🔰 آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! (۲)
👤 #حسن_رشوند
🔸یکی از دغدغههای مهمی که برای واگذاری این منطقه به آمریکا با هر عنوانی؛ اجاره 99 ساله برای سرمایهگذاری یا اهداف دیگر وجود دارد، حضور بیواسطه رژیم صهیونیستی در مرزهای سرزمینی ایران است. فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی در جنگ 12 روزه از همه ابزارهای نفوذ و جاسوسی خود در کنار حملات هوائی استفاده کرد به امید آنکه بتواند ایران اسلامی را تسلیم کرده و شکستی را علیه کشورمان رقم بزند که با مدد الهی و ایستادگی ملت ایران نقشه آنها نقش بر آب شد. اما چه بسا با در اختیار داشتن این منطقه توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی که باکو در سالهای اخیر حیات خلوت این رژیم بوده است، زمینه تجاوز زمینی به کشورمان یا ورود عناصر تروریستی به ایران برای دشمن صهیونیستی فراهم شود. به خاطر داشته باشیم که «جولانی» حاکم خودخوانده سوریه که سابقهای دو دهه در اقدامات تروریستی در عراق و سوریه دارد اخیرا سفری به باکو داشته و با الهام علیاف دیداری داشته است و علیاف هم به کشور آلبانی سفر کرده و دیدارهای مشکوکی با برخی سران منافقین داشته است که همه اینها نشان از تشکیل یک شبکه ضدایرانی دارد. هر چند تاکنون اقدامات صهیونیستها تیری در تاریکی بوده است و بارها اقدامات آنها در کردستان عراق با واکنش به موقع و جدی ایران مواجه شده است و حملات راکتی ایران در ۱۲ مارس ۲۰۲۲ علیه مرکز استراتژیک دستگاههای اطلاعاتی رژیم در اربیل اقلیم کردستان نشان داد که کوچکترین حرکت این رژیم از نگاه ایران دور نمانده است ولی اگر این تحولات را در کنار تلاشهایی که اسرائیل برای باز کردن یک مسیر زمینی از سمت کردستان عراق به سمت ایران میکند و حملاتی که اخیرا به جنوب سوریه و دمشق انجام داده است، بگذاریم مشخص میشود هدف رژیم صهیونیستی ایجاد یک مسیر بزرگ زمینی به سمت مرز ایران است. به عبارت دیگر ایجاد این کریدور، زمینهای است برای هممرز شدن ایران و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال، شمالغرب و غرب کشور.
🔸در واقع،این موضوع همان طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ است. طرحی که بر اساس آن هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا، نباید باقی بماند که قدرت و جمعیت زیادی داشته باشد که تهدیدکننده منافع اسرائیل باشد،لذا ایجاد کریدور زنگزور یکی از پازلهای تکمیل این طرح است.
🔸این کریدور در واقع عقبه لجستیکی رژیم صهیونیستی خواهد بود و به رژیم کمک میکند تا از انزوا خارج شود. متاسفانه روسیه هم در این میان به واسطه تحریمهایی که غرب به بهانه جنگ اوکراین علیهشان اعمال کرده است، درک درستی نسبت به این کریدور و حضور آمریکا و ناتو بیخ گوش خود ندارند و به این کریدور به عنوان جایگزین مسیری برای ارتباط تجاری خود نگاه میکنند، خصوصا که ترکیه از طریق تنگه بسفر مشکلاتی را برای روسها ایجاد کرده و آنها را در تنگنا قرار داده است. برخی منابع خبری از دیدار قریبالوقوع ترامپ با پوتین برای اولین بار در «آلاسکا» در شرایط حاضر خبر میدهند و باید به انتظار نشست، اگر چنین دیداری انجام شود توافقات حاصل از آن چه خواهد بود. آیا این توافقات صرفا درخصوص درگیریهای لفظی «دیمیتری مدودف» معاون رئیس شورای امنیت ملی روسیه با مقامات کاخ سفید درباره زرادخانههای هستهای است یا فراتر از آن، تحولات منطقه اعم از جنگ اوکراین و واگذاری کریدور زنگزور و غیره را نیز شامل خواهد شد.آنچه مهم است اینکه روسها باید به این نکته توجه داشته باشند که قفقاز به ویژه قفقاز جنوبی با توجه به تلاش آمریکا برای گسترش ناتو به این منطقه، نمیتوانند نسبت به عمق استراتژیک خود بیتوجه باشند و همچون برخی مقامات کشورمان کریدور زنگزور یا احداث هرگونه گذرگاهی در شمال غرب کشورمان را از «مسائل جزئی» بدانند.
🔰 آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! (۳)
👤 #حسن_رشوند
🔸برخلاف این نگاه که کریدورها در رابطه با همسایگان، از مسائل جزئی و شاید کم اهمیت است، نباید از نظر دور داشت که احداث کریدور زنگزور با نقشآفرینی فعال آمریکا، در واقع یک جنگ واقعی از نوع «جنگ کریدورها» است که از غرب آسیا و خلیجفارس تا قفقاز و آسیای مرکزی را در بر میگیرد و از اهداف کلیدی آن کنار گذاشتن ایران، چین و روسیه از مسیرهای تعیینکننده در توسعهیافتگی است.آنهم در شرایطی که آمریکا هر روز در حوزه اقتصاد، ضعیف و ضعیفتر و رقیب بلامنازع او چین قویتر میشود،تلاش مقامات کاخ سفید آن است که از یک سو جلوی شتاب چینیها در جنگ تجاری را با در اختیار داشتن این کریدورها بگیرند و از سوی دیگر، با محاصره ایران ضمن ایجاد اختلال در حوزه تجارت، مانع حوزه نفوذ معنوی ایران در منطقه و فرامنطقه شوند.
🔸در چنین شرایطی، مسئولان جمهوری اسلامی نه تنها مجاز به دادن پالسهای منفی مبنی بر کماهمیت بودن هر گونه توافق درباره کریدور زنگزور نیستند، بلکه باید پیش از نهائی شدن هرگونه توافقی در این رابطه، پیام خود را به روشنی به طرفهای ارمنستانی، آذربایجان و ترکیه انتقال دهد و از هیچ اقدامی برای خنثیکردن این توطئه دریغ نورزد.
حامد: آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! (۱)
👤 #حسن_رشوند
🔸امروز تحولات منطقه قفقاز جنوبی وارد مرحلهای تازه شده است و دیگر نمیتوان این تحولات را در امتداد درگیریهای دو کشور ارمنستان و آذربایجان و تلاش برای خاموش کردن اختلافات و درگیری آنها و یا حتی بلندپروازیهای رقبای منطقهای ایران همچون ترکیه برای کسب منافع بیشتر فرض کرد.چراکه این منطقه اکنون تبدیل به آوردگاه قدرتهای جهانی و برخی تسویه حسابهای آنها (آمریکا با روسیه) و قدرتهای منطقهای برای باز تعریف یک نظم ژئوپلیتیکی و امنیتی جدید در منطقه شده است.جنگ سه ساله روسیه با اوکراین که با برنامهریزی آمریکا برای گسترش ناتو به شرق و مرزهای روسیه طراحی شده بود، پوتین را وارد فضای جدیدی کرد تا جایی که از برخی مناطق تحت نفوذ که آرزوی آمریکا برای رسیدن به این مناطق بود، غفلت شد. سوریه با سقوط دولت اسد و استقرار دولت خودخوانده «جولانی» از حوزه نفوذ روسیه خارج و روسها هم در منطقه قفقاز با بستری که پس از جنگ قرهباغ دو سال پیش (2023 میلادی) برای آذربایجان فراهم شد، دچار تنگنای شدید ژئوپلیتیکی شدند و شرایط برای یکه تازی آمریکا با وادادگی دولت پاشینیان در ارمنستان و بازی هدفمند ترکیه و جمهوری آذربایجان فراهم شد.
