eitaa logo
این عماریون
385 دنبال‌کننده
230.6هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
🌑🌚🌑مروری بر گذشته، حکایت جنگ های نیابتی فرسایشی-جنگ داخلی چین پس از سال 1945، جنگ داخلی چین وارد مرحله جدید خود شده بود، حتی ارتش ایالات متحده به نیروهای ملی گرای چیانگ کای شک پیوست و شروع به مبارزه با نیروهای کمونیست کرد و متحمل خسارات سنگین شد. تهدید مداخله مستقیم شوروی و مهارت جنگی جنگجویان چینی غیرقابل پیش بینی بود تا جاییکه سربازان آمریکایی را که از جنگ با ژاپن به ستوه آمده بودند و فکر می کردند بدتر از این را نمی بینند، به شگفتی واداشت. به زودی، این ماجرا به یک جنگ داخلی شدید و پرتلفات بین نیروهای چیانگ کای شک (تحت حمایت گسترده غرب) و نیروهای مائو( تحت حمایت کامل شوروی) تبدیل شد. در ابتدا، ایده تصرف کل چین توسط مائو (تحت حمایت شوروی) آنهم در کوتاهترین زمان ممکن مطرح بود ولی وقتی این اتفاق نیفتاد، دستگاه های رسانه ای غربی یک پروپاگاندای بزرگ خبری راه انداختند  که نشان دهنده ضعف و ناکارآمدی نیروهای کمونیستی بود و اگر تدارکات جنگی به موقع به نیروهای طرفدار غرب برسد، دموکراسی در کل چین حاکم می‌گردد. همچنین یک چهره قهرمانانه از ناسیونالیست‌های طرفدار دنیای آزاد و انواع فداکاری‌های حیرت آور آنها در رسانه های دنیا به تصویر کشیده شد. آنها می گفتند برای محاصره شوروی که دشمن خدا و دین خداست، بایددر مرزهای جنوبی  آن دژی استوار از متحدان و باورمندان به مسیح بنا کرد. برای نیل به این هدف ابتدا چین باید آزادشود، اما در واقع همه چیز آرام و برخلاف تبلیغات زیبای غرب پیش می رفت. در سال 1946،شهرها و مناطق روستایی چین شاهد حملات پی‌درپی کوچک و بزرگ گروه های چریکی کمونیستی بودند. در آن سال ناسیونالیست ها و کمونیست ها در شمال، شمال شرق و شمال غرب چین و چین مرکزی در حال زورآزمایی و امتحان یکدیگر بودند. نیروهای طرفدار غرب با وجود همه کمک ها(جمعیت مردمی طرفدار،منابع و ظرفیت بالا و تجهیزات نظامی پیشرفته روز که به لطف جنگ جهانی دوم اکثرا در بخش جنوب چین انبار شده بودند) در حال شکست خوردن و عقب نشینی بودند حتی برخلاف گفته ی رسانه ها استالین بسیار محتاطانه عمل می کرد زیرا مشاورانش به او گفته بودند که باید بیشتر نگران جنگ آتی در غرب باشد و اگر از توان لجستیکی در جبهه های غربی کاسته شود ممکن است اروپا و آمریکا برای رهایی اروپا به وی حمله کنند خصوصا بحث بمب اتمی در دنیا به عنوان یک سلاحی که حق صحبت نهایی را برای آمریکا محترم می‌شمرد، معرفی شده بود. در سال 1947، برای طرفین در جبهه به نظر می رسید که این جنگ 1000 سال دیگر طول خواهد کشید . جنگی نامحدود با هزاران و حتی ده ها هزار کشته و خطوطی که مدام دست به دست می شدند و حتی گاهی فقط چند متر با یک جنگ طولانی و پرتلفات دست به دست میشد. در اوایل همان سال، مائو گامی غافلگیرکننده برداشته و پایتخت خود را از ین‌آن خارج کرد و به ارتفاعات شمالی عقب نشینی کرده و یک مرکز اداری جدید در کوهستان ایجاد کرد. نیروهای ملی گرا در بخش های منچوری،مغولستان داخلی و شمال چین برای از بین بردن نیروی اصلی تحت فرماندهی مائو همگی باهم متحد شدند و از جبهه نیروهای کمونیستی مناطق مرکزی و شرقی جدا شده تا این خط استراتژیک کوهستانی را به تصرف درآورند و در سایر مناطق به ویژه در منچوری، جایی که تدارکات شوروی در حال ورود است حضور موثری داشته باشند تا خط تدارکاتی را قطع کنند. حومه ین‌آن صحنه حملات متعدد با تلفات سنگین بود، نیروهای نخبه ملی‌گرا با بهترین تجهیزات غربی حملات گسترده‌ای را انجام می‌دادند تا ین‌آن را گرفته و در ادامه هم منچوری را تصرف کنند. مائو سرانجام از ین‌آن عقب نشینی کرده و به کوهستان پناه برد. فشار عظیمی بر منطقه کوهستانی وارد شد و دستور رسید تمامی نیروهای باقی مانده با عجله به منچوری فرستاده شوند تا پیروزی نهایی را کسب کنند. همه چیز به نفع نیروهای طرفدار آمریکا بود،ین‌آن سقوط کرده و نیروی آموزش دیده بدنه اصلی سپاه مائو از نظر تئوریکی نابود شده بود، در جبهه های دیگر نیروهای کمونیستی، علیرغم تلفات سنگین، جنگ ها تحت کنترل بودند. اکنون هدف جدید اعلام شد منچوری باید تصرف شود و یکبار برای همیشه به حضور عقبه شوروی در چین پایان دهند. چیانگ کای شک، در این مرحله با تمام کارت های خود بازی کرد، ین‌آن و منچوری مملو از نیروها و تجهیزات بودند، همه چیز نشان می‌داد که یک پيروزی مهم و جدی حاصل شده است. اما مائو با تمام مشکلات و کمبودهای خود به کمک منطقه کوهستانی دوام آورد و از فرماندهی ساقط نشد. نبرد به سمت یک جنگ فرسایشی تغییر جهت داد. (ادامه در پست بعدی... )
