eitaa logo
این عماریون
351 دنبال‌کننده
220.8هزار عکس
59.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از پدر : بعد از پسر دایی اش « غلامرضا محمدی » کنار قبر پاک فقط به عکس او نگاه می‌کرد و بسیار هم متأثر و غمگین بود که ناگهان شروع به خندیدن کرد. 🍃⚘🍃 به مادرش هم گفتم : « حاج خانم ! خودت را برای پسرت آماده کن. » 😭😭 🍃⚘🍃 و مثل آدمی که خبر بسیار خوبی شنیده باشد شروع به دویدن و خوشحالی نمود. من همان جا به همه ی بستگان که در بهشت زهرای کاشان حضور داشتند گفتم : « اگر وحید به بره این بار دیگر بر نمی‌گرده. » 😭😭 🍃⚘🍃 شب آخری که در خانه بود حال و هوای عجیبی داشت و مناجات بسیار زیبایی با خدا داشت طوری که متوجه نشه دیدمش و با خود گفتم : « یقیناً دیگر بر نمی گرده و قطعاً این بار به می‌ رسه😭 » و رفت و به هم رسید. 😭😭 🍃⚘🍃 سرانجام وحید محمدی اراکی هم در تاریخ ۶٧/۵/۱ با سمت در پاسگاه‌ زید عراق بر اثر ترکش خمپاره مجروح و بر اثر لگد نیروهای بعثی به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃
گفتم: من نمی توانم. ما چه قدر خدا خدا کردیم که بعد از خداوند به و خدا هم را ما کرد. از من چنین انتظاری نداشته باش. 😭😭 🍃🌷🍃 نحوه به روایت از همرزمش: از ساعت شدیم و حال وهوای با بقیه می کرد بهش گفتم بالا میزنی. 🍃🌷🍃 9:30 کردیم به طرف الزیطان برای این با ماشین مسیر را طی کردیم وبعد 5 را رفتیم تا رسیدیم به آب اونجا منتظر شدیم، 🍃🌷🍃 ساعت 3 با رمز زینب🌷 شد و به کردن گلوله کردیم و آنها متوجه ما شدند و با هایی که داشتند مان را کردن. 🍃🌷🍃 شان به انداختن کرد ، ها گیر شدند اما رسول (ص)🌷 خودشان را توی آب انداختند و به آن طرف و وارد شدند. 🍃🌷🍃 وارد شدند و رو کردن و با سراغ رو گرفت وگفت: ما از رد شدیم بعد به همراه از ها به دنبال رفت. 🍃🌷🍃
گفتم: من نمی توانم. ما چه قدر خدا خدا کردیم که بعد از خداوند یه و خدا هم را ما کرد. از من چنین انتظاری نداشته باش. 😭😭 🍃🌷🍃 نحوه به روایت از همرزمش: از ساعت شدیم و حال وهوای با بقیه می کرد بهش گفتم بالا میزنی. 🍃🌷🍃 9:30 کردیم به طرف الزیطان برای این با ماشین مسیر را طی کردیم وبعد 5 را رفتیم تا رسیدیم به آب اونجا منتظر شدیم، 🍃🌷🍃 ساعت 3 با رمز زینب🌷 شد و به کردن گلوله کردیم و آنها متوجه ما شدند و با هایی که داشتند مان را کردن. 🍃🌷🍃 شان به انداختن کرد ، ها گیر شدند اما رسول (ص)🌷 خودشان را توی آب انداختند و به آن طرف و وارد شدند. 🍃🌷🍃 وارد شدند و رو کردن و با سراغ رو گرفت وگفت: ما از رد شدیم بعد به همراه از ها به دنبال رفت. 🍃🌷🍃