🔸ایجاد گذرگاه یا کریدور«زنگزور»، «دالان تورانی» یا «مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی» نام جدیدی که «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در نشست سه جانبه در امضای سندی در «واشنگتن دی سی» با حضور«الهام علیف» رئیسجمهور آذربایجان و «نیکول پاشینیان» برآن نهاد، بحثی جدید نبوده و از گذشتههای دور وجود داشته است. به این معنا که حتی از زمان خلافت عثمانی این بحثها مطرح بوده و به دلیل علاقه به منطقه قفقاز جنوبی، دولت عثمانی مرتب با روسها و انگلیسیها در این منطقه در جنگ و نبرد بوده است.ترکیه بعد از عثمانی هم در زمان «آتاتورک» اقداماتی را در این زمینه انجام داده بود که ناکام ماند، ولی بعد از فروپاشی شوروی دوباره این بحث جدی شد.نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که داشتن فهم و درک ژئوپلیتیکی توسط حاکمان هر کشوری میتواند نسخه نجاتبخش صیانت از داشتهها و منافع سرزمینی باشد. امروز این سؤال اساسی مطرح است در شرایطی که میدانیم ایجاد این کریدور برای ترکیه در طول حداقل 200 سال اخیر از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است و میتواند ترکیه را به قطب ترانزیتی و انرژی منطقه تبدیل و طبیعتا برای آنها برتری سیاسی ایجاد کند، چرا این کریدور برای برخی به عنوان یک مسئله جزئی یا کماهمیت جلوه داده میشود. تصور کنید دولت عثمانی برای رسیدن به چنین کریدوری همواره با انگلیسیها و روسها در جنوب قفقاز در حال درگیری و تنش بوده و حکومت رضاخانی بهدلیل نداشتن درک ژئوپلیتیکی تصمیم میگیرد بخشی از خاک کشور را در منطقه «قره سو» به حکومت آتاتورک فقط به جهت اینکه مجذوب برخی ظواهر حکومت او شده و تغییرات اجتماعی ترکیه و کشف حجاب در آن را منشا تحول در ایران میدانست، واگذار کند و مسیر پیوند زمینی مستقیم ترکیه با جمهوری خودمختار نخجوان را فراهم سازد. پیوندی که بعدها به یکی از محورهای فشار ژئوپلیتیک بر ایران تبدیل شد. آیا با توجه به موضوعی با این اهمیت را باید تنها اجاره بخشی از خاک یک کشور به طول 43 کیلومتر به کشور دیگر دانست یا آنکه این منطقه گذرگاهی است که میتواند سرنوشت یک منطقه را با ورود آمریکا و ناتو و بلندپروازیهای ترکیه و جمهوری آذربایجان دچار تغییر کرده و منطقه را با ناامنیهای گسترده و چه بسا آغاز جنگ جدیدی در منطقه، به حساب آورد.
🔸ایجاد کریدور زنگزور یا هر نامی که امروز بر آن مینهند طبیعتا به مثابه از دست رفتن حاکمیت ارمنستان بر بخش مهمی از خاک خود خواهد بود و شاید امروز نخستوزیر ارمنستان از درک اهمیت امضایی که پای سندی که در آمریکا با حضور ترامپ انجام داده است، عاجز باشد ولی بعدها متوجه خواهد شد که کشورش را به زمین بازی ترکیه، باکو و آمریکا (ناتو) تبدیل کرده است و چه بسا زمینه تجزیه و فروپاشی کشورش را با این امضاء فراهم کرده است.
🔸درک این قضیه سخت نیست که با تقویت نقش ناتو در قفقاز جنوبی و حضور دائمی آنها در این منطقه دسترسی به اروپا از طریق دریای سیاه توسط کشورهای ترکیه و ناتو بلوکه میشود و رنگینکمانی ضدایرانی از نیروهای ناتو، وهابیها، تکفیریها، تجزیهطلبان قومگرا، پانترکها و صهیونیستها شکل میگیرد و ایران را در تنگنای امنیتی قرار میدهد. با درک همین اهمیت است که رهبر حکیم انقلاب در دیدار با نخستوزیر ارمنستان در مرداد 1403 درباره راهاندازی چنین کریدوری هشدار دادند و فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران مسیر زنگزور را به ضرر ارمنستان میداند و همچنان بر این موضع خود ایستادگی دارد.»
🔻ادامه دارد...
آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! (۲)
👤 #حسن_رشوند
?
حامد: ?یکی از دغدغههای مهمی که برای واگذاری این منطقه به آمریکا با هر عنوانی؛ اجاره 99 ساله برای سرمایهگذاری یا اهداف دیگر وجود دارد، حضور بیواسطه رژیم صهیونیستی در مرزهای سرزمینی ایران است. فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی در جنگ 12 روزه از همه ابزارهای نفوذ و جاسوسی خود در کنار حملات هوائی استفاده کرد به امید آنکه بتواند ایران اسلامی را تسلیم کرده و شکستی را علیه کشورمان رقم بزند که با مدد الهی و ایستادگی ملت ایران نقشه آنها نقش بر آب شد. اما چه بسا با در اختیار داشتن این منطقه توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی که باکو در سالهای اخیر حیات خلوت این رژیم بوده است، زمینه تجاوز زمینی به کشورمان یا ورود عناصر تروریستی به ایران برای دشمن صهیونیستی فراهم شود. به خاطر داشته باشیم که «جولانی» حاکم خودخوانده سوریه که سابقهای دو دهه در اقدامات تروریستی در عراق و سوریه دارد اخیرا سفری به باکو داشته و با الهام علیاف دیداری داشته است و علیاف هم به کشور آلبانی سفر کرده و دیدارهای مشکوکی با برخی سران منافقین داشته است که همه اینها نشان از تشکیل یک شبکه ضدایرانی دارد. هر چند تاکنون اقدامات صهیونیستها تیری در تاریکی بوده است و بارها اقدامات آنها در کردستان عراق با واکنش به موقع و جدی ایران مواجه شده است و حملات راکتی ایران در ۱۲ مارس ۲۰۲۲ علیه مرکز استراتژیک دستگاههای اطلاعاتی رژیم در اربیل اقلیم کردستان نشان داد که کوچکترین حرکت این رژیم از نگاه ایران دور نمانده است ولی اگر این تحولات را در کنار تلاشهایی که اسرائیل برای باز کردن یک مسیر زمینی از سمت کردستان عراق به سمت ایران میکند و حملاتی که اخیرا به جنوب سوریه و دمشق انجام داده است، بگذاریم مشخص میشود هدف رژیم صهیونیستی ایجاد یک مسیر بزرگ زمینی به سمت مرز ایران است. به عبارت دیگر ایجاد این کریدور، زمینهای است برای هممرز شدن ایران و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال، شمالغرب و غرب کشور.
🔸در واقع،این موضوع همان طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ است. طرحی که بر اساس آن هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا، نباید باقی بماند که قدرت و جمعیت زیادی داشته باشد که تهدیدکننده منافع اسرائیل باشد،لذا ایجاد کریدور زنگزور یکی از پازلهای تکمیل این طرح است.
