واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف ۲
🔰 میدان نبرد عقیدتی را واگذار نکنیم!
👤 #سعید_مستغاثی
🔸حضور برخی از سران هالیوود و اعضای هیئترئیسه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا در اسفند 1387، بحث و سؤالات بسیاری را در محافل گوناگون سینمایی و غیر سینمایی برانگیخت.
🔸یکی از همین حضرات هالیوودی که در به اصطلاح «هماندیشی بازاریابی خانه سینما» شرکت کرد، بیرو دربایستی گفت که با توجه به وجود 30000 سالن سینما فقط در آمریکا و دهها هزار سالن سینما در سایر کشورها (وابسته به کمپانیهای آمریکایی) چه تجربهای را میتواند به سینمای ایران که فقط 300 سالن دارد، منتقل نماید، در حالی که بسیاری از این سالنها هم از استاندارد لازم برخوردار نیستند؟!
🔸و یکی دیگر از همین آقایان در مقابل سؤال یکی از فیلمسازان خوش خیال ایرانی در آن جلسه مبنی براینکه چگونه سینمای ایران میتواند در اروپا و آمریکا بازار پیدا کند، با تحقیر گفت که شما اول در داخل کشور خودتان و در میان مخاطبان ایرانی، برای فیلمهایتان تماشاگر پیدا کنید و بعد به فکر خارج کشور بیفتید! او سپس به این نکته اشاره داشت که از وضعیت بحران تماشاگر در ایران خبر داشته و مطلع است که فیلمهای سینمای ایران، بیننده چندانی ندارند!!
🔸اما به هرحال گروهی از شیفتگان هالیوود در داخل کشور، از حضور فیلمسازان آمریکایی در ایران ابراز شادی و شعف نمودند و متاسفانه یکی از همین سرخوشان در یکی از همان جلسات خانه سینما با هالیوودیها کلی هم ابراز ارادت و کرنش کرد و آبرو از سینما و سینماگر ایرانی برد (که همین عمل وی مورد اعتراض برخی از همکارانش قرار گرفت) و از این که افتخار پیدا کرده بود تا به حضور آنها شرفیاب شود، سر برآسمان سایید.
🔸اما در میان همه این اظهار نظرها و ابراز عقیدهها، به نظر آمد که اساس هدف و مقصود سفر هیئتهالیوودی به ایران را از خلال صحبتهای سید گانیس (رئیس آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا و مهمترین عضو هیئت یاد شده) در یکی از جلسات برگزار شده در خانه سینما میتوانستیم دریافت کنیم.
🔻وی در طی آن جلسه و در بین سخنان خود ضمن اشاره به سفر قبلی هیئت فوق به ویتنام و تلاش در جهت اصلاح سیستم صدابرداری سینمای آن کشور با اعزام یک هیئت تخصصی تر، گفت که سینمای ایران به لحاظ تکنیک و فنآوری، کمبود چندانی ندارد که هالیوود بتواند در رفع آن اقدام نماید و تاکید کرد که سینماگران ایرانی خود از تکنیک بالایی برخوردار هستند.
🔸سید گانیس در ادامه صحبتش گفت که آنچه بیش از هر موردی موجب سفر هیئت هالیوودی به ایران گشت، این بود که چند سالی بود تاثیر سینمای مشرق زمین بر هالیوود و سینمای آمریکا و بالتبع آمریکاییها بارز شده بود (که قطعا از نظر سردمداران آمریکا، موضوع خوشایندی نیست) و آنها آمدهاند تا به طور مستقیم دریابند چه عوامل و عناصری در ایران و دیگر کشورهای شرقی، موجبات این تاثیر را فراهم آورده است!
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف ۲ - بخش پنجاه و هشت
🔰 امان از این سندرم جذب! (بخش دوم)
👤 #سعید_مستغاثی
🔸رای تحقق آن سیاست «جذب و هضم» و به اصطلاح خوش آمد نیروها و عوامل به اصطلاح جبهه مقابل، هر کاری انجام گردید و هر پشتک و وارویی از سوی حضرات یاد شده، زده شد:
🔻آمریکایی که تا چندی قبل امپریالیست و مستکبر خوانده میشد را وارث فرهنگ و تمدن آنگلوساکسونها معرفی کرده! و پشیمان از مقابله با جاسوسان آمریکایی در قضیه لانه جاسوسی با آنها به فالودهخوری مشغول شدند!!، هنرپیشگان فیلمهای مبتذل و مستهجن قبل از انقلاب که حضورشان در تولیدات پس از انقلاب به شدت نفی شده بود را پدران و مادران سینمای پس از انقلاب نامیدند!، عوامل رژیم طاغوت که روزگاری از هر دم و دستگاهی تصفیه شده و از ترس خشم ملت به خارج کشور متواری شده بودند، تحت عنوان بازگشت نخبگان، با سلام و صلوات به کشور بازگرداندند و مراکز و نهادهای مختلف فرهنگی انقلاب برایشان فرش قرمز پهن کردند!