SH S: یکبار برای همیشه (پاسخ پیشنهادی ایران درمقابل اسرائیل) چند ساعت قبل از آغاز حمله اسرائیل به سوریه و مواضع ایران،در توییتی اخطار دادم اسرائیل در برهه ای از زمان و ضعف درونی خود قرار گرفته است که اینبار اصل موجودیت خود را در خطر می بیند در گذشته هربار به چنین مرزهایی نزدیک شده است، حتی به آمریکا هم رحم نکرده و به مواضع آنها هم حمله کرده، چه برسد به دیگر متحدان خود و یا دشمنان تعریف شده آنها. اسرائیل می‌داند که اگر از خط سقوط خود بگذرد دیگر کوچکترین امیدی جهت برپایی یک کشور یهودی حتی در مقیاس لیلیپوتی را نیز نخواهد داشت. از سوی دیگر وضعیت بحرانی داخلی اسرائیل یک طرف دیگر ماجراست و وضعیت آینده زندگی شخصی نتانیاهو هم ضلع سوم ماجراست او می‌داند که اگر هرچه سریعتر برای مشکلات داخلی دولت اسرائیل راه حلی پیدا نکند در آینده باید در زندان به شکست های خود مقابل ایران فکر کند. از نگاه صهیونیست ها، همه این مسائل تنها یک راه حل سریع و مطمئن دارند و آن استفاده از خصلت ترس ویژه یهودیان ساکن در سرزمين های اشغالی از ایران است. آنها فکر می‌کنند که توهم شنیدن صدا یا دیدن آتش موشک ایرانی باعث می‌شود تمام یهودیان در آن جا سریعا رام شده و گروه های راست افراطی فرصتی برای ادامه حاکمیت خواهند یافت. شرایط روز به روز به سمتی می‌رود که آنها از ترس جان خود دست به تحریک بیشتر ایران و محور مقاومت می‌زنند و تمام خطوط قرمزی را که قبلا خود آنها با التماس و پیغام و واسطه، مطرح کرده بودند، رد خواهند کرد. حال اگر پاسخ دهیم که نتیجه دلخواه نتانیاهو رقم خواهد خورد و اگر پاسخی ندهیم یا حتی سطح پاسخ به سمت دیگری مثلا آمریکا باشد، اتفاقات ادامه پیدا می‌کند. ساختار اصلی حاکمیت اسرائیل، روزهای پایانی عمر دولت نتانیاهو را بهانه خوبی جهت ضربه زدن به ایران می‌داند و تا می‌تواند عقده گشایی خواهد کرد تا حداقل کمی از سرعت شکست آن‌ها کم شود. اما راه حل واقعی چیست؟ قطعا راه حل های متفاوت و با هزینه های مختلفی برای این ماجرا وجود دارد که درد شدیدی را به اسرائیل وارد خواهد کرد اما آنها راه حل نهایی نمی‌شوند برای روشن شدن موضوع باید گفت اسرائیل مانند فردی است که به اجبار از یک شخصیت خارجی سادیسمی به یک شخصیت مازوخیستیک رسیده است. در حال حاضر هرچه پاسخ بیشتری دریافت کند تا رسیدن به هدف خود بیشتر به دنبال تداوم دریافت درد این پاسخ هاست. شرایطی که در آینده با قدرت گرفتن بیشتر ایران و محور مقاومت بدتر هم خواهد شد زیرا دیگر موجودیت خود را از دست رفته می بیند و به دنبال بحران های بزرگتری می رود. اینگونه می‌خواهد برای خود یک هویت تازه در منطقه معرفی کند تا بالاخره قدرت‌های دنیا برای دور کردن خطر یک دیوانه زنجیره ای به ایران مراجعه کنند و نوعی امان نامه دریافت کند. برای اجرای این نقشه خود به کانون های حضور بیشتری در منطقه احتیاج دارد از آنجایی که کشورهای عربی به سمت ایران چرخش کرده اند تنها چند جا می‌ماند یکی کردستان عراق و باکو و البته افغانستان (به خاطر ضعف امنیتی و در غالب داعشی ها) به همین دلیل سعی می‌کند تا هرجایی که می‌تواند در اطراف ایران و سپس در داخل ایران پایگاه بزند. این اقدامات را تا زمانیکه بتواند دوباره سر بلند کند امتداد خواهد یافت. اما راهکار پیشنهادی این تحلیل این است که ضربه های اساسی جهت دار به اسرائیل وارد شود و حملات در جهت پاکسازی پایگاه حضور اسرائیل در کل منطقه باشد و در ادامه در داخل هم اسرائیل یک پاسخ شدید نظامی به گونه ای که رسانه ای شود دریافت کند تا رسانه های دنیا نتوانند روی حملات تهاجمی ایران سرپوش بگذارند. این تحلیل یک مدل از پاکسازی موجی را پیشنهاد میکند مانند سنگی که در یک برکه آب می‌اندازیم و موج های آن از مرکز به سمت کناره ها حرکت می‌کنند. باید ایران یک سلسله عملیات های پاکسازی ممتد را انجام دهد. ایران را می‌توان مرکز این موج در نظر گرفت و همزمان هرچه پایگاه‌ های اسرائیلی آمریکایی و یا ناتو به مرزهای ایران نزدیک باشند شدت بیشتری از تخریب را دریافت کنند و این حملات ادامه پیدا کند تا رفتارهای اسرائیل کنترل، شرطی و قابل پیش بینی شوند. اینگونه با هر پاسخ یک شعاع از کانون های بحران از اطراف ایران پاکسازی می‌شوند. ایران باید یک دایره با شعاع فرضی معرفی کند و دنیا مطمئن باشد که هر پایگاه دشمن در این شعاع نسبت به ایران وجود دارد، قطعا نابود خواهد شد حالا می‌خواهد در امارات باشد یا کردستان عراق یا باکو و... هربار این شعاع افزایش یابد تا در مرحله اول پایگاه های آمریکا و اسرائیل در عراق کاملا پاکسازی شود. (ادامه مطلب در پست بعدی )
ماسکیروفکا ارتش شوروی سابق برای هماهنگ نمودن برنامه های فریب و نیرنگ و اقدامات پدافند غیرعامل در برابر تهدیدات آمریکا، در سر فرماندهی کل ارتش شوروی واحد ویژه ای را برای مدیریت و اجرای برنامه های دفاع غیرعامل به نام (ماسکیروفکا) تاسیس نمود و در طول سال های 1960 الی 1983 اقدامات عمده ای از قبیل آسیب ناپذیر نمودن منابع و مراکز حیاتی و حساس خود را در برابر تهاجمات احتمالی، احداث پناهگاه های عمیق زیرزمینی برای مردم و هیات حاکمه سیاسی، ‌نگهداری قطعات یدکی و بحرانی در پناهگاه های مستحکم زیرزمینی، احداث شیلترهای ضد بمب و ساخت ماکت های فریب تجهیزات و تسلیحات سازمانی، ایجاد مراکز فرماندهی و کنترل متحرک و طراحی ریل های متحرک جهت موشک های قاره پیمای (SS-X-24) ، ارسال اطلاعات دروغین، عایق سازی و استفاده از رنگ ها و اقلام جاذب حرارتی و راداری و … نمود. درواقع بعد از اتفاق دیشب اولین چیزی که به ذهن من رسید اجرای ماسکیروفکا توسط پوتین بود. یک برنامه فریب جامعه برای برهم زدن معادلات غرب و ناتو...بعدا نظر من تغییر کرد اما می‌توانیم از این گزینه به عنوان یکی از مهمترین دلایل آشوب 24 ساعت گذشته در روسیه صحبت کنیم. ببینیم این فرضیه چه چیزی برای ارائه به شما دوستان دارد. طبق این فرضیه پوتین، پتروشف، قدیروف ، پریگوژین و چند نفر از بزرگان قدرت روسیه یک ماسکیروفکای جامع و کاملی را طراحی کرده اند. فراموش نکنید تاکنون پریگوژین خود را یک مافیای خطرناک با دیدگاه های رادیکالی علیه اوکراین و سایر دشمنان نشان داده است. او بسیار انعطاف ناپذیر است و کینه وی زبانزد است. به همین دلیل از این صلح ناگهانی و قاطع با کرملین، می‌شود برداشت کرد که همه چیز از قبل برنامه‌ریزی شده بود و حلقه اصلی از ماجرا مطلع بودند. نمایش منفعلانه ارتش، ورود راحت واگنر به بخش های جنوبی مسکو، نوع واکنش الیگارشی را در برابر نظم اعلامی دولت و از همه مهمتر گسترش ناگهانی نئواستالینیستی در روسیه همگی نشان دهنده نتایج مثبت این نقشه است. از طرف دیگر با این فریب بزرگ تمامی کسانی که خورده شیشه داشته درظاهر خود را میهن پرست یا طرفدار پوتین نشان می‌دادند، در تمام کشور در همه سطوح خود را لو داده و برای همگان خیانت آنها ثابت شد. از رسانه های اجتماعی بگیرید تا درگیری های جناحی در سطوح بالای سیاست و حتی فرمانده هان ناراضی ارتش همگی در این تله افتادند و خیال کردند بزودی کار پوتین تمام است و با همه توان به میدان آمدند. واکنش الیگارشی های یهودی و کل بخش ناراضی فعال طرفدار غرب کاملا شفاف و آشکار شد و خود را لو دادند. اگر این طرح واقعا اجرا شده باشد ادامه حیات پریگوژین با واگنر و رشد آینده شخصی او تضمین شده است. بعد از مدتی رسانه های روسی دوباره از وی و سربازان واگنر یک قهرمان خواهند ساخت یا در بدترین حالت در ظاهر مجازات و زندانی خواهد شد اما از در پشتی به ویلای لوکس خودش می‌رود و دوران بازنشستگی خود را در امپراتوری که سال‌ها برای ساخت آن زحمت کشیده، سپری می‌کند در اصل هدف اصلی این طرح ارائه یک درک شناختی رادیکال تری از جنگ و سیاست های آینده دولت روسیه به مردم این کشور بوده است. اگر تغییری در جایگاه شویگو و گراسیموف اتفاق نیفتد ، به معنای واقعی کلمه ماسکیروفکا اجرا شده است. زیرا هرچه باشد در تاریخ روسیه چنین افرادی با این نوع حواشی ایجاد شده سریعا حذف شده اند خصوصا در زمان جنگ. اگر تغییری رخ دهد، می توان گفت که ژنرال سوروویکین یا نام های نزدیک او به قدرت خواهند رسید. سوروویکین باز، قدرت خود را حفظ می‌کند، اما این بدان معناست که گام‌های بسیار رادیکال‌تری در مسئله اوکراین برداشته خواهد شد. درواقع می‌توان گفت که پریگوژین در حال حاضر یک راه هوشمندانه برای بالا کشیدن خود از لیست فرماندهانی که گناه تمام نکردن جنگ و ضعیف نشان دادن روسیه را بر پیشانی آنها زده اند، پیدا کرده است . همچین پوتین بسیار قدرتمند تر خواهد شد زیرا مردم روسیه دیدند که او در عرض 24 ساعت، پیش از آنکه یک فاجعه تاریخی برادر کشی رخ دهد، توانست تمام مشکلات را حل کند آن هم با قاطعیت تمام. اگر این ماسکیروفکا واقعا توسط دولت روسیه اجرا شده باشد بازنده اصلی ناتو و اوکراین خواهد بود نمایش جالبی است نه؟ پ. ن:بازم عرض میکنم شخصا به این فرضیه زیاد باور ندارم اما خواستم در مقام یک موافق تمام زوایای آن را برای شما دوستان گرامی باز کنم. ایران شهر خورشید
از 4 میلیون نفر ارتش اوکراین،اکثریت قابل توجهی یا بهتر بگیم نیمی بر روی کاغذ و نیمی در میدان، بر روی نوار مرزی خط مقدم خارکف تا زاپارویا گسترش یافته اند و تقریبا بقیه جبهه ها خالی از نیروهای رزمی عملیاتی هست و فقط تعداد کمی مدافعان سنگر ها حضور دارند که جبهه خالی از نفر نباشد. از سوی دیگر، واحدهای ذخیره در مقابل احتمال حمله از طریق بلاروس در برخی نقاط مانند کیف و پولتووا و بسیار دورتر از جبهه های غرب مجبور به استقرار شده اند و پس از 1.5 سال، دیگر شاهد یک بن بست نظامی برای اوکراین در جبهه ها هستیم . از طرف دیگر در آخرین ضد حمله بزرگ اوکراین با وجود ارسال پیشرفته ترین تسلیحات ناتو، سربازگیری یک ساله، کمک های رسمی یا غیر رسمی داوطلبان و پرسنل نیروهای ویژه ناتو، پشتیبانی اطلاعاتی و درگیری های مستقیم کشورهای اروپایی، باز هم اوکراین شکست خورده است. نکته مهم جنگ اوکراین تا کنون این بوده که هر اتفاقی که تا به امروز افتاده است به نوعی از سمت طرفین قابل پیش‌بینی بوده اما اوضاع اونجایی جالب میشه که اوکراینی ها واقعا به‌ شکست خودشون اطمینان پیدا کنند. به محض اینکه روند سازماندهی مجدد و رشد ارتش روسیه کامل شود و اوکراین احساس کند به اندازه کافی برای سقوط کامل ضعیف شده است، احتمالا شاهد وقوع غیرمنتظره ترین اتفاقات این جنگ خواهیم بود. (برای درک بهتر موضوع و بزرگی بحران کافی است بدانید انفجار هسته ای نیروگاه اتمی زاپارویا یک موضوع کاملا منتظره و قابل پیش بینی است ) 750000 سرباز روسی در مرز اوکراین حضور دارند. مدام آموزش می بیند، در گروه های کوچک به جبهه می رود، تجربه کسب می کند و برمی گردند و دوباره استراحت می‌کنند گویی اوکراین به‌یک آموزشگاه بسیار مهم واقعی تبدیل شده است. ارتش روسیه برای چه چیزی اینقدر در حال تدارک و آمادگی سربازان خود است؟ حریف اوکراینی تا به امروز نشان داده که سرنوشتی جز شکست ندارد و این همه سخت گیری، سازماندهی، آموزش و هزينه روسیه برای چیست؟کمی بیشتر فکر کنیم. حتما قرار نیست همین فردا باشد، شاید یک فصل بعد یا حتی شاید یک سال بعد، اما نهایتا حمله اصلی روسیه و اعلام رسمی جنگ در مقابل ناتو اجتناب ناپذیر است. ناتو روز به روز در حال گسترش به سمت مرزهای روسیه است و جنگ اوکراین جلوی این تهاجم را نگرفته است. فراموش نکنید قبل از اوکراین، نیروهای ناتو در منطقه غرب آسیا 4 جنگ بزرگ را تحمیل کرده بودند و ایران و یاران مقاومت به خوبی نشان داده اند که ناتو شکست ناپذیر نیست و فقط یک راه برای دور کردن ناتو وجود دارد و آن هم درگیری مستقیم و هزینه دادن است. روسیه نیز تجربه ایران و اوضاع کنونی آمریکا را دیده است و قطعا خود را از نظر قدرت در جایگاه بسیار بالاتری از ایران تصور می‌کند پس چرا نباید در صورت لزوم با ناتو درگیر شود؟ اگر کشورهای اروپایی خصوصا فرانسه و آلمان نتوانند در اتحادیه اروپا اراده صلح و مذاکره با روسیه را به منصه ظهور برسانند بزودی روسیه یک حمله بزرگ انجام می‌دهد تا به تنها قدرت مسلط در شرق دنیپر تبدیل شود و بعد از آن شاهد حملات گسترده روسیه به سمت غرب خواهیم بود. آمریکا و اروپایی ها این موضوع را باور کرده اند و به همین دلیل اتفاقاتی غیر منتظره در جهان در حال وقوع است. دیگر مانند گذشته آمریکا سر به سر چین نمی‌گذارد و روسیه را دست کم نمی‌گیرد. باید دید در آینده این روند به کدام سمت خواهد رفت. هرچقدر فاصله زمانی بین شروع جنگ اوکراین و حمله بزرگ روسیه‌ بیشتر شود نشانه اراده محکم تر روسیه برای یک سره کردن کار ناتو است. در این جنگ گذر زمان بنفع غرب نیست اما روسیه نیز حوصله درجا زدن زیاد را ندارد و بزودی صبر فرمانده هان روسی تمام می‌شود و دستور حمله اصلی داده خواهد شد.
⭕️ نشانگان خط بازگشت به اغتشاشات 1. فراخوان برای تجمع و اغتشاش برای مناسبت‌های مرتبط با اغتشاشات در سال گذشته 2. افزایش گسترده و شدید شعار نویسی و اهانت علیه مقدسات و ارزش‌ها 3. افزایش کشفیات سلاح‌های ویژه جنگ شهری سلاح کمری و ساچمه زن 4. حمل به نیروهای مدافع پایگاه‌های بسیج و فراجا برای شکستن هیمنه و اقتدار مدافعان نظام 5. تلاش برای افزایش انسجام و آمادگی گروه‌های تروریستی و برانداز برای آنچه اقدام به شگفت انگیز در کشور می‌نامند و تلاش آنها برای کشاندن ناامنی به عمق کشور 6. برگزاری نشست مشترک سرویس‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی و سخن از انجام عملیات علیه ایران در شهریور ماه ⭕️ وضعیت سیاسی خط احیا آشوب و اغتشاش ✅اهداف اهداف راهبردی از خط بازگشت به اغتشاشات 1.تداوم بخشی بی‌ثباتی و ناامنی و فرسایش اعتبار و اقتدار نظام 2.سرگرمسازی داخلی و خنثی سازی نقش محوری جمهوری اسلامی ایران در مقاومت منطقه‌ای و تحولات جهانی 3.فرسایش یا درگیری سازی توان داخلی و ممانعت از روند پیشرفت و قدرت‌یابی نظام 4.تشدید شکاف‌ها و منازعات داخلی و سوق دادن کشور به سمت جنگ داخلی (تکرار مدل لیبی و سوریه در ایران) 5.تاثیرگذاری در فضای انتخاباتی و ضربه به مشارکت سیاسی مردم در انتخابات.
چرخه خلع سلاح اروپا توسط آمریکا با شروع جنگ اوکراین سیستم رسانه ای غرب با تمام قدرت به سمت ایجاد یک اتحاد بین المللی علیه روسیه حرکت کرد و توانست بزرگترین اتحاد ممکن را برای کمک به اوکراین علیه روسیه ایجاد کند. در ماه های اول به ظاهر همه چیز خوب پیش می رفت و همه منتظر شروع پیروزی های پی در پی اوکراین و دادگاه پوتین بودند. اما هرچه از زمان ابتدای درگیری می‌گذشت کشورهای حامی اوکراین متوجه نوعی پارادوکس پنهان در بدنه ایدئولوژی های این جنگ شدند. یکی آن تضادها این بود که آمریکا کشورهای دیگر را تشویق می‌کرد، تا حد توان در هر مرحله بخشی از ذخایر استراتژیک نظامی خود را به عنوان کمک نظامی به اوکراین منتقل کنند (در مواردی آمریکا متعهد شده که هزینه آنها را در آینده پرداخت خواهد کرد) اما از طرف خود آمریکا یک مشکل خاص وجود داشت. بایدن بهانه گیر و پیر، تنها دستور ارسال کمک هایی را امضا می‌کرد که به ندرت جزو جنگ افزارهای استراتژیک آمریکا بوده و همچنین قابلیت تولید و جایگزینی سریع در انبار های نظامی آمریکا را داشتند. ارسال سایر جنگ افزارهای حساس فقط در حد وعده دعای بایدن مانده بود و یا بابت خالی نبودن عریضه بخش اندکی از آنها به اوکراین فرستاده شد که بیشتر آنها هم در کشورهای همسایه اوکراین که عضو ناتو بودند دپو شدند(به بهانه آموزش نیروی انسانی یا عدم تحریک روسیه یا آماده نبودن زیرساخت های انتقال). کشورهای اروپایی وقتی به خود آمدن که انبارهای تسلیحات آنان به میزان خطرناکی خالی شده و وعده های ارسال سلاح جایگزین توسط آمریکا هم به این زودی ها عملی نخواهد شد. آمریکا شروط جدیدی برای تحویل تسلیحات جدید خود دارد. از اینجا به بعد کم کم میتوانید خطوط قرمز و قوانین نانوشته یک بازی را ببینید. (قوانین چرخه استعمار اروپا توسط آمریکا) . ١_بخش اول این طرح با آغاز جنگ روسیه با موفقیت انجام شد و به دستور آمریکا،از تمامی کشورهای اروپایی موجهای عظیم سلاح به اوکراین سرازیر شد. بعد از آنکه آمریکا به این یقین رسید که انبار های اروپایی ها خالی شده است به سراغ بخش دوم طرح رفت. ٢_در مرحله دوم طرح، به ناگاه دستگاه رسانه ای آمریکا چرخش کامل داده و از عدم توانایی اوکراین برای پیروزی علیه روسیه صحبت می‌کند. آنها به ملت ها القا می‌کنند که آمریکا بیش از 100 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده است و مشکل اوکراین در عدم حمایت کشورهای هم‌پیمان آمریکا است و آمریکا دیگر نباید (دقت کنید نمی‌گویند نمی‌تواند) هزینه این متحدان بی ملاحظه را بدهد. خبر اعلام خروج آمریکا از اوکراین برای همه کشورهای دیگر یک معنی دارد و آن این است که هر کشوری باید هرچه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین نجات دهد و اوکراین در نهایت طعمه روسیه می‌شود. ۴_پس از نیاز است که این بحران ادامه دار باشد، به ناگاه اندیشکده ها و رسانه ها مقالات متعددی را منتشر می‌کنند که بزودی روسیه به سراغ طعمه بعدی خود خواهد رفت. این مرحله بزرگنمایی خطر حمله روسیه به سایر کشورهای اروپایی است که آنها ناچار شوند به سرعت فکری بابت تامین جنگ افزار خود انجام دهند. کارخانجات تولیدی غربی بعد از جنگ سرد به سمت تولید محصولات پیشرفته با تکنولوژی های گران و پر زرق و برق رفتند. این بدان معنی است که به هیچ وجه تامین جنگ افزار ارزان آن هم در تعداد و سرعت زیاد امکان پذیر نیست. در اینجا مرحله نهایی این طرح یا چرخه آغاز می‌شود. ۵_در این زمان به علت وابستگی شدید این کشورها به آمریکا و به علت کمبود وقت و هزینه ساخت سلاح، همگی آنان مجبور هستند برای تامین جنگ افزار نظامی خود به سراغ آمریکا بروند که به معنی وابستگی شدید این کشورها به آمریکا در حوزه تامین امنیت آنها‌ست. ۶_ در انتها به مرحله فروش تجهیزات و جنگ افزارهای قدیمی آمریکایی و جایگزین شدن آنها با جنگ افزارهای اروپایی می‌رسیم. آمریکا حتی در زمانیکه به اوج پیروزی خود رسیده است باز هم به دنبال هدف دیگری است. این فروش به شرطی انجام می‌شود که آمریکا اطمینان یابد، کشورهای اروپایی دیگر امکان تولید جنگ افزار بومی را بدون اذن آمریکا ندارند(بالا بردن قیمت انرژی، تحریم های مختلف که زیرساخت تولید مشترک را هدف قرار می‌دهد و...) بله همانطور که می‌بینید چرخه کامل شده است. حال به عنوان مثال به این خبر توجه بفرمایید: (آمریکا تصمیم به فروش باتری های دفاع هوایی متشکل از 24 سامانه پرتابگر، 51 موشک و 4 رادار AN/MPQ-65، به مبلغ 2.8 میلیارد دلار به اسپانیا دارد. در ازای این اسپانیا متعهد می شود باتری های دفاع هوایی هاوک خود را به اوکراین بدهد.) همانطور که می‌بینید آمریکا شرط فروش سلاح به اسپانیا را تخلیه انبارهای خود از باقی مانده جنگ افزار های گذشته قرار داده است. (ادامه تحلیل در پست بعدی 👇)