🔸این کریدور در واقع عقبه لجستیکی رژیم صهیونیستی خواهد بود و به رژیم کمک میکند تا از انزوا خارج شود. متاسفانه روسیه هم در این میان به واسطه تحریمهایی که غرب به بهانه جنگ اوکراین علیهشان اعمال کرده است، درک درستی نسبت به این کریدور و حضور آمریکا و ناتو بیخ گوش خود ندارند و به این کریدور به عنوان جایگزین مسیری برای ارتباط تجاری خود نگاه میکنند، خصوصا که ترکیه از طریق تنگه بسفر مشکلاتی را برای روسها ایجاد کرده و آنها را در تنگنا قرار داده است. برخی منابع خبری از دیدار قریبالوقوع ترامپ با پوتین برای اولین بار در «آلاسکا» در شرایط حاضر خبر میدهند و باید به انتظار نشست، اگر چنین دیداری انجام شود توافقات حاصل از آن چه خواهد بود. آیا این توافقات صرفا درخصوص درگیریهای لفظی «دیمیتری مدودف» معاون رئیس شورای امنیت ملی روسیه با مقامات کاخ سفید درباره زرادخانههای هستهای است یا فراتر از آن، تحولات منطقه اعم از جنگ اوکراین و واگذاری کریدور زنگزور و غیره را نیز شامل خواهد شد.آنچه مهم است اینکه روسها باید به این نکته توجه داشته باشند که قفقاز به ویژه قفقاز جنوبی با توجه به تلاش آمریکا برای گسترش ناتو به این منطقه، نمیتوانند نسبت به عمق استراتژیک خود بیتوجه باشند و همچون برخی مقامات کشورمان کریدور زنگزور یا احداث هرگونه گذرگاهی در شمال غرب کشورمان را از «مسائل جزئی» بدانند.
🔻ادامه دارد...
آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! (۳)
👤 #حسن_رشوند
🔸برخلاف این نگاه که کریدورها در رابطه با همسایگان، از مسائل جزئی و شاید کم اهمیت است، نباید از نظر دور داشت که احداث کریدور زنگزور با نقشآفرینی فعال آمریکا، در واقع یک جنگ واقعی از نوع «جنگ کریدورها» است که از غرب آسیا و خلیجفارس تا قفقاز و آسیای مرکزی را در بر میگیرد و از اهداف کلیدی آن کنار گذاشتن ایران، چین و روسیه از مسیرهای تعیینکننده در توسعهیافتگی است.آنهم در شرایطی که آمریکا هر روز در حوزه اقتصاد، ضعیف و ضعیفتر و رقیب بلامنازع او چین قویتر میشود،تلاش مقامات کاخ سفید آن است که از یک سو جلوی شتاب چینیها در جنگ تجاری را با در اختیار داشتن این کریدورها بگیرند و از سوی دیگر، با محاصره ایران ضمن ایجاد اختلال در حوزه تجارت، مانع حوزه نفوذ معنوی ایران در منطقه و فرامنطقه شوند.
🔰 بیانیهای که بوی کودتا میدهد!(۱)
👤 #حسن_رشوند
🔸امروز سالروز کودتای آمریکایی 28 مرداد علیه دولت قانونی مصدق است.رویدادی که نه تنها دولت ملی مصدق را سرنگون کرد، بلکه الگویی پایدار برای مداخلات آمریکا درفاصله سالهای 1332تا 1357 به مدت 25 سال در ایران شد. این کودتا که با همکاری سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس طراحی و با همکاری عوامل داخلی و تعدادی از اراذل و اوباش اجرا شد، تنها یک عملیات نظامی نبود، بلکه اولین جنگ نرم مدرنی بود که در آن تبلیغات، نفوذ سیاسی و بهرهگیری از اختلافات داخلی، نقش محوری را ایفا کرد. مصدق با این تصور اشتباه که میتواند از رقابت استعمار پیری همچون انگلیس فاصله گرفته و با استعمار نوآمریکایی آینده سیاسی ایران را به گونهای دیگر رقم بزند، مرتکب چند اشتباه شد که 25 سال سرنوشت کشور را به آسیب و خسارتهای جدی مبتلا کرد و ایران را تماما به دامان آمریکا انداخت.حداقل در آن مقطع حساس تاریخی، مصدق سه اشتباه راهبردی؛ اعتماد به آمریکا، انزوای نیروهای مذهبی و تکیه بر حزب توده را مرتکب شد. مصدق تا لحظه آخر امید داشت که آمریکا حامی او علیه انگلیس خواهد بود. در حالی که اسناد سازمان سیا نشان میداد که آمریکا از سال 1331یعنی یک سال قبل از کودتای ننگین 28 مرداد کاملا با انگلیس برای سرنگونی دولت او به توافق رسیده بود. مصدق بیاعتمادی به آمریکا را خیلی دیر متوجه شد و زمانی متوجه این نکته شده بود که دیگر کار از کار گذشته بود. او پس از سفر به آمریکا با تلخی اعتراف کرد که؛ «بر سَر در وزارت خارجه آمریکا باید نوشت: اینجا کنسولگری انگلیس است».
🔸همچنین مصدق از تیر 1331 با کنار زدن آیتالله کاشانی که حلقه وصل نیروهای مردمی و سخت وفادار به حکومت بود عملا دولت خود را تضعیف و طمع یک قدرت خارجی همچون آمریکا را برای حذف دولت مستقر فراهم کرد.این نکته همان امر مهمی است که امروز هم دولت چهاردهم باید نسبت به آن توجه داشته باشد که در عین استفاده از همه جریانات فکری و آحاد جامعه، این حلقه وفادار و سخت نظام است که در مقاطع حساس میتواند به کمک دولت آمده و نگاه بیگانه را از این مرز و بوم دور نگه دارد. مصدق با این تصور که با نزدیکی به حزب توده و شوروی میتواند از شرّ انگلیس در امان باشد و آمریکا را تحت فشار قرار دهد، دلخوش به حمایت شوروی در مقابل آمریکا شد که این انتظار در کمتر زمانی محکوم به شکست شد. دولتها همیشه باید به این نکته توجه داشته باشند که رفتار احزاب اگر ترجمان همان چیزی باشد که خواسته یک قدرت خارجی است، به شدت باید از نزدیکی به این احزاب پرهیز کنند.با مرور آنچه در کودتای 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد میتوان فهمید که اکنون شکل کوتاه از قالب استفاده از ابزار نظامی تغییر یافته است وگرنه بیشتر مؤلفههای آن در قالبهای جدید قابل پیادهسازی است.
🔸امروز احزاب، رسانهها و عوامل داخلی در خدمتِ بیگانه، به مراتب بیشتر و فعالتر از زمان کودتای 28 مرداد میتواند در تشویش اذهان عمومی جامعه و بههم ریختگی ساختار سیاسی حاکمیت و زمینگیر کردن دولت مستقر مؤثر باشد.با همین نگاه است که کودتای عصر حاضر را «کودتای نرم» مینامند چرا که مفهوم کودتا و استفاده از ابزار و عوامل نظامی در دنیای امروز حداقل در جامعه ایران با توجه به یکدستی نیروهای نظامی و برخورداری از فرماندهی واحد و الهی ولی فقیه کارکرد خود را از دست داده است و دیگر خبری از آنچه درکودتای 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد، نیست چراکه آنقدر ابزارهای نوین برای تاثیرگذاری و تغییر ذهنیت مردم نسبت به حاکمیت و نظام سیاسی وجود دارد که اصلا نیازی به ابزار نظامی نیست. این همان نکتهای است که با انتشار بیانیه 26 مرداد جبهه اصلاحات، نگرانیها را درخصوص توطئهای «شبه کودتا» افزایش داده است.با بررسی ادبیات بهکار رفته در بیانیه جبهه اصلاحات میتوان به این نتیجه رسید که اتفاقاتی در حال رخ دادن است. چرا که جبهه اصلاحات در بیانیه سه روز گذشته خود به نکاتی پرداخته که با وجود همگرایی و وفاق در بخشهای حاکمیتی کشور در حمایت از دولت، این بیانیه را میتوان مشکوک به کودتا علیه نظام دانست. در این رابطه چند نکته گفتنی است:
🔻1-در این بیانیه، بخش ساختارشکن و برانداز اصلاحات مواردی را آورده که در همان نگاه اول همسویی این موارد با خواسته مقامات آمریکایی و صهیونیستی در یک راستا تعریف میشود.
🔻ادامه دارد...
🔰 بیانیهای که بوی کودتا میدهد!(۲)
👤 #حسن_رشوند
🔸به این نکات بیانیه جبهه اصلاحات توجه کنید؛ آشتی ملی، ترک تخاصم در داخل و خارج کشور، اصلاح ساختار حکمرانی،بازگشت به اصل حاکمیت مردم، برگزاری انتخابات آزاد، حذف نظارت استصوابی، پایان دادن به تنشزایی و انزوای بینالمللی، اصلاحات ساختاری عمیق، عفو عمومی، آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالان مدنی، پایان دادن به سرکوب منتقدان مصلح، بازسازی اعتماد ملی، ترمیم شکاف ملت– حاکمیت، تغییر گفتمان و پارادیمهای حکمرانی به توسعه ملی، انجام مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا!، اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی که در واقع، همان اعلام به صفر رساندن برنامه غنیسازی ایران توسط ترامپ بعد از بمباران سه مرکز هستهای کشورمان است، پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها (وعده توخالی که در برجام طرف غربی متعهد به آن بود و هیچگاه انجام نداد)، منازعات ایدئولوژیک، انحلال نهادهای موازی، تغییر نهادهای انتصابی، بازگرداندن اختیارات دولت(اختیاراتی که دولت دوم خاتمی با عنوان لایحه دو قلو و افزایش اختیارات رئیسجمهوری به مجلس داد و نهایتا پس گرفت)، عدم مداخله شوراهای متعدد فراقانونی، بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها، حذف نگاه گزینشی «خودی و غیرخودی»، رعایت حقوق زنان و... که بخش زیادی از آنها همچون عدم برگزاری انتخابات آزاد، تنشزایی، دخالت نیروهای نظامی در حاکمیت سیاسی، عدم رعایت حقوق زنان و... اتهام به جمهوری اسلامی است و مستحق مجازات نویسندگان این بیانیه است و اکثر موارد این بیانیه هم متفاوت از آن چیزی است که جمهوری اسلامی بر مبنای آن بنا نهاده شده است که در صورت تن دادن به تغییر مورد نظر این جماعت، دیگر نمیتوان نام جمهوری اسلامی بر نظام سیاسی ایران نهاد.
🔻2- این روزها همزمان با یاوهگوییهای نتانیاهو نخستوزیر کودککش صهیونیستی و اظهارات بیربط و مداخلهجویانه مقامات آمریکایی نسبت به ایران، صدور چنین بیانیهای و چاپ یادداشت توسط محمد جواد ظریف در نشریه «فارن پالیسی» و انتشارگسترده آن در رسانههای اصلاحطلب با تاکید بر اینکه « تغییر ایران از درون آغاز میشود و به محیط پیرامونش تابش مییابد» و خارج شدن روحانی از پستوی انزوا و مصاحبه با رسانههای اصلاحطلب به خیال اینکه مردم 8 سال دوره خسارتبار او را فراموش کردهاند، همه نشان از آن دارد که یک کودتای خزنده علیه نظام سیاسی در حال شکلگیری است و دشمن صهیونیستی و آمریکایی امید به عناصر داخلی برای تغییر در جامعه ایران دارد تا بستر چنین کودتایی فراهم شود و بار دیگر خاطره تلخ کودتای 28 مرداد 1332 در ذهن مردم ایران زنده گردد.
🔻3-برای وزیر خارجهای که ۸ سال سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در اختیار داشته باید تاسف خورد که در داستان «شیفت پارادایمی» یا همان چهارچوب فکری و اعتقادی خود، پارادایمی را مطرح میکند که دو طرف آن هیچ اشتراک فکری با هم نداشته و نسخهای برای ایران و آمریکا میپیچد که در تعارض خواستهها قرار دارند. ظریف از یک طرف میگوید در شیفت پارادایمی او آمریکا از دشمنی با ایران و قصد براندازی جمهوری اسلامی کوتاه بیاید و ایران نیز از خواستههای خود کوتاه آمده تا امکان صلح با دنیا- بخوانید آمریکا و اسرائیل- فراهم شود! اینکه از نگاه ظریف تهران و واشنگتن میتوانند «پیمان عدم تعرض» امضا کنند، قطعا نوعی خوشبینی کودکانه است. مگر ما «عهدنامه مودّت» با آمریکاییها را در سال 1334 در دولت «آیزنهاور» امضا نکرده بودیم، پس این همه دشمنی از تحریک عراق به جنگ با ایران گرفته تا هزاران اقدام دیگر در طول این 70 سال علیه ملت ایران چه بوده که مجددا باید دلخوش به «پیمان عدم تعرض» با آمریکا باشیم.
🔸درکجا آمریکاییها به تعهد خود عمل کردهاند که ظریف را بر آن داشته نسخه جدیدی را برای نزدیکی به آمریکا و امضای پیمان جدید ترغیب کند! حالا بر فرض که این پیمان امضا شد، طرف آمریکایی این سؤال را پیش میکشد که هستهای شما که با بمباران از بین رفت و با این پیمان عدم تعرض هم که قرار نیست ما به شما از این پس تعرضی داشته باشیم، بنابراین چه نیازی به موشک با مثلا بُرد 2000 کیلومتر دارید، در این صورت، چه پاسخی برای آن داریم.آقای ظریف و طیف ساختارشکن اصلاحات میدانند خواسته آمریکا در مورد ایران دفع مخاطره ایران در مورد اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه است و این ممکن نیست مگر با کاهش قدرت دفاعی، موشکی و هستهای ایران. در واقع چیزی که ظریف و این آقایان دنبال آن هستند تغییر پارادایم سیاسی نظام است.
🔰 هفته دولت؛ حمایت واقعبینانه، نقد منصفانه (۱)
👤 #حسن_رشوند
🔸رهبر حکیم انقلاب در آستانه هفته دولت و یکسالگی عمر دولت چهاردهم در بخشی از بیانات خود در مراسم عزاداری امام هشتم علیهالسلام، صیانت از اتحاد ملی را وظیفهای همگانی دانستند و فرمودند: «اتحاد مقدس، اجتماع عظیم و سپر پولادینِ دلها و ارادههای مردم نباید مخدوش شود و حفظ آن وظیفه اهل بیان و قلم و تحقیق، کسانی که توئیت میزنند و همه مردم و مسئولان کشور بخصوص مسئولان قوای سهگانه است که بحمدا... آنها نیز امروز در کمال اتحاد و همدلی با یکدیگر کار میکنند.»
🔸ایشان همچنین حمایت از خدمتگزاران کشور را ضروری خواندند و افزودند: «مردم از خدمتگزاران از جمله رئیسجمهور که پرکار، پرتلاش و پیگیر است حمایت کنند؛ چرا که از چنین عناصری باید قدرشناسی کرد.»
🔸آنچه در تاکید مهم رهبر فرزانه انقلاب از اهمیت زیادی برخوردار است اینکه در شرایطی که دولت بار اصلی اجرائی کشور را بر دوش دارد، بر همه فرض است به دولت کمک کنند تا بتواند وظیفه اداره کشور را به درستی انجام دهد. به روایت دیگر، به گونهای باید رفتار کرد که جامعه بتواند در فضای «حمایت واقعبینانه و انتقاد منصفانه و مؤمنانه» نفس بکشد و کشور با کمترین چالشها مواجه باشد. سؤال این است؛ آیا سخن رهبر انقلاب به مفهوم آن است که دفاع و حمایت از دولت باید به دور از هرگونه نقد و انتقاد باشد یا هر کدام از این دو واژه «حمایت و نقد» ضوابط و شرایطی دارد که رعایت آن ضوابط و شرایط است که موجب شکوفایی و پیشبرد امور میشود و دولت را در رسیدن به اهداف و برنامههای نظام موفق میدارد.