🔸القصه این ماجرای «جذب و هضم» آنقدر شور شد و کش پیدا کرد که نه تنها کسی از آن طرف جذب نشد که گروهی از حضرات این طرفی همینطور بیتعارف، جذب و هضم آن طرف شدند! تا جایی که اربابان خارجی همان عناصر سابق آن طرفی، رفقای سابق را رها کرده و با عوامل جذب شده این طرفی به نرد عشق مشغول شدند!
🔸امثال مهاجرانی(وزیر اسبق ارشاد) و رمضانپور (مشاور و معاون اسبق وزیر ارشاد) که برای مطبوعات بخشنامه صادر میکردند از فلان رادیوی خارجی که وابسته به سازمان سیا است، استفاده خبری نکنید، امروزه خودشان در آغوش نهادها و مؤسسات وابسته به سازمان سیا غنودهاند. همانها که میخواستند «معاند را به مخالف و مخالف را به موافق» تبدیل کنند، امروز خود به «مخالف معاند» بدل شدهاند!!
🔸امروز با وجود طیف وسیعی از جوانان مخلص و هنرمند در جبهه هنری انقلاب و تلاشی خستگیناپذیر برای آشتی دادن سینما و رسانههای تصویری با فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامی اما برخی از همین جوانان، ناخواسته و ناخودآگاه تحت تاثیر القائات بیگانه، جا پای همان افراد گذارده و مدعی «جذب و هضم» هستند.
🔻آنها هم هرگونه توصیههای خیرخواهانه و دلسوزانه مبنی بر حفظ اصول را تندروی دانسته و بر سیاستهای معتدل و میانه تاکید دارند. آنها هم بسیاری از اصول را نادیده گرفته و در مقابلشان از سیاست تسامح و تساهل استفاده میکنند. آنها هم مدعی هستند که از نمونههای خارجی الگو برداشتهاند، درحالی که در هیچ یک از مستندهای فیالمثل «بیبیسی»، نمیبینیم اصول خود را فدای جذابیت کرده باشند.
🔸شاید بتوان گفت یکی از اساسیترین محورهای این نوع گرایش در میان این قشر از هنرمندان جوان، عدم احاطه به تاریخ و نداشتن معلومات کافی است. آنچه علیرغم تاکید این دوستان بر تحقیق و پژوهش اما به دلیل عدم پیگیری یک روش تحقیق درست و مناسب، برطرف نشده و جبران نمیگردد و در نتیجه همچون خشتی کج موجب کجروی دیوار اعتماد تاریخی این دوستان به جریانات انحرافی تا ثریا میشود. طرفه آنکه دوستان یاد شده با این ضعف معلوماتی و پژوهشی در صدد اقناع و جذب حریفانشان نیز هستند!
🔸مهمترین کاستی مستندها و آثار هنری رسانههای ما، نداشتن پشتوانه تحقیقاتی و پژوهشی بوده و هست و چنین آسیبی به دلیل القای بیش از یک قرنی تفکری با محوریت شعار «هنر برای هنر» به نظر میرسد. برعکس در غرب، نه فقط مراکز رسانهای به نهادهای تحقیقاتی و پژوهشی و علمی چسبیده بلکه بعضا از درون آنها بیرون میآیند. انتظار این بوده و هست که جبهه فرهنگی و هنری انقلاب این کاستی دیرین رسانههای ایران را جبران کرده و هنرمندان جوان خود را به مؤسسات و نهادهای متعددی متصل نمایند که سالیان طولانی است در زمینههای مختلف تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی تحقیق کرده و مکتوبات پژوهشی بسیاری تولید نموده و طیف گستردهای از کارشناسان مجرب و اساتید تاریخ و سیاست و اقتصاد و فرهنگ را در اختیار دارند.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف ۲ - بخش پنجاه و هشت
🔰 امان از این سندرم جذب! (بخش دوم)
👤 #سعید_مستغاثی
🔸رای تحقق آن سیاست «جذب و هضم» و به اصطلاح خوش آمد نیروها و عوامل به اصطلاح جبهه مقابل، هر کاری انجام گردید و هر پشتک و وارویی از سوی حضرات یاد شده، زده شد:
🔻آمریکایی که تا چندی قبل امپریالیست و مستکبر خوانده میشد را وارث فرهنگ و تمدن آنگلوساکسونها معرفی کرده! و پشیمان از مقابله با جاسوسان آمریکایی در قضیه لانه جاسوسی با آنها به فالودهخوری مشغول شدند!!، هنرپیشگان فیلمهای مبتذل و مستهجن قبل از انقلاب که حضورشان در تولیدات پس از انقلاب به شدت نفی شده بود را پدران و مادران سینمای پس از انقلاب نامیدند!، عوامل رژیم طاغوت که روزگاری از هر دم و دستگاهی تصفیه شده و از ترس خشم ملت به خارج کشور متواری شده بودند، تحت عنوان بازگشت نخبگان، با سلام و صلوات به کشور بازگرداندند و مراکز و نهادهای مختلف فرهنگی انقلاب برایشان فرش قرمز پهن کردند!
