#شب عملیات #شهید رعیت #آخرین کلنگ کانال را زد و #نیروهای کماندویی ویژه به سرعت از #کانال بیرون آمده و در پشت دشمن به سوی دشمن آتش گشودند.
🍃🌷🍃
دشمن وقتی خود را در #محاصره کامل دید چارهای جز #اسارت نداشت و گروه اندکی از بعثیها در همان لحظات اول کشته شده و خیل عظیمی از آنها به #اسارت گرفته شدند و #عملیات در این بخش از #جبههها با #پیروزی #حیرتانگیز به #نتیجه رسید.
🍃🌷🍃
#رعیت #سرپرست #مقنیها بود، اما #مزد #نمیگرفت، بلکه هرگاه برای #مرخصی به یزد میآمد برای سربازها و فرماندهان #سوغاتی میآورد و حتی به جای #سربازها #کار میکرد.😭
🍃🌷🍃
من هرگاه یادم میآید گریهام میگیرد، ایشان ساعت #یک شب میخوابید و از #صبح زود شروع به #کار میکرد و پس از #عملیات #فتحالمبین، #حاج غلامحسین و آن ۳۰# نفر را نزد #آقای صدوقی بردیم و به آنها هدیه دادیم، ولی هیچکدام هدیه را نپذیرفتند.
🍃🌷🍃
بعد از #عملیات محرم در #منطقه شرهانی یک ارتفاع ۲۷۵#بود که گرده ماهی بود و نیروها وقتی از یک دسته به دسته دیگر میخواستند بروند مورد هدف# تکتیراندازهای دشمن قرار میگرفتند.
🍃🌷🍃
آن ایام مقارن با #عاشورا بود، یکی از روحانیون در رکنآباد به منبر رفت و خطابهای پرشور و رسا در مورد #شهادت یاران امام حسین (ع)🌷،#ضرورت #یاری #امام حسین (ع)🌷و حضور در #جبههها خواندند و در همان شب بیش از #صد نفر برای جانفشانی و حضور در #جبهه ثبتنام کردند.
🍃🌷🍃
گروهی دیگر در استان فارس مشغول کار بودند که از آنها دعوت کردیم، ولی برای شروع کار یک گروه ۳۰# نفری به سرپرستی #شهید رعیت انتخاب شدند و به#جبهه آمدند.
🍃🌷🍃
پس از ارزیابی از #منطقه و انجام #بررسیهای لازم شروع به کار کردند و در فاصله چند روز ۲۰# متر کانال #حفر کردند، #گرمای زیاد و #شرجی بودن هوا موجب شد که بعد از هر ۳۰#متر یک هواکش، به قطر حدود ۲۵#سانتیمتر به سمت بالا کنده شود.
🍃🌷🍃
هوای کانال به قدری #شرجی بود که شبها مثل #دود قطار از آن بخار #خارج میشد و برای #جلوگیری از #لو رفتن کانال هر شب سوراخهای آن را میگرفتیم تا موضوع که در دید دشمن و در نزدیکی خط آنها بود لو نرود.
🍃🌷🍃
ایشان در روزهای نخست #جنگ، خود را به #خرمشهر و #آبادان رساند و به یاری جمعی از #رزمندگان دفاع جانانهای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد.
🍃🌷🍃
با ایجاد خط #پدافندی، ایشان #مسئول خط شد، شبها خود در سنگر کمین، #نگهبانی میداد. زمانی که دشمن سر چند #رزمنده #دانش آموز را در سنگر روباهی از #تن جدا کرد.😔
🍃🌷🍃
دیگر اجازه نداد #بچهها شبها #نگهبانی بدهند ، به #بچهها میگفت: «من پست نگهبانی شما را با صد #صلوات برای سلامتی #امام و #شما میخرم.»
🍃🌷🍃
از ساعت ۱۲#شب تا خود صبح پشت #خاکریز #نگهبانی میداد و #دائم #ذکر میگفت. دم #دمای صبح به سمت دستشوییها میرفت و آفتابههای خالی را پر میکرد.
🍃🌷🍃
در این چند ماه با بچهها بسیار #خاکی رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری #متواضع هستی که اصلا مشخص نیست #پزشک هستی با بچهها خاکی زندگی میکرد، ظرف غذا و لباسها را میشست و....
🍃🌷🍃
ایشان #اعتقاد داشت، در #جبههها اگر این #کارها را کردیم برای #خدمتگزاری در #جامعه #لیاقت داریم و لاغیر.
🍃🌷🍃
سرانجام ایشان با پافشاری و اصرار زیاد توانست با جلب رضایت مسئولان در #عملیات «تنگه چزابه» حضور داشته باشد که پس از یک نبرد #شجاعانه از #ناحیه #سر،#گردن و #پا #زخمی شد.
🍃🌷🍃
پسازآن از سوی #سردار صفوی، ایشان #مسئول جمعآوری تجربیات جنگی #رزمندگان اسلام در #جبههها و تدوین آنان شد و این #مسئولیت تا شروع #عملیات فتح المبین ادامه داشت.
🍃🌷🍃
در این #عملیات، ابتدا بهعنوان #معاون #فرمانده گردان حضور #شجاعانهای داشت و پسازآن #فرماندهی گردان امام سجاد (ع)🌷 به ایشان واگذار شد.
