⭕️ سوالاتی از پزشکیان !
🔹پزشکیان:بی حجابی یک مقوله فرهنگی است و باید با کار فرهنگی با آن برخورد کرد.
🔹زنی نیمهبرهنه در یک مکان تاریخی کنسرت برگزار کرده و این کنسرت در فضای مجازی به شکل گسترده منتشر شده است.
🔹از نحوه پوشش دختر پزشکیان و اقدام ایشان(در ابتدای انقلاب)در الزام زنان بی حجاب تبریز به رعایت پوشش شرعی مشخص است که حجاب را قبول دارد و برهمین اساس باید به سوالات زیر پاسخ بدهد:
▪️چرا معاون وزیر ارشاد دولت ایشان از اقدام خلاف شرع،خلاف قانون و خلاف اخلاق آن"خواننده بی حیا" حمایت کرده است؟
▪️آیا جناب پزشکیان با آوازخوانی و پوشش آن زن برهنه موافق است؟اگر موافق است چرا چنین پوششی را برای دخترش نمی پسندد و اگر مخالف است چرا با معاون قانون شکن و دین ستیز وزارت ارشاد برخورد نکرده است؟ آیا ایشان بعد از چهل سال سابقه سیاسی و مدیریتی نمی داند که سکوتش در برابر اقدام معاون وزارت ارشاد به معنی تایید نظر و اقدام آن معاون است؟
▪️آیا رئیس جمهور نباید وزیر ارشاد را بابت سکوت در برابر حرکت ضد دینی و ضداخلاقی معاونش بازخواست و توبیخ کند؟
▪️جناب پزشکیان!
آیا همه می توانند در اماکن تاریخی مرتکب اقدامات مغایر قانون و شرع شوند و آن را منتشر کنند؟
به نظر شما چرا وزیر و مدیران وزارت میراث فرهنگی به این زن برهنه و همکارانش اجازه قانون شکنی در مکانی فرهنگی داده اند؟
▪️واقعا مقصود شما از کار فرهنگی برای ترویج حجاب،برپایی چنین برنامه هایی با حضور زنان برهنه است؟
🔹اگر کمیسیون فرهنگی مجلس برای احکام الهی ارزشی قائل بود، وزیر ارشاد بابت جسارت معاونش استیضاح شده بود!
﷽
| به مقصد رسید،
به مقصد میرساند
حسین همدانی بودن راحت نیست! همانطور که حبیب بن مظاهر بودن هم...🌱
چند دهه استقامت بر سر آرمان ها و خسته نشدن و کج نرفتن میخواهد!
مرد میخواهد که از دل فضای غبار آلود فتنه های آخر الزمان به سلامت به مقصد برسد❤️🩹
بله! حسین همدانی به مقصد رسید اما ما را بی چراغ نگذشت...🕊
راه رفتن را به ما هم آموخت.
اگر طالب آنی بسم الله
قدم اول وصیت نامهاش را بخوان؛
وصیت نامهای که شاه بیتش شبیه دیگر عاشقان، «ولایت» است✨
«وصیتنامه»
.
✨💎بخشی از وصیتنامه شهید حسین همدانی:
....
*خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیهالسلام).
*مگر میتوان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛
*نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامهدهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم....
*از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم، از امام و مولایم حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا انشاءالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.(!)
بسم الله الرحمن الرحیم
تنها فرمانده رسمی نظامی در سفر رهبری به سوریه که پیرمرد سوری پوتینهای او را بوسید که بود؟
نیمهی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیسجمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند.
در همین رابطه امیر سرتیپ ناصر آراسته روایت میکند:
[در آن زمان] حضرت آقا ریاستجمهوری را به عهده داشتند ، من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم.
[تنها] نظامیای که همراه ایشان بود شهید صیاد بود که فرمانده نیروی [زمینی ارتش] بود.
من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیشبینی کرده بود که نمازمان را در همهجا اول وقت بخوانیم.
آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیشبینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند.نمازمان را که خواندیم صبحانه را هم که خوردیم زمانی که میخواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم) را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟
ایشان گفت:
من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.
این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه میکرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را میکنی؟
به من گفت:
من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمیتوانم دِینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار میکردم که خدایا ببخش، من وُسعم برای خدمت کردن کم است.
منبع:
خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته،هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی.