میخواهم برانداز شوم، فقط همین چند سوال را پاسخ دهید/1
بیمقدمه، من هم میخواهم برانداز شوم. شما راست میگفتید. فقط چند سوال ساده از دوستان برانداز دارم، اگر جواب را مرحمت بفرمایید، میرویم برای براندازی.
رهبر شما کیست؟ بالاخره حرکت اگر به معنای پیش رفتن باشد، باید مقصدی داشته باشد و در مسیرهای اجتماعی که هزار کورهراه وجود دارد، وجود رهبر برای تعیین مسیر ضرورت پیدا میکند (حتی در دموکراتترین حالتها). رهبر فردی ندارید؟ بسیار خب، رهبری جمعی شما (مثلا شورای مدیریت و چیزی این دست) چه کسانی هستند؟ متشکل نیستند؟ بسیار خب. پس رهبر فردی یا جمعی ندارید و حرکتتان به جای حرکت در بستر، میتواند سیل باشد.
بالاخره فردای پیروزی باید کسی یا کسانی باشند که کارها را اداره کنند دیگر، ولو الان منسجم نباشند. چه کسانی؟ همینهایی که امروز به عنوان افراد برجسته با آنها مصاحبه میشود و فعالاند؟ سلبریتیها؟ گذشته از شوخی. فردای براندازی علی کریمی و علی دایی دارای نقش رهبری خواهند بود؟ نه؟ سیاسیون خواهند بود؟ سران احزاب و گروههای سیاسی؟ کدام گروهها؟ مجاهدین خلق؟ سلطنتطلبها؟ حزب دموکرات؟ کومله؟ جیش العدل؟ الاحوازیه؟ اینها نه؟
بسیار خب، ولی منسجمترینها همینها هستند. چطور میگویید اینها نه؟ فردای براندازی اینها را ممنوع الورود میکنید؟ رد صلاحیت میکنید؟ اجازه نمیدهید در فعالیتها شرکت کنند؟ نمیتوانید که. شعارتا آزادی همه است، اینها هم که انصافا سهیماند. تودۀ مردم در انقلابات اجتماعی بیشکل هستند، آن چه به آنها شکل میدهد، رهبری، احزاب و تشکلهای منسجم سیاسی-نظامی است. تشکل هم که همینها هستند. قابل نفی که نیست.
حالا فردا که اینها و هر گروه دیگری آمدند اگر بینشان درگیری شد چه؟ همین الان در آزادترین کشورهای جهان راهپیمایی برگزار میکنید، 12 پرچم در آن بالا میرود! یکدیگر را کتک میزنند، میکروفون از دست هم میگیرند، در فضای مجازی رکیکترین حرفها را نثار یکدیگر میکنند. خب فردا همینها در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز حضور خواهند داشت، اختلافاتشان که یکشبه دود نمیشود، وقتی پای قدرت وسط باشد اختلافات تشدید هم میشود. اگر به جان هم افتادند چه خواهید کرد؟ سرکوب میکنید؟ به چه حقی؟ اصلا طرف کدام را میگیرید و کدام را سرکوب میکنید؟ اصلاتر(!)، «شما» دقیقا یعنی چه کسانی؟ منظورم این است آن روز که باید به دعوای اینها رسیدگی شود، چه کسی در حاکمیت است که بتواند چنین رسیدگیای انجام دهد؟ کسی نیست؟ این اسمش در علوم سیاسی آنارشیسم است.
بعد از پیروزی، اسلحۀ قانونی در دست چه کسی خواهد بود؟ سلاحهایی که طبیعتا در حین سرنگونی به دست عموم مردم و گروههای مختلف میافتد چه میشود؟ چه کسی حق استفاده از این سلاحها را خواهد داشت؟ با فرماندهی چه کسی؟ فرماندهی واحد که وجود ندارد (قبلا دربارۀ رهبری حرف زدیم).
