eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
230.4هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
عملیات رعیت کلنگ کانال را زد و کماندویی ویژه به سرعت از بیرون آمده و در پشت دشمن به سوی دشمن آتش گشودند. 🍃🌷🍃 دشمن وقتی خود را در کامل دید چاره‌ای جز نداشت و گروه اندکی از بعثی‌ها در همان لحظات اول کشته شده و خیل عظیمی از آن‌ها به گرفته شدند و در این بخش از با به رسید. 🍃🌷🍃 بود، اما ، بلکه هرگاه برای به یزد می‌آمد برای سرباز‌ها و فرماندهان می‌آورد و حتی به جای می‌کرد.😭 🍃🌷🍃 من هرگاه یادم می‌آید گریه‌ام می‌گیرد، ایشان ساعت شب می‌خوابید و از زود شروع به می‌کرد و پس از ، غلامحسین و آن ۳۰# نفر را نزد صدوقی بردیم و به آن‌ها هدیه دادیم، ولی هیچ‌کدام هدیه را نپذیرفتند. 🍃🌷🍃 بعد از محرم در شرهانی یک ارتفاع ۲۷۵ که گرده ماهی بود و نیرو‌ها وقتی از یک دسته به دسته دیگر می‌خواستند بروند مورد هدف# تک‌تیرانداز‌های دشمن قرار می‌گرفتند. 🍃🌷🍃
آن ایام مقارن با بود، یکی از روحانیون در رکن‌آباد به منبر رفت و خطابه‌ای پرشور و رسا در مورد یاران امام حسین (ع)🌷، حسین (ع)🌷و حضور در خواندند و در همان شب بیش از نفر برای جانفشانی و حضور در ثبت‌نام کردند. 🍃🌷🍃 گروهی دیگر در استان فارس مشغول کار بودند که از آن‌ها دعوت کردیم، ولی برای شروع کار یک گروه ۳۰# نفری به سرپرستی رعیت انتخاب شدند و به آمدند. 🍃🌷🍃 پس از ارزیابی از و انجام لازم شروع به کار کردند و در فاصله چند روز ۲۰# متر کانال کردند، زیاد و بودن هوا موجب شد که بعد از هر ۳۰ یک هواکش، به قطر حدود ۲۵ به سمت بالا کنده شود. 🍃🌷🍃 هوای کانال به قدری بود که شب‌ها مثل قطار از آن بخار می‌شد و برای از رفتن کانال هر شب سوراخ‌های آن را می‌گرفتیم تا موضوع که در دید دشمن و در نزدیکی خط آن‌ها بود لو نرود. 🍃🌷🍃
ایشان در روز‌های نخست ، خود را به و رساند و به یاری جمعی از دفاع جانانه‌ای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد. 🍃🌷🍃 با ایجاد خط ، ایشان خط شد، شب‌ها خود در سنگر کمین، می‌داد. زمانی که دشمن سر چند آموز را در سنگر روباهی از جدا کرد.😔 🍃🌷🍃 دیگر اجازه نداد شب‌ها بدهند ، به می‌گفت: «من پست نگهبانی شما را با صد برای سلامتی و می‌خرم.» 🍃🌷🍃 از ساعت ۱۲ تا خود صبح پشت می‌داد و می‌گفت. دم صبح به سمت دستشویی‌ها می‌رفت و آفتابه‌های خالی را پر می‌کرد. 🍃🌷🍃 در این چند ماه با بچه‌ها بسیار رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری هستی که اصلا مشخص نیست هستی با بچه‌ها خاکی زندگی می‌کرد، ظرف غذا و لباس‌ها را می‌شست و.... 🍃🌷🍃 ایشان داشت، در اگر این را کردیم برای در داریم و لاغیر. 🍃🌷🍃
سرانجام ایشان با پافشاری و اصرار زیاد توانست با جلب رضایت مسئولان در «تنگه چزابه» حضور داشته باشد که پس از یک نبرد از ، و شد. 🍃🌷🍃 پس‌ازآن از سوی صفوی، ایشان جمع‌آوری تجربیات جنگی اسلام در و تدوین آنان شد و این تا شروع فتح المبین ادامه داشت. 🍃🌷🍃 در این ، ابتدا به‌عنوان گردان حضور  داشت و پس‌ازآن گردان امام سجاد (ع)🌷 به ایشان واگذار شد‌. 🍃🌷🍃 مجدانه و پا به‌پای سایر و در ، در سازی و سایر تلاش می‌کرد و ایشان را تحت تأثیر قرار داده بود. 🍃🌷🍃 در نیز گردان سجاد (ع)🌷 که بعد به# لشگر ارتقاء یافت را بر عهده داشت که در این پس از ۲۰ پیش روی به اهواز خرمشهر دست یافتند. 🍃🌷🍃 در مرحله دوم همین که حسین (ع)🌷و رسول‌الله (ص)🌷 احتیاج به کمک پیدا کردند، تعدادی از هم‌رزمان ایشان در دوران مبارزه با طاغوت در این یگان‌ها حضور داشتند. 🍃🌷🍃