🔸اصل داشتن تعامل بین ارکان حکومت از منظر حاکمیت و منافع ملی، آنقدر لازم و بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. تعامل ارکان حاکمیت و در راس آنها حمایت از دولت که بار اجرائی کشور بر دوش او است، زمینه همکاری، همافزایی و پیشبرد اهداف اصولی نظام و تقویت همه مجموعههای درونی نظام و تزریق آرامش و امنیت روانی در جامعه را فراهم میکند. ذکر این نکته ضروری و مهم به نظر میرسد که پیریزی سازوکارهای تعاملگرایانه بهویژه حمایت از دولت به معنای عدول از مبانی و دستاوردهای انقلاب و بیان دردها و آلام مردم نیست. بلکه برعکس، در بستر برخاسته از تعامل، گفتوگو و روحیه دلسوزانه و حمایتهای هوشمندانه است که میتوان مطالبات و انتظارات را با قاطعیت، مطرح و پیگیری کرد.
🔸کوشش برای تحقق موضوع تعامل همافزا و انسجام ملی حتی اگر شرایط کشور کاملا عادی باشد و دشمنیهای دشمنان نیز مطرح نباشد، باز از اهمیت بنیادین برخوردار است؛ حال آنکه اینک در دوران فشار حداکثری دشمنان و توطئههای نظام سلطه به سر میبریم؛ تا جایی که یک جنگ 12 روزه بر ملت ایران تحمیل شد و این ایستادگی دولت، ملت و همراهی جریانات سیاسی بود که دشمن خبیث صهیونیستی و آمریکا را در مقابل این اراده پولادین وادار به عقبنشینی کرد. از این حیث، لزوم رفتن به سمت ساز و کارهای تعاملگرایانه بین ارکان مختلف نظام و حمایت از خدمتگزاران خود که رهبری معظم انقلاب مکرر بر آن تاکید دارند، امری ضروری و بلکه حیاتی است. درباره اهمیت موضوع «اتحاد مقدس» و «ضرورت حمایت از دولت» در شرایط کنونی چند نکته مهم وجود دارد:
🔻1-یقینا بدون انسجام درونی و حمایت از کارگزاران حکومت امکان ایستادگی در مقابل هجمههای بیرونی وجود نخواهد داشت.آن هم در شرایطی که همه دشمنان انقلاب اسلامی در تخاصمی شبیه به جنگ احزاب و در یک جبهه، همه امکانات مادی و روانی خود را برای فشار به نظام اسلامی به کار گرفتهاند.
🔻2- همواره تلاش دشمن بر این بوده که در درون حاکمیت یک دوقطبی کاذب ایجاد کند تا در بستر آن بتواند شکاف بین مردم و حاکمیت را ایجاد کند. رهبر معظم انقلاب در 19 بهمن 94، دوقطبی شدن را از طرحهای دشمن برای ایجاد دوگانه «مردم- نظام» معرفی کردند و ضمن «خطرناک» نامیدن آن فرمودند: «یکی از هدفهای دائمی جبهه دشمن -که در رأسش هم آمریکاست- از اول انقلاب تا امروز این بوده که یک دوقطبیِ خطرناک بین مردم و نظام به وجود بیاورد.»
🔻3- اعتماد ملت بزرگترین سرمایه یک نظام است که میتواند در گذر از بحرانهای داخلی و خارجی نقش مؤثری را ایفا کند؛ در این رابطه رهبر انقلاب میفرمایند: «یکی از کارهایی که دشمن میکند، بیاعتماد کردن مردم نسبت به مسئولین است. ما باید مواظب باشیم خودمان جوری حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتی، مسئولین قضائی، مسئولین قوه مقننه بیاعتماد بشوند که این بیاعتمادی ناحق است؛ دشمن این را میخواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم.» (27/7/1389)
🔰 هفته دولت؛ حمایت واقعبینانه، نقد منصفانه (۲)
👤 #حسن_رشوند
🔸اما حالا که براساس تاکید رهبر فرزانه انقلاب و استدلالهای متقن شرایط امروز، حمایت از دولت چهاردهم با وجود یاوهگوییها و اقدامات آشکار دشمن یک ضرورت اجتنابناپذیر است، با چه رویکردی باید با دولت مواجه شد:
🔻الف) یکی از این رویکردها که بعضا شاهد رفتار برخی افراد سیاسی در جامعه نسبت به دولت هستیم، رویکرد تقابلی است.اینکه در این شرایط برخی از هر دو تفکر سیاسی حتی جریانی که دولت منتسب به آنها است و بحث عدم کفایت رئیسجمهور را مطرح میکنند، با رویکرد تقابلی با دولت وارد میشوند و این در حالی است که چنین رفتاری غلط است و با نگاه رهبری و واقعیت جامعه سازگاری ندارد. قطعا رویکرد تقابلی با دولت با اشکالاتی از حیث مبانی فکری و رفتاری مواجه است که میتوان آن را در موارد زیر تحلیل کرد:
🔻1- رویکرد تقابلی برخلاف منویات و منش سیاسی رهبر معظم انقلاب است که نمونه حمایتهای رهبری را میتوان در پنج دولت پس از امام(ره)در این 36 سال به کرّات جستوجو کرد.
🔻2- بیشک تمامی این دولتها برآمده از اصل مردمسالاری و خواست و انتخاب مردم بوده است. بنابراین رویکرد تقابلی موجب القای تقابل با رأی و خواست مردم است و همه اصحاب فکر و قلم به جدّ باید از آن پرهیز کنند.
🔻3- هر گونه تقابلی موجب افزایش حواشی کاذب و فاصله گرفتن از ماموریتهای اصلی دولت در امر خدمتگزاری به مردم و دستگاههای نظام اعم از اجرائی، تقنینی، قضائی و نظارتی میشود.
🔻ب) اما دومین رویکرد در مواجهه با دولتها، رویکرد حمایتی مطلق است. وظیفه وحدت ملی و حمایت از دولت برآمده از مردمسالاری ممکن است این اصل را در ذهن مخاطب القاء کند که وظیفه همه اعم از نخبگان، رسانه و جریانات سیاسی حمایت صرف و مطلق از دولت میباشد. چنین تفکر و رویکردی با دو چالش و آسیب جدی روبهرو خواهد بود:
🔻1- چنین نگاهی موجب خنثی شدن نقش نخبگان، رسانه و جریانات سیاسی در طرح مطالبات جامعه و مردم و پیگیری رویکردهای اعتلاء بخش نظام خواهد شد و زمینه هر گونه اصلاح روشها و برنامهها را در درون دولت سلب خواهد کرد.
🔻2- کاهش جایگاه مجموعههای اثر بخشی همچون رسانه و نخبگان به عنوان ابزار دولتها در تحقق اهداف اقتصادی، سیاسی و... به یک حامی سیاسی حزبی و جناحی تبدیل میشود و دولت را از اصلاح روندهای خود باز میدارد.
🔻ج) اما سومین رویکرد در مواجهه با دولتها که به نظر میرسد یک رویکرد منطقی و راهگشاست، رویکرد حمایت انتقادی است.به نظر میرسد که بهترین رویکرد در تعامل با دولت، رویکرد حمایت انتقادی است. این رویکرد، حمایت از دولت در پیشبرد اهداف عالیه نظام و همزمان انتقاد از دولت در مواردی که با اصول و خطوط قرمز نظام مشکل بهوجود آمده باشد را مدنظر قرار میدهد.