چرخه خلع سلاح اروپا توسط آمریکا با شروع جنگ اوکراین سیستم رسانه ای غرب با تمام قدرت به سمت ایجاد یک اتحاد بین المللی علیه روسیه حرکت کرد و توانست بزرگترین اتحاد ممکن را برای کمک به اوکراین علیه روسیه ایجاد کند. در ماه های اول به ظاهر همه چیز خوب پیش می رفت و همه منتظر شروع پیروزی های پی در پی اوکراین و دادگاه پوتین بودند. اما هرچه از زمان ابتدای درگیری می‌گذشت کشورهای حامی اوکراین متوجه نوعی پارادوکس پنهان در بدنه ایدئولوژی های این جنگ شدند. یکی آن تضادها این بود که آمریکا کشورهای دیگر را تشویق می‌کرد، تا حد توان در هر مرحله بخشی از ذخایر استراتژیک نظامی خود را به عنوان کمک نظامی به اوکراین منتقل کنند (در مواردی آمریکا متعهد شده که هزینه آنها را در آینده پرداخت خواهد کرد) اما از طرف خود آمریکا یک مشکل خاص وجود داشت. بایدن بهانه گیر و پیر، تنها دستور ارسال کمک هایی را امضا می‌کرد که به ندرت جزو جنگ افزارهای استراتژیک آمریکا بوده و همچنین قابلیت تولید و جایگزینی سریع در انبار های نظامی آمریکا را داشتند. ارسال سایر جنگ افزارهای حساس فقط در حد وعده دعای بایدن مانده بود و یا بابت خالی نبودن عریضه بخش اندکی از آنها به اوکراین فرستاده شد که بیشتر آنها هم در کشورهای همسایه اوکراین که عضو ناتو بودند دپو شدند(به بهانه آموزش نیروی انسانی یا عدم تحریک روسیه یا آماده نبودن زیرساخت های انتقال). کشورهای اروپایی وقتی به خود آمدن که انبارهای تسلیحات آنان به میزان خطرناکی خالی شده و وعده های ارسال سلاح جایگزین توسط آمریکا هم به این زودی ها عملی نخواهد شد. آمریکا شروط جدیدی برای تحویل تسلیحات جدید خود دارد. از اینجا به بعد کم کم میتوانید خطوط قرمز و قوانین نانوشته یک بازی را ببینید. (قوانین چرخه استعمار اروپا توسط آمریکا) . ١_بخش اول این طرح با آغاز جنگ روسیه با موفقیت انجام شد و به دستور آمریکا،از تمامی کشورهای اروپایی موجهای عظیم سلاح به اوکراین سرازیر شد. بعد از آنکه آمریکا به این یقین رسید که انبار های اروپایی ها خالی شده است به سراغ بخش دوم طرح رفت. ٢_در مرحله دوم طرح، به ناگاه دستگاه رسانه ای آمریکا چرخش کامل داده و از عدم توانایی اوکراین برای پیروزی علیه روسیه صحبت می‌کند. آنها به ملت ها القا می‌کنند که آمریکا بیش از 100 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده است و مشکل اوکراین در عدم حمایت کشورهای هم‌پیمان آمریکا است و آمریکا دیگر نباید (دقت کنید نمی‌گویند نمی‌تواند) هزینه این متحدان بی ملاحظه را بدهد. خبر اعلام خروج آمریکا از اوکراین برای همه کشورهای دیگر یک معنی دارد و آن این است که هر کشوری باید هرچه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین نجات دهد و اوکراین در نهایت طعمه روسیه می‌شود. ۴_پس از نیاز است که این بحران ادامه دار باشد، به ناگاه اندیشکده ها و رسانه ها مقالات متعددی را منتشر می‌کنند که بزودی روسیه به سراغ طعمه بعدی خود خواهد رفت. این مرحله بزرگنمایی خطر حمله روسیه به سایر کشورهای اروپایی است که آنها ناچار شوند به سرعت فکری بابت تامین جنگ افزار خود انجام دهند. کارخانجات تولیدی غربی بعد از جنگ سرد به سمت تولید محصولات پیشرفته با تکنولوژی های گران و پر زرق و برق رفتند. این بدان معنی است که به هیچ وجه تامین جنگ افزار ارزان آن هم در تعداد و سرعت زیاد امکان پذیر نیست. در اینجا مرحله نهایی این طرح یا چرخه آغاز می‌شود. ۵_در این زمان به علت وابستگی شدید این کشورها به آمریکا و به علت کمبود وقت و هزینه ساخت سلاح، همگی آنان مجبور هستند برای تامین جنگ افزار نظامی خود به سراغ آمریکا بروند که به معنی وابستگی شدید این کشورها به آمریکا در حوزه تامین امنیت آنها‌ست. ۶_ در انتها به مرحله فروش تجهیزات و جنگ افزارهای قدیمی آمریکایی و جایگزین شدن آنها با جنگ افزارهای اروپایی می‌رسیم. آمریکا حتی در زمانیکه به اوج پیروزی خود رسیده است باز هم به دنبال هدف دیگری است. این فروش به شرطی انجام می‌شود که آمریکا اطمینان یابد، کشورهای اروپایی دیگر امکان تولید جنگ افزار بومی را بدون اذن آمریکا ندارند(بالا بردن قیمت انرژی، تحریم های مختلف که زیرساخت تولید مشترک را هدف قرار می‌دهد و...) بله همانطور که می‌بینید چرخه کامل شده است. حال به عنوان مثال به این خبر توجه بفرمایید: (آمریکا تصمیم به فروش باتری های دفاع هوایی متشکل از 24 سامانه پرتابگر، 51 موشک و 4 رادار AN/MPQ-65، به مبلغ 2.8 میلیارد دلار به اسپانیا دارد. در ازای این اسپانیا متعهد می شود باتری های دفاع هوایی هاوک خود را به اوکراین بدهد.) همانطور که می‌بینید آمریکا شرط فروش سلاح به اسپانیا را تخلیه انبارهای خود از باقی مانده جنگ افزار های گذشته قرار داده است. (ادامه تحلیل در پست بعدی 👇)