شهید دفاع مقدس زال یوسف پور 🍃🌷🍃 در سال ۱۳۳۹# در روستاي «ناغان» از توابع شهرستان اردل،استان چهار محال و بختیاری  در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. آخر خانواده بود. تا مقطع دوم راهنمایی، در زادگاهش تحصیل کرد و پس‌ازآن به همراه خانواده در «مسجدسلیمان» ساکن شدند. درحالی‌ که ۹ بود،پدرش را ازدست داد😔 پدری که حتی در بستر بیماری و در آخرین نفس‌ها هم فرزندانش را به و 🤍 توصیه و سفارش می‌کرد. 🍃🌷🍃 در سایه همین تربیت صحیح بود که  در سن ۱۰# سالگی به‌خوبی می‌خواند و می‌گرفت. 🍃🌷🍃 در سال ۱۳۵۳# به اصفهان رفت و در مدرسه راهنمایی ارشاد مشغول به تحصیل شد. این دوران مصادف با دوران دانشجویی برادرش نجف بود که در تهران در سیاسی شرکت داشت. 🍃🌷🍃 پس از عضویت در به‌واسطه و اش به‌عنوان آموزش در پادگان غدیر اصفهان انتخاب شد و به همین دلیل به ایشان اجازه اعزام به را ندادند. 🍃🌷🍃
ایشان در روز‌های نخست ، خود را به و رساند و به یاری جمعی از دفاع جانانه‌ای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد. 🍃🌷🍃 با ایجاد خط ، ایشان خط شد، شب‌ها خود در سنگر کمین، می‌داد. زمانی که دشمن سر چند آموز را در سنگر روباهی از جدا کرد.😔 🍃🌷🍃 دیگر اجازه نداد شب‌ها بدهند ، به می‌گفت: «من پست نگهبانی شما را با صد برای سلامتی و می‌خرم.» 🍃🌷🍃 از ساعت ۱۲ تا خود صبح پشت می‌داد و می‌گفت. دم صبح به سمت دستشویی‌ها می‌رفت و آفتابه‌های خالی را پر می‌کرد. 🍃🌷🍃 در این چند ماه با بچه‌ها بسیار رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری هستی که اصلا مشخص نیست هستی با بچه‌ها خاکی زندگی می‌کرد، ظرف غذا و لباس‌ها را می‌شست و.... 🍃🌷🍃 ایشان داشت، در اگر این را کردیم برای در داریم و لاغیر. 🍃🌷🍃
۷۰ و دفاع مقدس زرین قلم 🍃🌷🍃 ایشان درسال  ۱۳۴۱   متولد شد. در و سه راه مرگ که بعد‌ها به سه راه معروف شد شد. 🍃🌷🍃 ۱۹ بود و  خدمتش را در پاسداران در شهریور سال  ۱۳۵۹# در شروع کرده بود. 🍃🌷🍃 با حمله صدام به ‌ایران برای از ایشان راهی شد با آنکه جوان بود، در بسیاری از داشت. 🍃🌷🍃 ایشان همان هست که در یکی از مراسم رهبری، در حین سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان بلند گفت : به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.😔 🍃🌷🍃
۷۰ و دفاع مقدس زرین قلم 🍃🌷🍃 ایشان درسال  ۱۳۴۱   متولد شد. در و سه راه مرگ که بعد‌ها به سه راه معروف شد شد. 🍃🌷🍃 ۱۹ بود و  خدمتش را در پاسداران در شهریور سال  ۱۳۵۹# در شروع کرده بود. 🍃🌷🍃 با حمله صدام به ‌ایران برای از ایشان راهی شد با آنکه جوان بود، در بسیاری از داشت. 🍃🌷🍃 ایشان همان هست که در یکی از مراسم رهبری، در حین سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان بلند گفت : به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.😔 🍃🌷🍃