🔸نباید فراموش کرد که دولتها علاوهبر حمایت، نیاز شدید به انتقاد و نقد دلسوزانه و منصفانه و با نگاه به فرهنگ اسلامی و آموزههای دینی ما
«نقد مؤمنانه» دارند. اگر بخواهیم چرایی نقد مؤمنانه، منصفانه و عالمانه را نسبت به دولت مطرح کنیم، میتوان شرایط و دلایل زیر را برشمرد:
🔻1- دولتها نگاهشان بعضا منفعت جریانی و کوتاه مدت است ولی جریان نخبگی جامعه و رسانه به علت ویژگیهایی که دارند، زبان گویای افکار عمومی هستند و وظیفه دارند بدون حب و بغض نقد منصفانه از عملکرد دولتها را داشته باشد.
🔻2- برنامه دولتها با چالشها و آسیبهایی مواجه است و ممکن است در برخی موارد با اصول و ماموریتهای انقلاب فاصله و تضاد داشته باشد.
🔻3- دولتها ممکن است به هر دلیلی دچار برخی اعوجاجات و یا خدای نکرده انحراف از مسیر انقلاب و نظام شوند، بنابراین نقد منصفانه و عالمانه میتواند مانع از انحراف دولتها شود.
🔻4- به حاشیه رفتن مسئولیت اصلی دولت و تقدم یافتن مسائل فرعی، ممکن است دولت و انقلاب را با آسیب و چالش همراه کند. لذا دلسوزان کشور و کسانی که خواهان سربلندی کشور در همه عرصهها هستند، موظف به نقد عالمانه و منصفانه و مؤمنانه نسبت به دولت میباشند.
🔸با این نگاه باید به سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب در توصیه به حمایت از دولت پزشکیان و ضرورت اتحاد و همدلی در این زمینه نگاه کرد و از هرگونه تحلیلهای غیر واقعی و سطحی پرهیز نمود.
🔰 شانگهای؛ موازنهای در برابر تحریمهای غرب(۱)
👤 #حسن_رشوند
🔸جمهوری اسلامی ایران بیش از دو دهه است که پرونده توافق با غرب در حوزه هستهای را در دستور کار داشته و تمام تلاش خود برای اثبات حق هستهای و تمکین کشورهای غربی به این حق را به خرج داده است. اما کشورهای اروپایی در بازههای زمانی مختلف با خلف وعده یا عهدشکنی، سعی کردهاند جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار دهند. توافق هستهای آمده بود تا مثلا ایران را از این تنگنا خارج و روابط سیاسی و اقتصادی با اروپا را برقرار کند. ایران تلاش داشت در دوره جدید تعامل با غرب، آنچه در 8 سال جنگ تحمیلی که شاهد خباثتهای کشورهای غربی در کمک به رژیم بعثی صدام بود را فراموش کند و در حوزه سیاست خارجی با وجود همراهی آنها با عراق در جنگ هشت ساله، سعی بر بازسازی روابط خود با این کشورها داشت تا بتواند با گسترش حوزه سیاست خارجی، منافع ملی خود را بدون چالش به پیش ببرد. این بود که خوشبین به رفتار اروپا در برجام به امید گشایش در روابط با غرب، پای امضای سندی نشست که امروز کشورهای غربی درصددند از آن به عنوان پاشنه آشیل کشور در حوزه سیاسی و اقتصادی استفاده کنند.
🔸با یک بررسی ساده در تاریخ دو دهه و نیم گذشته میتوان مشاهده کرد که همواره دولتهای مختلف در جمهوری اسلامی ایران با وجود تفاوت دیدگاهها و رویکردها و با وجود پایگاههای اجتماعی متفاوت، سعی خود را در بهبود روابط با غرب داشتهاند؛ اما با همه تلاشهای صورتگرفته و قدمهای برداشتهشده از سوی ایران در راستای اعتمادسازی، بدعهدی اروپا همواره در مسیری صورت گرفته تا هیچ منفعت قابل توجهی از این روابط، عاید ایران نشود. از تیرماه 1398 تا اسفند 1401 یعنی نزدیک به 4 سال تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس ) با راهاندازی SPV و INSTEX (ابزارهای ویژه مالی برای تسهیل تجارت غیردلاری با ایران) در واقع ما را سرکار گذاشتند. اقدامی که در نتیجه چنین عملی در برجام، آقای ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی را بر آن داشت که رسما اعلام کند آنچه از برجام نصیب ایران شده «تقریبا هیچ» بوده است. از آن پس بود که رویکرد استراتژیک ایران تغییر کرد و نگاه ایران از امیدواری کاذب به غرب، به شرق معطوف شد و دلیل این رویکرد، اتفاقاتی بود که در طول همکاری ایران با غرب برای توافق هستهای صورت گرفته بود. جدی گرفتن پیوستن ایران به سازمان شانگهای و گسترش همکاری با روسیه و چین و طراحی مناسبات روابط خارجی بر مبنای فاصله گرفتن از کشورهای غربی را باید در همین راستا ارزیابی کرد. بهخصوص اینکه کشورهای همکار ایران یعنی روسیه بعد از جنگ اوکراین و چین پس از تعرفههای ترامپ، کم و بیش تحت فشارهای تحریمی یا تعرفهای آمریکا قرار داشتند.
🔸اتحاد استراتژیک شکلگرفته میان این کشورها بهویژه در یکی دو ماه اخیر که سه کشور اروپایی بحث «اسنپ بک» یا همان «مکانیسم ماشه» و بازگشت ۶ قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را با هدف فشار به ایران آنهم در روزهای پایانی رفع برخی محدودیتهای برجامی در پایان ۱۰ سال محدودیت برای جمهوری اسلامی را عَلم کردهاند، قطعاً متأثر از عملکرد منفی غرب، بهویژه بدعهدیهای آنهاست. این درحالی است که اروپا و شریک خبیث آنها آمریکا اکنون به این باور رسیدهاند که جمهوری اسلامی ایران مانند برخی کشورهای دیگر قابل بازی دادن نیست و ایران که ذاتاً یک قدرت منطقهای مستقل از ابرقدرتهاست و تن به هیچگونه مسیری که عایدی آن بردگی، استثمار و یا چیزهایی شبیه به این باشد، نخواهد داد.
🔸نگاه به شرق و توجه ویژه به سازمانهایی همچون شانگهای و رویکرد به قدرتهای جدید اقتصادی جهان که امروز در قالب سازمان بریکس دور هم جمع شدهاند تا توسعه اقتصادی را نه در سایه آمریکا، بلکه با ظرفیت درونی خود دنبال کنند و دنیای جدیدی را شکل دهند، همان مسیری است که اکنون با ناامیدی از غرب بدعهد و آمریکای متجاوز میتوانیم بپیماییم، مشروط بر اینکه از راهی که انتخاب شده، بازنگردیم.
🔸سفر رئیسجمهورکشورمان به چین و شرکت در اجلاس شانگهای و امضای ۲۰ سند و یک بیانیه از سوی سران این سازمان، محکومیت قاطع حملات نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران از سوی اعضای این سازمان، نشان میدهد که ایران جایگاه خود را در این سازمان و بین اعضای آن پیدا کرده است و نگاه به شرق، راهبردی بوده که بهدرستی طراحی و اجرا شده است.
🔻ادامه دارد...