آغاز سلسله جنگ های صلیبی نوین /بخش اول: شکل گیری جبهه های نبرد. ایران شهر خورشید ارتش اسرائیل به شدت مرکز و شمال غزه را با بمب های جدید سنگر شکن با بالاترین کالیبر ممکنه که از آمریکا ارسال شده ، بمباران می کند. اما چرا اسرائیل چنین خوی وحشی‌گری را از خود نشان می‌دهد و چرا آمریکا و کشورهای غربی بدون هیچ پوشش ظاهری از اسرائیل حمایت می‌کنند؟ دليل آن فقط یک چیز است و آن آغاز جنگ جدیدی است که برای غرب به نوعی تداعی کننده های_صلیبی است. گرچه در ظاهر شروع این جنگ با عملیات حماس آغاز شده است اما در اصل ماجرا فرماندهی محور مقاومت از مدت ها قبل متوجه نقشه سراسری ناتو جهت آغاز یک جنگ سراسری در منطقه غرب آسیا شده بود. مشکل اصلی اینجا بود که نوک پیکان آغاز این طرح بر اساس نابودی بافت جمعیتی مسلمان در غزه تعیین شده بود. برخلاف کارشناسانی که دلایل اقتصادی و عبور کریدور عرب_مد از غزه را به عنوان دلیل جابجایی مردم غزه و حمله برنامه ریزی شده اسرائیل عنوان می‌کنند من عقیده دارم که دلیل اصلی فراتر از این حرف ها است در پلن کلی غرب به رهبری آمریکا این طرح برای تغییر بُردار قدرت، تغییر دین مردم منطقه و نابودی ساختاری محور مقاومت و تغییر بافت جمعیتی_مذهبی در منطقه غرب آسیا آماده شده بود. در مرحله نهایی قرار بود که بعد از تثبیت جنگ های داخلی و احیای دوباره گروه داعش و سایر گروه های تروریستی و تکفیری ایران محاصره شده و جنگ به داخل خاک ایران کشیده شود و آنگاه غرب با خیال راحت به سراغ تثبیت نظم خود در منطقه برود. اما مشکل اینجا بود که غربی ها فرصت کمی برای آغاز طرح خود داشتند. پیش از این ایران و متحدانش با موفقیت در دو جنگ یمن و سوریه نشان داده بودند که ایران به مرحله نهایی و حیاتی احیای هژمون خود رسیده است. پس از آنکه ایران توانست به یک قدرت برتر منطقه ای تبدیل شود و بعد از آن با بدست آوردن تسلط در کل منطقه غرب آسیا با معرفی طرح تشکیل ایالات متحده مقاومت و ارائه یک پکیج حمایتی نظامی _امنیتی قابل توجه،کشورهای منطقه را مجبور به پیوستن به خود کرده و سپس به سراغ تشکیل اتحاد های ثانوی و یک پارچه سازی حاکمیت سیاسی منطقه خلیج فارس و سپس غرب آسیا برود. این بزرگ ترین خطر برای آمریکا و ناتو به شمار می‌رود زیرا در زمانیکه توجه ناتو و آمریکا به سمت اوکراین و چین جلب شده است، ایران بدنبال کنترل ذخایر اصلی انرژی آینده دنیا و ذخایر زیرزمینی هیدروکربنی که پایه اصلی اولیه تولیدات صنایع قدرت های دنیا است،خواهد بود. به همین دلیل امپراطوری غرب تمام سعی خود را کرد تا از نزدیک شدن کشورهای منطقه به ایران جلوگیری کنند آنها به این نتیجه رسیده بودن که 2 عامل اصلی برای نزدیکی کشورهای عربی منطقه به ایران وجود دارد‌: ١_عامل اقتصادی ٢_عامل امنیتی_دفاعی آمریکا به این یقین رسیده که پیش از این نهایت فشار خود را بر اساس عامل اقتصادی وارد کرده و در طی 2 دهه گذشته ایران با اینکه هزینه گزافی بابت مقابله با آن پرداخت کرده بود ولی از آن بحران ها اقتصادی عبور کرده است. تنها چاره آمریکا حذف عامل امنیتی بود که ستون اصلی قدرت محور مقاومت را تشکیل می‌دهد. در طی دو دهه گذشته بارها کشورهای عضو محور مقاومت از داخل بهم ریخته شدن و حتی دو جنگ و آشوب داخلی 8 ساله توسط ناتو به سوریه و یمن وارد شده اما همه آنها با حمایت مستقیم ایران نجات پیدا کردند که هیچ؛بلکه به طرز جالبی معماری حاکمیتی مورد نظر ایران در ساختار های این کشورها پیاده شده و همانطور که در تحلیل های قبل عرض کردم، ایران و یارانش تلاش می‌کنند از سطح محور مقاومت عبور کرده و به سمت تاسیس ایالات متحده مقاومت حرکت کنند. این آخرین فرصت آمریکا برای مهار ایران است. در گذشته کارها آسان تر بود زیرا آمریکا با فشار بر چین و روسیه سریعا یک اجماع جهانی علیه ایران تشکیل می‌داد و حتی 2 بار تا مرز حمله سراسری به ایران پیش رفتند ولی با مدیریت عالی ایران آن نقشه ها شکست خورد و امروز بجز اتحاد محور مقاومت، ایران وارد یک اتحاد بزرگ دیگر به عنوان محور شرق شده است. نکته بسیار مهم اینجاست که کشورهای عضو محور مقاومت به عنوان بخشی از پیکره ایران در اتحاد محور شرق حضور دارند و ایران به نوعی از روز اول تکلیف خود را برای محور شرق تعیین کرده که این ایالات متحد مقاومت باید تشکیل شود و قابل مذاکره نیست.... اینجا بود که قرار بود در طی 3 ماه آینده مجموعه ای از حملات منطقه ای به کشورهای عضو محور مقاومت انجام شود. اینجا بود که ایران برای تشکیل ایالات متحده مقاومت به یک کاتالیزور جهت حفظ انسجام بین ملت های منطقه نیاز دارد و آن کاتالیزور، آرمان اصلی مسلمان یعنی آزادی قدس شریف است. (ادامه تحلیل در پست بعدی... 👇)