بعد از سرنگونی، نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی چه میشوند؟ سپاه و بسیج و سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات را که نمیخواهید نگاه دارید؟ از الان برای هر کدام یک تیر چراغ برق رزرو کردهاید. بعد از کشتن اینها، با سازمان چه میکنید؟ منحلش میکنید؟ تجربۀ انحلال دستگاه امنیتی کشور در دورۀ انقلاب چه شد؟ (البته ساواک را انقلابیون منحل نکردند، بختیار در دور نخستوزیریاش منحل کرد. در حالی که ساواک 8 ادارۀ کل داشت و فقط ادارۀ کل سومش که به امنیت داخلی مربوط میشد دست به جنایت زده بود.) با سپاه چه میکنید؟ منحل میکنید؟ (میدانید که سالهای 2003 تا 2008 خونینترین سالهای تاریخ عراق بود؟ میدانیدچند دههزار تن از مردم این کشور به فجیعترین شکل ممکن کشته و زخمی و آواره و بیخانمان شدند؟ دلیلش را شنیدهاید؟ حاکم آمریکایی عراق پس از اشغال (پل برمر) در اولین اقدامش، ارتش عراق را منحل کرد. تا ساختن ارتش جدید و قدرت گرفتنش، شد آنچه شد. دست آخر در مقابل داعش هم همان ارتشِ تازهساختهشده نتوانست کاری کند، مجبور شدند حشدالشعبی را تاسیس کنند. بگذریم.)
سوالات بعدی را در پستهای بعدی میپرسم.
میخواهم برانداز شوم، فقط همین چند سوال را پاسخ دهید/2
(در قسمت قبل، چند سوال پرسیدم. ادامۀ سوالها ماند برای این پست)
اصلا سوال مهمتر، نوع نظام بعدی چیست؟ بالاخره نمیشود سر هندوانۀ دربسته انقلاب کرد که. جان و مال و امنیت و همۀ هست و نیستمان را میخواهیم بیاوریم پای کار. بدانیم بعد از رفتن «اینها» قرار است چه شود یا نه؟ الان معلوم نیست؟ بسیار خب؛ کی معلوم میشود؟ و چه کسی معلوم میکند؟ اگر یکی گفت باید دستکم تا 5 سال حکومت موقت بر سر کار باشد (مانند اکثر انقلابهای جهان، حتی همین انقلابهای اخیر جهان عرب) چه میگویید؟ اگر بر سر رد و قبول همین فقره دوقطبی شد و مردم به خیابان ریختند (چنان که در مصر شد و دست آخر بعد از تحولاتی و بزرگتر شدن این گلولۀ برفی به کودتا انجامید) چه میکنید؟ روز از نو روزی از نو؟ دوباره انقلاب؟ بعدش دوباره همین بازی از اول؟ و انقلاب سوم و چهارم و تسلسل انقلابها تا ابد؟
با رفراندم تعیین میکنید؟ بسیار خب. رفراندم را چه کسی برگزار میکند؟ نهادهای بینالمللی؟ کدام نهاد؟ اگر هزار و یک دلیل آوردند که نهادهای بینالمللی قابل اعتماد نیستند (قبلا دربارۀ خیانت سازمان ملل به ایران در قضیۀ بحرین نوشتهام) چه میکنید؟ سرکوب میکنید؟
خود اپوزیسیون رفراندم را برگزار میکند؟ کدام اپوزیسیون؟ رهبری فردی و جمعی که ندارید. (قبلا گفتیم دیگر!) مجاهدین خلق؟ جداییطلبها؟ طرفداران دگرباشان جنسی؟ اسلامگراهای سلفی؟ گذشته از این، برگزارکنندۀ رفراندم پیش از هرچیز باید مقبولیت داشته باشد وگرنه طبیعی است که نتیجۀ رفراندم مورد پذیرش عموم واقع نخواهد شد. آیا اپوزیسیون دارای مقبولیت است؟ کدام بخش از اپوزیسیون؟ بخشهای مختلف، بین خودشان هم مقبولیت ندارند و حتی بعضا یکدیگر را به مزدوری برای جمهوری اسلامی متهم میکنند. چطور ممکن است فردای براندزای، اینها که یکدیگر را خائن و مزدور میدانند دور هم جمع شوند و رفراندم برگزار کنند؟ اگر هم بخشی از آنها برگزار کند، چطور ممکن است بخش دیگر حرف آنها را بپذیرد؟ مردم چطور میتوانند به کسانی که خودشان خودشان را قبول ندارند، اعتماد کنند؟