🔸القصه این ماجرای «جذب و هضم» آنقدر شور شد و کش پیدا کرد که نه تنها کسی از آن طرف جذب نشد که گروهی از حضرات این طرفی همینطور بیتعارف، جذب و هضم آن طرف شدند! تا جایی که اربابان خارجی همان عناصر سابق آن طرفی، رفقای سابق را رها کرده و با عوامل جذب شده این طرفی به نرد عشق مشغول شدند!
🔸امثال مهاجرانی(وزیر اسبق ارشاد) و رمضانپور (مشاور و معاون اسبق وزیر ارشاد) که برای مطبوعات بخشنامه صادر میکردند از فلان رادیوی خارجی که وابسته به سازمان سیا است، استفاده خبری نکنید، امروزه خودشان در آغوش نهادها و مؤسسات وابسته به سازمان سیا غنودهاند. همانها که میخواستند «معاند را به مخالف و مخالف را به موافق» تبدیل کنند، امروز خود به «مخالف معاند» بدل شدهاند!!
🔸امروز با وجود طیف وسیعی از جوانان مخلص و هنرمند در جبهه هنری انقلاب و تلاشی خستگیناپذیر برای آشتی دادن سینما و رسانههای تصویری با فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامی اما برخی از همین جوانان، ناخواسته و ناخودآگاه تحت تاثیر القائات بیگانه، جا پای همان افراد گذارده و مدعی «جذب و هضم» هستند.
🔻آنها هم هرگونه توصیههای خیرخواهانه و دلسوزانه مبنی بر حفظ اصول را تندروی دانسته و بر سیاستهای معتدل و میانه تاکید دارند. آنها هم بسیاری از اصول را نادیده گرفته و در مقابلشان از سیاست تسامح و تساهل استفاده میکنند. آنها هم مدعی هستند که از نمونههای خارجی الگو برداشتهاند، درحالی که در هیچ یک از مستندهای فیالمثل «بیبیسی»، نمیبینیم اصول خود را فدای جذابیت کرده باشند.
🔸شاید بتوان گفت یکی از اساسیترین محورهای این نوع گرایش در میان این قشر از هنرمندان جوان، عدم احاطه به تاریخ و نداشتن معلومات کافی است. آنچه علیرغم تاکید این دوستان بر تحقیق و پژوهش اما به دلیل عدم پیگیری یک روش تحقیق درست و مناسب، برطرف نشده و جبران نمیگردد و در نتیجه همچون خشتی کج موجب کجروی دیوار اعتماد تاریخی این دوستان به جریانات انحرافی تا ثریا میشود. طرفه آنکه دوستان یاد شده با این ضعف معلوماتی و پژوهشی در صدد اقناع و جذب حریفانشان نیز هستند!