امروز کربلا زنده تر از همیشه @IRAN_CITYOFSUN شک دارید کسانی که امروز در برابر جنایات اسرائیل حتی حاضر نیستند در ظاهر هم شده یک حالت تهاجمی بگیرند و ادعای اسلام آنها گوش فلک را کر کرده, اگر در زمان امام حسین هم بودند در جبهه یزید بر علیه حسین علیه السلام شمشیر می‌زدند؟ کسانی که امروز در ایران ادعای لیدری جریانات سیاسی و مذهبی دارند و روزی می‌گفتند اسرائیل باید فلان و بهمان شود اما امروز از ترس از دست دادن حمایت رسانه ای چند اکانت فیک لامذهب اینگونه به نفع اسرائیل سکوت می‌کنند. این در داخل ایران حالا به خارج از کشور هم نگاهی بیاندازید. یک عمر مردم کوفه را لعن و نفرین کردیم و امروز به چشم می‌بینیم که 9 ماه است که اسرائیل در پخش زنده تلویزیونی در سراسر جهان، در حال قتل عام گسترده کودکان و نوجوانان و جوانان و زنان و مردان بی‌گناه فلسطین هست اما صدایی از کسی در نمی آید. حال اینکه هنوز سکه های ابن مرجانه ملعون هم پخش نشده است. حداقل آن زمان که تازه چند دهه از جاهلیت اعراب گذشته بود و خوی جاهلیت در رگ آنان بود باز هم آن زمان لیدرها و رهبران قبایل برای بیعت با یزید 100 هزار سکه طلا می‌گرفتند رایگان آخرت خود را فروختند. اما حالا چه؟ حالا بعد از آمدن و شهادت 11 امام معصوم جامعه اسلامی به جایی رسیده که دست جهالت قدیم اعراب را بسته و رایگان برای اسرائیل ماله می‌کشند. قرن ها به شیعه طعنه می‌زدند که داستان سازی کردید. امروز هم هستند و طعنه میزنند. اما در زمان ما به چشم دیدیم که آنهایی که می‌گویند که کربلا ساخته و پرداخته شیعیان هست و هرگز مسلمان دست به خون نوه پیامبر و اهل بیتش با این شیوه آلوده نکردند و دعوای دیگری بود، امروز به وضعی دچار شدند که نشان دادند در کشورهای عربی و اسلامی نه تنها فجایع بدتر را می‌پسندند بلکه ارتش های آنان در کنار اسرائیل مسلمان کشی می‌کند. شک دارید اگر همین امروز امام زمان عج ظهور فرماید، همین مردم کشورهای اسلامی با سلاح به سمتش می‌روند. مگر امروز چند کشور از کشورهای اسلامی جامعه یک میلیارد و 400 میلیونی از مسلمانان، به صورت واقعی با اسرائیل می‌جنگند؟ اگر ایران و یارانش در محور مقاومت نبودند خیلی وقت پیش فلسطین کاملا مشکلش حل میشد چراکه دیگر هیچ فلسطینی باقی نمی‌ماند و همه را قتل عام می‌کردند. هیچکس هم صدایش در نمی آمد . مگر امروز در سودان روزانه چند هزار نفر کشته می‌شوند و در دو هفته 400 هزار نفر قتل عام شدند کسی صدایش در آمد؟ حتی ردپای ترکیه، امارات متحده عربی و اردن در همین جنایت های سودان به خوبی وجود دارد و در مقابل ایران در آنجا برای دفاع از مردم سودان به درخواست دولت سودان وارد عمل شده است. این روزهای تلخ می‌گذرد و روزهای تلخ بدتری خواهد آمد البته برای این مردمانی که امروز سکوت کرده اند. بزودی دنیا باید تاوان سکوت خود در برابر جنایت های آمریکا و اسرائیل را بدهد. و به بدترین شیوه هم این هزینه را پرداخت می‌کند. مردم دنیا به جایی می‌رسند که برای خود و یکدیگر دعا می‌کنند تا حدامکان با بمب های متعارف کشته شوند و با شعله های انفجار هسته ای یا عوارض بمب های شیمیایی کشته نشوند . شرق و غرب دنیا بزودی تاوان سکوت و همراهی با اسرائیل را در جنگ های جهانی پرداخت خواهند کرد. این مردم خیلی دیر می‌فهمند که بعد از هفت اکتبر سوار چهارم رویای یوحنا، جام زهر خود را در دنیا خالی کرده است و سکوت آنان زهر این جام بوده است. اما امروز برای ما بخوبی روشن شد که تک تک جنایت های داخل کربلا و قساوت و کینه مهاجمین واقعی بوده و این کینه ها تا به امروز هم در دل منافقین و یهودیان و کفار باقی مانده است و عقده خیبر و فریاد علی هنوز آنها را می‌سوزاند. در ده سال گذشته بارها دیدیم که چگونه گروه های تروریستی تکفیری_صهیونی، هنوز به‌خاطر بغضی که نسبت به پدر حسین بن علی دارند سر شیعیان علی را بریدند. در آرامش قبل از یک طوفان جهنمی قرار داریم. صبور باشید و بازهم تاکید می‌کنم سعی کنید خانواده خود را برای آینده و دنیای پیش رو آماده کنید خصوصا فرزندان خود را....