از این گذشته، اگر رفراندم برگزار شد و بخشی از مردم نتیجه را نپذیرفتند و گفتند اپوزیسیون تقلب کرده چه میکنید؟ رفراندم تازه؟ تسلسل رفراندمها؟ سرکوب معترضین؟ بیتوجهی به حرف معترضین؟
طرح شما برای کلیت ادارۀ کشور، مرکزیتگراست یا فدرال؟ همان فدرالیسم به چه شکل است؟ میدانیم مه همین الان بین بخشهای مختلف خوزستان و لرستان و چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه، و حتی بخشهایی از اصفهان، درباره اینکه فلان منطقه برای چه قومی است (لر، عرب و ...) درگیری وجود دارد. از سابقۀ بعض درگیریهای خونین این مناطق که سر چیزهای سادهای مثل تعیین مرکز شهرستان رخ داده بود که بیاطلاع نیستید. تعیین کنندۀ این مرز چیست؟ همین الان آذربایجان غربی محل دعوای ترک و کرد است. شهرها و روستاهایفراوانی با معیتی ترکیبی دارد. مثلا بوکان برای کدام دسته است؟ همین الان روی آنتن زنده یکدیگر را تهدید میکنند اگر فلان بخش به کردستان نپیوندد (و دیگری میگوید اگر به آذربایجان نپیوندد) مقابل هم دست به سلاح خواهند برد. تکلیف این فدرالیسم و حدود و ثغورش چیست؟ اگر فدرالیسم پل تجزیهطلب شد چه؟ صلا فدرالیسم میدهید یا نمیدهید؟ اگر ندادید و دست به سلاح بردند چه میکنید؟ (فراموش نکنیم، تجزیهطلبترین گروههای ابتدای انقلبا هم مدعی بودند هدفشان نه جدایی، که خودمختاری است.)
اینها بعدا تعیین میکنید؟ چطور؟ با رفراندم؟ قبلا درباره رفراندم حرب زدیم. اگر طرفداران فدرالیسمِ باز، که اتفاقا سلاح هم دارند، کلا و جزئا زیر بار رفراندم شما نرفتند چه میکنید؟ سرکوب؟ با کدام قدرت؟ با کدام رهبری؟ با کدام نیروی نظامی؟
(قسمت سوم سوالها و مقایسه با تجربۀ سال 57 بماند برای پست بعد)
میخواهم برانداز شوم، فقط همین چند سوال را پاسخ دهید/3 (مقایسه با سال 57)
اگر عدهای گفتند «شما حق تعیین سرنوشت داشتید و گفتید جمهوری اسلامی نه، ما هم حق تعیین سرنوشت داریم و میگوییم ایران نه» چه میکنید؟ نمیپذیرید؟ به چه حقی؟ به چه منطقی؟ میگویید هیچ کشوری جداییطلبی را نمیپذیرد؟ خب هیچ کشوری هم براندازی را نمیپذیرد، هیچ کشوری هم ایجاد ناامنی و دست به سلاح بردن معترضین را نمیپذیرد. منطق واحد نباید داشت؟
همین الان مگر به آذربایجان ما نمیگویند آذربایجان جنوبی و به کردستان نمیگویند کردستان شرقی؟ با اینها که همین الان هم حرفشان را هیچ پنهان نمیکنند چه خواهید کرد؟ کسانی که این حرفها را میزنند حمایت مستقیم برخی حاکمیتهای همسایه را دارند (پنهان هم که نیست، مثلا آذربایجان). میخواهید با همسایهها وارد جنگ شوید؟ میتوانید؟ همسایهای که مورد حمایت برخی از خود شماست که حرفشان را علنی هم میزنند (از پان ترک بگیر تا پان کرد). الان که الان است توان جدا کردن صفتان از آنها را ندارید، آن روز که قدرت و استقرار خواهند داشت چه کاری از دست شما برمیآید؟ در درون میجنگید؟ با چه کسی؟ با همینها که همراهتان هستند؟ یعنی خود انقلابیون که قرار است حاکمیت را به دست بگیرند، رو در روی هم سلاح میکشند؟ اسم این در علوم سیاسی جنگ داخلی است.