🍃🌷🍃
مجدانه و پا بهپای سایر #رزمندگان و #نیروهایش در #گردان، در #سنگر سازی و سایر #فعالیتها تلاش میکرد و #رفتار #متواضعانه ایشان #گردان را تحت تأثیر قرار داده بود.
🍃🌷🍃
در #عملیات #بیتالمقدس نیز #فرماندهی گردان #امام سجاد (ع)🌷 که بعد به# لشگر ارتقاء یافت را بر عهده داشت که در این #عملیات #رزمندگان پس از ۲۰#کیلومتر پیش روی به #جاده اهواز خرمشهر دست یافتند.
🍃🌷🍃
در مرحله دوم همین #عملیات که #تیپ #امام حسین (ع)🌷و #تیپ #محمد رسولالله (ص)🌷 احتیاج به کمک پیدا کردند، تعدادی از همرزمان ایشان در دوران مبارزه با طاغوت در این یگانها حضور داشتند.
🍃🌷🍃
#سردار شهید دفاع مقدس زال یوسف پور
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۳۹# در روستاي «ناغان» از توابع شهرستان اردل،استان چهار محال و بختیاری در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
#فرزند آخر خانواده بود.
تا مقطع دوم راهنمایی، در زادگاهش تحصیل کرد و پسازآن به همراه خانواده در «مسجدسلیمان» ساکن شدند.
درحالی که ۹#ساله بود،پدرش را ازدست داد😔 پدری که حتی در بستر بیماری و در آخرین نفسها هم فرزندانش را به #نماز و #عبادت #خداوند🤍 توصیه و سفارش میکرد.
🍃🌷🍃
در سایه همین تربیت صحیح بود که در سن ۱۰# سالگی بهخوبی #نماز میخواند و #روزه میگرفت.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۵۳# به اصفهان رفت و در مدرسه راهنمایی ارشاد مشغول به تحصیل شد. این دوران مصادف با دوران دانشجویی برادرش نجف بود که در تهران در #فعالیتهای سیاسی شرکت داشت.
🍃🌷🍃
پس از عضویت در #سپاه بهواسطه #استعداد و #شایستگی اش بهعنوان #مربی آموزش در پادگان غدیر اصفهان انتخاب شد و به همین دلیل به ایشان اجازه اعزام به #جبههها را ندادند.
🍃🌷🍃
ایشان در روزهای نخست #جنگ، خود را به #خرمشهر و #آبادان رساند و به یاری جمعی از #رزمندگان دفاع جانانهای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد.
🍃🌷🍃
با ایجاد خط #پدافندی، ایشان #مسئول خط شد، شبها خود در سنگر کمین، #نگهبانی میداد. زمانی که دشمن سر چند #رزمنده #دانش آموز را در سنگر روباهی از #تن جدا کرد.😔
🍃🌷🍃
دیگر اجازه نداد #بچهها شبها #نگهبانی بدهند ، به #بچهها میگفت: «من پست نگهبانی شما را با صد #صلوات برای سلامتی #امام و #شما میخرم.»
🍃🌷🍃
از ساعت ۱۲#شب تا خود صبح پشت #خاکریز #نگهبانی میداد و #دائم #ذکر میگفت. دم #دمای صبح به سمت دستشوییها میرفت و آفتابههای خالی را پر میکرد.
🍃🌷🍃
در این چند ماه با بچهها بسیار #خاکی رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری #متواضع هستی که اصلا مشخص نیست #پزشک هستی با بچهها خاکی زندگی میکرد، ظرف غذا و لباسها را میشست و....
🍃🌷🍃
ایشان #اعتقاد داشت، در #جبههها اگر این #کارها را کردیم برای #خدمتگزاری در #جامعه #لیاقت داریم و لاغیر.
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد و#شهید دفاع مقدس
#محمدعلی زرین قلم
🍃🌷🍃
ایشان درسال ۱۳۴۱ متولد شد.
در #شلمچه و سه راه مرگ که بعدها به سه راه #شهادت معروف شد #مجروح شد.
🍃🌷🍃
۱۹#ساله بود و خدمتش را در #سپاه پاسداران در شهریور سال ۱۳۵۹# در #کردستان شروع کرده بود.
🍃🌷🍃
با حمله صدام به ایران برای #پاسداری از #سرزمینش ایشان راهی #جبههها شد با آنکه جوان بود، در بسیاری از #عملیاتها #حضور داشت.
🍃🌷🍃
ایشان همان #جانبازی هست که در یکی از #شبهای مراسم #روضه #فاطمیه #بیت رهبری، در حین سخنرانی حجتالاسلام پناهیان بلند گفت :
به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.😔
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد و#شهید دفاع مقدس
#محمدعلی زرین قلم
🍃🌷🍃
ایشان درسال ۱۳۴۱ متولد شد.
در #شلمچه و سه راه مرگ که بعدها به سه راه #شهادت معروف شد #مجروح شد.
🍃🌷🍃
۱۹#ساله بود و خدمتش را در #سپاه پاسداران در شهریور سال ۱۳۵۹# در #کردستان شروع کرده بود.
🍃🌷🍃
با حمله صدام به ایران برای #پاسداری از #سرزمینش ایشان راهی #جبههها شد با آنکه جوان بود، در بسیاری از #عملیاتها #حضور داشت.
🍃🌷🍃
ایشان همان #جانبازی هست که در یکی از #شبهای مراسم #روضه #فاطمیه #بیت رهبری، در حین سخنرانی حجتالاسلام پناهیان بلند گفت :
به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.😔
🍃🌷🍃