🔰 شانگهای؛ موازنهای در برابر تحریمهای غرب(۲)
👤 #حسن_رشوند
🔸اگر امروز میبینیم که سران سازمان شانگهای 20 سند و بیانیه همکاری با رئیسجمهور کشورمان امضاء میکنند آنهم در شرایطی که سه کشور اروپایی نامه بازگشت قطعنامههای تحریمی را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده و در بازه زمانی 30 روزه خواهان بازگشت تحریمهای سازمان ملل هستند، این اقدام اعضای شانگهای را باید محصول اراده مستحکم شخصیت بزرگی همچون شهید آیتالله رئیسی در دوره ناتمام رئیسجمهوری خود بدانیم که از وعدههای توخالی اروپا فاصله گرفتند و برای عضویت دائم ایران به سازمانهایی همچون شانگهای و بریکس تلاشی خستگیناپذیر به خرج دادند.امروز نیز همان اراده در رئیسجمهور پزشکیان با پشتوانه دیگر قوای کشور دیده میشود. تا جایی که اقدامات و توافقات انجامشده در شانگهای موجب قدردانی رئیس مجلس قرار میگیرد و آقای قالیباف در پیامی به رئیسجمهور اعلام میکند: «مجلس شورای اسلامی معتقد است که همکاریهای ایران و چین در تمام سطوح مورد توافق، باید از سطح حرف به عرصه عمل برسد». این به آن مفهوم است که قرار است در نگاه به شرق کمکاریهای گذشته جبران و از اعتماد کاذب به غرب فاصله گرفته شود.
🔸با توجه به موارد گفته شده، اهمیت سازمان همکاری شانگهای برای ایران، بهویژه با فرض بازگشت اسنپبک یا مکانیسم ماشه از سوی غرب،
بیش از پیش برجسته میشود که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
🔻1- در صورت بازگشت اسنپبک، سازمان شانگهای با حضور قدرتهایی مانند چین و روسیه و حتی هند و کشورهای آسیای میانه میتواند برای ایران یک وزنه تعادلی در مقابل غرب فراهم کند. عضویت ایران در این سازمان به عنوان یک عضو دائم به تهران اجازه میدهد روابط راهبردی با شرق را تقویت کرده و برخلاف تصور غربیها که فکر میکنند با فعال کردن اسنپبک ایران گرفتار انزوای بینالمللی میشود، جمهوری اسلامی ایران میتواند با بستن قراردادهای مهم و سرمایهگذاری در قالب سازمان شانگهای بهویژه در حوزه انرژی که نیاز مبرم اعضای این سازمان است، تا حدود زیادی در صفبندی کشورهای غربی علیه ایران شکاف ایجاد میکند.
🔻2- تجارت با کشورهای عضو شانگهای که اغلب آنها مواضع مستقلتری نسبت به آمریکا دارند، برای ایران یک بستر اقتصادی مطمئن خواهد بود. استفاده از ارزهای محلی، قراردادهای تهاتری و زیرساختهای بانکی مشترک میتواند به کاهش وابستگی به سیستم مالی غرب بهویژه دلار کمک کند. این همان خواستهای است که از همان ابتدای شکلگیری شانگهای، چین و روسیه در قالب دلارزدایی، سیاست آن را دنبال میکردند و شرایط حاضر فرصت مناسبی برای پیادهسازی این سیاست پولی خواهد بود.
🔻3- در صورت اجرای اسنپبک، ایران ممکن است از برخی مسیرهای حملونقل که در روزهای اخیر شاهد بخشی از فعالیتها در مرز مشترک ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان که با توطئه کریدور زنگزور دنبال میشود، محروم شود. این در حالی است که با سازمان شانگهای، دسترسی به برنامههای ترانزیتی آسیای میانه مانند کریدور شمال - جنوب و کریدور چین- اروپا فضای جدیدی برای ایران باز میشود. در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران میتواند در بستر سازمان شانگهای و سازمانهای مشابه منطقهای همچون اوراسیا که ایران عضو آن است به عنوان یک پل راهبردی ارتباطی میان شرق و غرب ایفای نقش کند. این موضوع از نگاه رؤسای جمهور ایران و روسیه در دیدار طرفین در «تیانجین» چین مغفول نمانده است و هر دو رئیسجمهور پزشکیان و پوتین بر اجرای توافقنامه بلندمدت و موافقتنامه اوراسیا در گسترش همکاریهای میان دو کشور تاکید داشتند.
🔻4- در شرایطی که فشارهای امنیتی غرب علیه ایران افزایش یافته است همکاری با کشورهای قدرتمند نظامی مانند چین و روسیه میتواند موجب تقویت امنیت ملی کشورمان شود. رزمایشهای مشترک و تبادل اطلاعات در حوزه مبارزه با تروریسم و... نقش بازدارندهای در این زمینه خواهد داشت.
🔻5- در صورت اجرای اسنپبک و تلاش غرب به امید واهی انزوای بینالمللی ایران، حضور فعال کشورمان در نشستهای شانگهای و روابط با کشورهای عضو این سازمان به ایران این امکان را میدهد که از طریق دیپلماسی چندجانبه، از مشروعیت بینالمللی خود دفاع کرده و در مقابل هرگونه زیادهخواهی غرب بایستد و خط بطلانی بر این ایده که جامعه جهانی در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده، بکشد و تصویری متفاوت از جامعه جهانی در مقابل غرب ترسیم کند.
🔰 شانگهای؛ موازنهای در برابر تحریمهای غرب(۱)
👤 #حسن_رشوند
🔸جمهوری اسلامی ایران بیش از دو دهه است که پرونده توافق با غرب در حوزه هستهای را در دستور کار داشته و تمام تلاش خود برای اثبات حق هستهای و تمکین کشورهای غربی به این حق را به خرج داده است. اما کشورهای اروپایی در بازههای زمانی مختلف با خلف وعده یا عهدشکنی، سعی کردهاند جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار دهند. توافق هستهای آمده بود تا مثلا ایران را از این تنگنا خارج و روابط سیاسی و اقتصادی با اروپا را برقرار کند. ایران تلاش داشت در دوره جدید تعامل با غرب، آنچه در 8 سال جنگ تحمیلی که شاهد خباثتهای کشورهای غربی در کمک به رژیم بعثی صدام بود را فراموش کند و در حوزه سیاست خارجی با وجود همراهی آنها با عراق در جنگ هشت ساله، سعی بر بازسازی روابط خود با این کشورها داشت تا بتواند با گسترش حوزه سیاست خارجی، منافع ملی خود را بدون چالش به پیش ببرد. این بود که خوشبین به رفتار اروپا در برجام به امید گشایش در روابط با غرب، پای امضای سندی نشست که امروز کشورهای غربی درصددند از آن به عنوان پاشنه آشیل کشور در حوزه سیاسی و اقتصادی استفاده کنند.
🔸با یک بررسی ساده در تاریخ دو دهه و نیم گذشته میتوان مشاهده کرد که همواره دولتهای مختلف در جمهوری اسلامی ایران با وجود تفاوت دیدگاهها و رویکردها و با وجود پایگاههای اجتماعی متفاوت، سعی خود را در بهبود روابط با غرب داشتهاند؛ اما با همه تلاشهای صورتگرفته و قدمهای برداشتهشده از سوی ایران در راستای اعتمادسازی، بدعهدی اروپا همواره در مسیری صورت گرفته تا هیچ منفعت قابل توجهی از این روابط، عاید ایران نشود. از تیرماه 1398 تا اسفند 1401 یعنی نزدیک به 4 سال تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس ) با راهاندازی SPV و INSTEX (ابزارهای ویژه مالی برای تسهیل تجارت غیردلاری با ایران) در واقع ما را سرکار گذاشتند. اقدامی که در نتیجه چنین عملی در برجام، آقای ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی را بر آن داشت که رسما اعلام کند آنچه از برجام نصیب ایران شده «تقریبا هیچ» بوده است. از آن پس بود که رویکرد استراتژیک ایران تغییر کرد و نگاه ایران از امیدواری کاذب به غرب، به شرق معطوف شد و دلیل این رویکرد، اتفاقاتی بود که در طول همکاری ایران با غرب برای توافق هستهای صورت گرفته بود. جدی گرفتن پیوستن ایران به سازمان شانگهای و گسترش همکاری با روسیه و چین و طراحی مناسبات روابط خارجی بر مبنای فاصله گرفتن از کشورهای غربی را باید در همین راستا ارزیابی کرد. بهخصوص اینکه کشورهای همکار ایران یعنی روسیه بعد از جنگ اوکراین و چین پس از تعرفههای ترامپ، کم و بیش تحت فشارهای تحریمی یا تعرفهای آمریکا قرار داشتند.
