش رو بخونی پس بیا تو کانال زیر...👇🏻😊 https://eitaa.com/joinchat/2543059130C11fb01307a رمان نم نم بارون رمانی بسیار زیبا و متفاوت...🖤🌧