اقتصاد کشور (که نقطۀ ثقل بسیاری از نارضایتیهاست) چه خواهد شد؟ الگوی اقتصادی شما چیست؟ چپ؟ راست؟ الگوی چین؟ آمریکا، ژاپن؟ نروژ؟ ایتالیا؟ کدام؟ میدانید خود اینها چقدر با هم تفاوت در الگوهای اقتصادی دارند؟ تازه میخواهید فردای براندازی به این چیزها فکر کنید؟ کار را میدهید دست کارشناسها؟ بسیار خب، خود کارشناسهای موجود در بین براندازها (که مطلب مینویسند و مصاحبه میکنند) دهها نظر مختلف و بعضا متضاد (کاملا متضاد) با یکدیگر دارند. کدام قرار است عملی شود؟ یک کشور بحرانزدۀ آشوبزدۀ انقلابی که همۀ ساختارهایش فروپاشیده و قرار است از نو سرپا شود با حرف کدام یکی از اینها باید پیش برود؟ با همراهی که؟ مردم؟ اگر دستهای از مردم گفتند این الگو غلط است برویم سراغ آن یکی الگو چه؟ دعوا میشود؟ هرجا را که میگیریم که آخرش میرسیم به همینجا!
انقلاب اسلامی وقتی پیروز شد که آلترناتیو را مشخص کرده بود. شعار مردم جمهوری اسلامی بود. سال 1348 هم امام خمینی دروس ولایت فقیه را در نجف بیان کرده و کتابش منتشر شده بود. همه میدانستند قرار است حکومت جمهوری با زعامت ولی فقیه تشکیل شود. رهبری شخص امام خمینی تشکیکپذیر نبود. همه به آن اذعان میکردند، حتی اگر خود امام را قبول نداشتند (مثلا مجاهدین خلق یا حزب توده یا چریکهای فدایی).
شورای انقلاب که نقش رهبریکنندۀ اعتراضات و تنظیم اعتصابها و خطدهی به مردم را داشت از مدتی پیش از پیروزی انقلاب تشکیل شده بود و فعالیت میکرد. حتی دولت موقت (با نخستوزیر مشخص و وزرای مشخص) پیش از سقوط رژیم شاه تشکیل شده بود و فعالیت داشت. بخشهای مهمی از ارتش به فرمان امام از خدمت گریخته بودند. بخشی از فرماندهان میانی ارتش با انقلاب اعلام همبستگی کرده بودند. حمایت مردمی هم که مطلق بود. فارغ از اینکه ما انقلاب را قبول داشته باشیم یا نه، در هر حال حدود دو ماه پس از پیروی انقلاب، رفراندم آزادی (که هیچ کس در نزاهتش تردید نکرده) برگزار شد که حدود 99 درصد واجدین شرایط در آن شرکت داشتند و حدود 98 درصد از آنان به جمهوری اسلامی آری گفتند.
خلاصه اینکه کلاهتان را بالاتر بگذارید، این سوالها را جواب بدهید و یک دو دو تا چهارتای تاریخی بکنید، اگر همین چندتا را جواب دادید، میرویم برای براندازی!
اگر ایراندوست هستید، امیدآفرینی کنید.
''رهبر انقلاب''
۱۴۰۱/۰۸/۲۸
#لبیک_یا_خامنه_ای