🔸اتحاد استراتژیک شکلگرفته میان این کشورها بهویژه در یکی دو ماه اخیر که سه کشور اروپایی بحث «اسنپ بک» یا همان «مکانیسم ماشه» و بازگشت ۶ قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را با هدف فشار به ایران آنهم در روزهای پایانی رفع برخی محدودیتهای برجامی در پایان ۱۰ سال محدودیت برای جمهوری اسلامی را عَلم کردهاند، قطعاً متأثر از عملکرد منفی غرب، بهویژه بدعهدیهای آنهاست. این درحالی است که اروپا و شریک خبیث آنها آمریکا اکنون به این باور رسیدهاند که جمهوری اسلامی ایران مانند برخی کشورهای دیگر قابل بازی دادن نیست و ایران که ذاتاً یک قدرت منطقهای مستقل از ابرقدرتهاست و تن به هیچگونه مسیری که عایدی آن بردگی، استثمار و یا چیزهایی شبیه به این باشد، نخواهد داد.
🔸نگاه به شرق و توجه ویژه به سازمانهایی همچون شانگهای و رویکرد به قدرتهای جدید اقتصادی جهان که امروز در قالب سازمان بریکس دور هم جمع شدهاند تا توسعه اقتصادی را نه در سایه آمریکا، بلکه با ظرفیت درونی خود دنبال کنند و دنیای جدیدی را شکل دهند، همان مسیری است که اکنون با ناامیدی از غرب بدعهد و آمریکای متجاوز میتوانیم بپیماییم، مشروط بر اینکه از راهی که انتخاب شده، بازنگردیم.
🔸سفر رئیسجمهورکشورمان به چین و شرکت در اجلاس شانگهای و امضای ۲۰ سند و یک بیانیه از سوی سران این سازمان، محکومیت قاطع حملات نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران از سوی اعضای این سازمان، نشان میدهد که ایران جایگاه خود را در این سازمان و بین اعضای آن پیدا کرده است و نگاه به شرق، راهبردی بوده که بهدرستی طراحی و اجرا شده است.
🔻ادامه دارد...
🔰 شانگهای؛ موازنهای در برابر تحریمهای غرب(۲)
👤 #حسن_رشوند
🔸اگر امروز میبینیم که سران سازمان شانگهای 20 سند و بیانیه همکاری با رئیسجمهور کشورمان امضاء میکنند آنهم در شرایطی که سه کشور اروپایی نامه بازگشت قطعنامههای تحریمی را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده و در بازه زمانی 30 روزه خواهان بازگشت تحریمهای سازمان ملل هستند، این اقدام اعضای شانگهای را باید محصول اراده مستحکم شخصیت بزرگی همچون شهید آیتالله رئیسی در دوره ناتمام رئیسجمهوری خود بدانیم که از وعدههای توخالی اروپا فاصله گرفتند و برای عضویت دائم ایران به سازمانهایی همچون شانگهای و بریکس تلاشی خستگیناپذیر به خرج دادند.امروز نیز همان اراده در رئیسجمهور پزشکیان با پشتوانه دیگر قوای کشور دیده میشود. تا جایی که اقدامات و توافقات انجامشده در شانگهای موجب قدردانی رئیس مجلس قرار میگیرد و آقای قالیباف در پیامی به رئیسجمهور اعلام میکند: «مجلس شورای اسلامی معتقد است که همکاریهای ایران و چین در تمام سطوح مورد توافق، باید از سطح حرف به عرصه عمل برسد». این به آن مفهوم است که قرار است در نگاه به شرق کمکاریهای گذشته جبران و از اعتماد کاذب به غرب فاصله گرفته شود.
🔸با توجه به موارد گفته شده، اهمیت سازمان همکاری شانگهای برای ایران، بهویژه با فرض بازگشت اسنپبک یا مکانیسم ماشه از سوی غرب،
بیش از پیش برجسته میشود که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
🔻1- در صورت بازگشت اسنپبک، سازمان شانگهای با حضور قدرتهایی مانند چین و روسیه و حتی هند و کشورهای آسیای میانه میتواند برای ایران یک وزنه تعادلی در مقابل غرب فراهم کند. عضویت ایران در این سازمان به عنوان یک عضو دائم به تهران اجازه میدهد روابط راهبردی با شرق را تقویت کرده و برخلاف تصور غربیها که فکر میکنند با فعال کردن اسنپبک ایران گرفتار انزوای بینالمللی میشود، جمهوری اسلامی ایران میتواند با بستن قراردادهای مهم و سرمایهگذاری در قالب سازمان شانگهای بهویژه در حوزه انرژی که نیاز مبرم اعضای این سازمان است، تا حدود زیادی در صفبندی کشورهای غربی علیه ایران شکاف ایجاد میکند.
🔻2- تجارت با کشورهای عضو شانگهای که اغلب آنها مواضع مستقلتری نسبت به آمریکا دارند، برای ایران یک بستر اقتصادی مطمئن خواهد بود. استفاده از ارزهای محلی، قراردادهای تهاتری و زیرساختهای بانکی مشترک میتواند به کاهش وابستگی به سیستم مالی غرب بهویژه دلار کمک کند. این همان خواستهای است که از همان ابتدای شکلگیری شانگهای، چین و روسیه در قالب دلارزدایی، سیاست آن را دنبال میکردند و شرایط حاضر فرصت مناسبی برای پیادهسازی این سیاست پولی خواهد بود.
🔻3- در صورت اجرای اسنپبک، ایران ممکن است از برخی مسیرهای حملونقل که در روزهای اخیر شاهد بخشی از فعالیتها در مرز مشترک ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان که با توطئه کریدور زنگزور دنبال میشود، محروم شود. این در حالی است که با سازمان شانگهای، دسترسی به برنامههای ترانزیتی آسیای میانه مانند کریدور شمال - جنوب و کریدور چین- اروپا فضای جدیدی برای ایران باز میشود. در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران میتواند در بستر سازمان شانگهای و سازمانهای مشابه منطقهای همچون اوراسیا که ایران عضو آن است به عنوان یک پل راهبردی ارتباطی میان شرق و غرب ایفای نقش کند. این موضوع از نگاه رؤسای جمهور ایران و روسیه در دیدار طرفین در «تیانجین» چین مغفول نمانده است و هر دو رئیسجمهور پزشکیان و پوتین بر اجرای توافقنامه بلندمدت و موافقتنامه اوراسیا در گسترش همکاریهای میان دو کشور تاکید داشتند.
🔻4- در شرایطی که فشارهای امنیتی غرب علیه ایران افزایش یافته است همکاری با کشورهای قدرتمند نظامی مانند چین و روسیه میتواند موجب تقویت امنیت ملی کشورمان شود. رزمایشهای مشترک و تبادل اطلاعات در حوزه مبارزه با تروریسم و... نقش بازدارندهای در این زمینه خواهد داشت.
🔻5- در صورت اجرای اسنپبک و تلاش غرب به امید واهی انزوای بینالمللی ایران، حضور فعال کشورمان در نشستهای شانگهای و روابط با کشورهای عضو این سازمان به ایران این امکان را میدهد که از طریق دیپلماسی چندجانبه، از مشروعیت بینالمللی خود دفاع کرده و در مقابل هرگونه زیادهخواهی غرب بایستد و خط بطلانی بر این ایده که جامعه جهانی در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده، بکشد و تصویری متفاوت از جامعه جهانی در مقابل غرب ترسیم کند.