🔸مهمترین کاستی مستندها و آثار هنری رسانههای ما، نداشتن پشتوانه تحقیقاتی و پژوهشی بوده و هست و چنین آسیبی به دلیل القای بیش از یک قرنی تفکری با محوریت شعار «هنر برای هنر» به نظر میرسد. برعکس در غرب، نه فقط مراکز رسانهای به نهادهای تحقیقاتی و پژوهشی و علمی چسبیده بلکه بعضا از درون آنها بیرون میآیند. انتظار این بوده و هست که جبهه فرهنگی و هنری انقلاب این کاستی دیرین رسانههای ایران را جبران کرده و هنرمندان جوان خود را به مؤسسات و نهادهای متعددی متصل نمایند که سالیان طولانی است در زمینههای مختلف تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی تحقیق کرده و مکتوبات پژوهشی بسیاری تولید نموده و طیف گستردهای از کارشناسان مجرب و اساتید تاریخ و سیاست و اقتصاد و فرهنگ را در اختیار دارند.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 - بخش شصت و دو
🔰 اولین میدان امتحان سینمای دولت دهم
👤 #سعید_مستغاثی
🔸در حالی که معاونت سینمایی دولت دهم با قطعیت، به خانوادههای ایرانی اطمینان داده بود که از جهت سالم بودن فضای سینما میتوانند با خیال راحت به تماشای آثار بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر بروند اما متأسفانه گویا ایشان اغلب فیلمهای یاد شده را مشاهده نکرده و به نظر و توصیه مشاوران خود بسنده کرده بود. چراکه حداقل بسیاری از آثار ایرانی به نمایش درآمده در جشنواره بیست و نهم، فضای سالمی برای خانوادههای مسلمان ایرانی به همراه نداشتند و در این دسته فیلمها به شدت روابط غیراخلاقی و نامشروع مابین زن و مرد و دختر و پسر و همچنین کاربرد کلام و عبارات مبتذل و مستهجن جنسی (که زبان از بازگویی آنها شرم دارد) جاری بود...
🔸زیر علامت سؤال بردن محکمات دینی و شعائر مذهبی و مظاهر اسلامی از دیگر ضایعات فیلمهای ایرانی جشنواره بیست و نهم فیلم فجر بود. یکی از این مظاهر و محکماتی که مورد انتقاد و اعتراض و بعضا استهزاء قرار گرفت، آیه مربوط به قصاص بود که بنا به تصریح وحی الهی «در آن برای اهل فکر و اندیشه حیات وجود دارد، باشد که تقوا پیشه کنند». اما بارها و بارها طی سالهای مختلف در فیلمهای تولیدی این سینما و جشنوارههای مختلف فیلم فجر زیر علامت سؤال رفته است. در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر هم این روال ادامه داشت:
🔻 از جمله فیلم «سوت پایان» اجرای لایحه قصاص را موجب قربانی شدن بیگناهان نشان میداد؛ یا فیلم «انتهای خیابان هشتم» تبعات اجرای این قانون اسلامی را باعث رواج فساد و فحشاء درجامعه میدانست؛ یا فیلم «گزارش یک جشن» با درددلهای یک محکوم به قصاص و قصهگویی بانو (شخصیت اصلی فیلم) برای وی آغاز میشد، محکومی که میگفت مفسدی را به قتل رسانده و قصاص او، یکی از پروژههای تربیتی بانو را ابتر میگذاشت و یا حتی در یکی از فیلمها با اشکال گیری در نابرابری دیه زن و مرد برای قصاص، اصل قانون را ناعادلانه میخواند!
🔸ترویج فرقهها و شبه عرفانهای انحرافی در برخی آثار بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر از دیگر آسیبهای این دوره از جشنواره بود که یکی دو فیلم از همان آثار مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفتند. از سایه این نوع فرقه بازی در آن مؤسسه به ظاهر تدارک ازدواج فیلم «گزارش یک جشن» گرفته تا نمایش مناسک و به اصطلاح کرامات قطب یکی از فرقههای صوفیه در فیلم «آسمان محبوب» (که متأسفانه چند جایزه اصلی جشنواره را هم دریافت نمود).
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2
🔰 پس جای آنها روی پرده سینما کجـا بــود؟
👤 #سعید_مستغاثی
🔸سیامین جشنواره فیلم فجر و نتیجه آن که در اکران سال 1391 سینمای ایران رؤیت شد هم نسبتی با انقلاب و نظام اسلامی و مردم نداشت. در آن روزها شاید این حرف تازهای به نظر نمیآمد و یا اظهار اینکه سینمای ایران به طور کلی از مردم این سرزمین جدا افتاده، سخن گزافهای محسوب نمیشد. چرا که خود مسئولان سینمایی کشور و مدیران جشنواره فیلم فجر نیز به طور رسمی و علنی به این حقیقت اعتراف کردند و البته چه کسی جز خود این دوستان میتوانست مخاطب این سخن و حرف باشند؟!
🔸یک فرضیه میتواند این باشد که جانبازان و شهدا و رزمندگان و خانواده آنان و همچنین مردمی که در راهپیماییهایی مثل 22بهمن شرکت میکنند، رقم قابلتوجهی نبوده و اکثریت همانها هستند که دوستان سینماگر روی پرده برده و تصاویرشان را در همان جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشتند! یعنی همان جماعتی که به سختی گرفتار بحرانهای خانوادگی و روحی بوده و غرق در نابهنجاریهایی همچون خیانت و دروغ و شارلاتانیسم و عشق مهاجرت و گریز از وطن و زندگی در غرب دستوپا میزدند!
🔸فرضیه دیگر (که بعضی از سینماگران یادشده برای گریز از اتهام توهم فوق، به آن متوسل گشتند، چنانکه همین امروز نیز برای پرسشهای مشابه درباره فیلمهای مشابه، همین پاسخ سادهلوحانه را میدهند) این بود که بالاخره این نمونهها (مانند آنچه در فیلمهای فوق به تصویر کشیده شده است) در جامعه ما یافت میشوند! بحثی نیست، اما آیا چنین مسئلهای در میان اکثریت ملت ایران، آنچنان حاد است که بخش اعظم تولیدات سینمای ما را به خود اختصاص دهد؟! یا این مسئله فقط معضل بخش کوچکی از جامعه ماست؟!
🔻خوشبختانه آمارهای مختلف رسمی و غیررسمی داخلی و خارجی حاکی از آن است که اکثریت چشمگیری از جامعه ایرانی به هیچوجه با چنین نابهنجاریهایی دست به گریبان نبوده و نیستند و در نظر جهانیان، جامعهای دینی، سالم و اخلاقی تشکیل دادهاند. البته اقلیتی از این جامعه که خصوصاً در بخشهای مرفه کلانشهرها زندگی میکنند و در معرض مستقیم تهاجمات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب قرار دارند، کم و بیش به چنین معضلاتی دچار هستند.
🔸خاطرم هست، در سال 1382 که در یکی از قسمتهای سریال «نقطهچین» ساخته مهران مدیری، انتقاد کوچکی به برخی فیلمسازان شده بود. شاید نتوان باور کرد که چه داد و فریادی از سوی جماعت سینماگر برپا شد که وا سینما و وا فرهنگ و هنر که تلویزیون همه استعدادهای هنری این مرز و بوم را زیر علامت سؤال برد!!
🔸حالا قضاوت کنید که از پول این ملت و از کیسه بیتالمال، جشنواره فیلمی برگزار میشود به نام جشنواره فیلم فجر (که عنوانش آن را منتسب به دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی نشان میدهد و همین عنوان میتواند جهتگیری و سمتوسو و مسیر جشنواره را تعیین کند) اما نهتنها در جهت اهداف انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و سمبل آن یعنی دهه فجر انقلاب حرکت نمیشود که برعکس، دینمداری و اخلاقگرایی و آگاهی و امید این مردم را هم به چالش کشیده و زیر علامت سؤال میبرد.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف ۲
🔰 گــزارش اقلیّت
👤 #سعید_مستغاثی
🔸مارتین اسکورسیزی، فیلمساز معروف آمریکایی در یکی از مصاحبههای سال ۲۰۰۸ خود با استفن فربر که در وب سایت مووی لاین استاندارد ۸ مدیا منتشر شد، ضمن اشاره به سینمای ملی گفت:
🔻«...سینمای ملی، سینمایی است که عناصر سازنده آن، مجموعهای را تشکیل دهند که گویای هویت، مذهب، ایدئولوژی و در واقع گرایش یا بازخورد آن ملت است و آن ملت از طریق مفاهیم و بازخوردهای مستتر در سینمایش قابل شناسایی است...»
🔸راستی هویت و مذهب و ایدئولوژی ملت ایران کدام است؟ آیا هویت این ملت به جز هویتی اسلامی/ ایرانی است که دینمداری و اخلاق و خانواده و ایثار و فداکاری از اساسیترین شاخصههای آن به شمار میآید؟ این شاخصهها در کدام بخش از فیلمهای سی امین جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۹۰ حاکم بود؟
🔸این مردم و آرمانها ودغدغهها و باورها و اعتقاداتشان چه درصدی از فیلمهای جشنوارهای را به خود اختصاص داده که همه هزینههای ریز و درشتش از جیبشان خرج میشود؟ آیا درست است امانات این مردم که امروز در این جهان مظلوم کش، یکه و تنها و با همه وجود دربرابر تمامی سپاه کفر با تمامی اعوان و انصار و نوکرهای داخلی و خارجیاش ایستادهاند، صرف به تصویر کشیدن توهمات و خیالاتی شود که دقیقا مغایر و متضاد با همان دغدغهها و اعتقادات و باورهاست؟ آیا این انصاف و عدالت و امانتداری است؟
🔸این چه استبداد قرون وسطایی است که جماعتی قلیل، بیگانه با آرمانها و خواستهای یک ملت منادی آن هستند، جماعتی که در تمامی دوران محنت و رنج این ملت، نه تنها حتی یک لحظه هم همراهش نبوده، بلکه بعضا نه فقط سکوت که با دشمنانش نیز همسویی کرده و حالا همه منابع سرزمینی را حق خود میدانند که همان ملت با پوست و گوشت و خونش از آن دفاع نمود و از دست روباهان و گرگها نجات داد!
🔸انحصار طلبی شبه روشنفکران (که البته ریشهای تاریخی در این دیار دارد) با آن ادعای دموکراسی و آزادی خواهی و حقوق بشرشان منافات ندارد؟
🔻متاسفانه دیکتاتوری اقلیت روشنفکر و شبه روشنفکر در این سرزمین که سابقهای بیش از ۲۰۰ سال دارد، امروز بر رسانههای ما علی الخصوص سینما حاکم است و از همین رو تصویری که برپردههای سینما میرود، اغلب تصویری واژگونه از ملت ایران و در واقع بازتاب خواستهها و عقدههای فروخورده و دیرین همین قشر است و در واقع گزارش یک اقلیت محدود از جامعه ایرانی است.
حکایت سینماتوگراف 2-بخش شصت و شش
🔰 در این جامعه چه خبر است؟
👤 #سعید_مستغاثی
🔸گزارش توسعه انساني يكي از مهمترين و معتبرترين گزارشهاي اقتصادي و اجتماعي در جهان است كه همه ساله توسط دفتر توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) منتشر مي شود.
🔻براساس گزارش توسعه انساني سازمان ملل در سال 2010 یعنی سال قبل از جشنواره سیام فیلم فجر، شاخص توسعه انساني ايران كه در سال 1975 ميلادي 571/0 از يك بود، طي 32 سال با رشد 1/13 درصدي مواجه شده و به 701/0 از يك رسيد. بر اساس اين گزارش، ايران كه همواره در سالهاي قبل از آن در رديف كشورهاي با توسعه انساني متوسط قرار داشت، در سال 2010 براي نخستين بار در رديف كشورهاي با توسعه انساني بالا قرار گرفت. گزارش فوق اذعان داشت، جمهوري اسلامي ايران از نظر شاخص توسعه انساني طي سالهاي پس از انقلاب با 40 پله صعود مواجه شده و از رتبه 110 در سال 1979 به 70 در سال 2010 ارتقا پيدا كرد.
🔸گزارشها و آمارهای متعدد دیگری در طی آن سالها از سوی مجامع معتبر بینالمللی انتشار یافت که نشانگر افزایش چشمگیر نشاط و امید در جامعه ایرانی بود، از جمله گزارش بانک جهانی در سال 2011 که در آن ضمن بیان نقاط قوت و ضعف اقتصاد ایران، تصریح شده بود که «ايران از لحاظ استانداردهاي منطقهاي داراي شاخصهاي بالايي در زمينه اجتماعي است.»
🔸از همین رو بود که مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه 14 بهمن همان سال 1390 خودشان درباره ابعاد جنگ روانی دشمن فرمودند:
🔻«... برخی سعی دارند القا کنند در کشور بحران وجود دارد، اما کدام بحران؟ همه کارهای گوناگون با همکاری دستگاههای مختلف در کشور در حال انجام است و امنیت کامل به توفیق پروردگار وجود دارد...»
🔸اما متاسفانه یکی از موتیفهای اصلی آثار جشنواره سیام فیلم فجر و فیلمهای اکران سال 1391 القای وجود نوعی بحران در جامعه ایران، میان خانوادهها و در میان اقشار مختلف اجتماع بود.
🔸در فیلم «تلفن همراه رئیسجمهور» ساخته علی عطشانی (که متاسفانه به شکل سادهلوحانهای توسط معاونت سینمایی سفارش داده و تامین بودجه شده بود)، جامعه به شدت دچار مشکلات و معضلات مختلف نشان داده شد. این معضلات از طریق سیم کارت تلفن همراه رئیسجمهور (که اشتباها در اختیار یک فرد عادی قرار گرفته بود) بازگو شد و در کنار طرح برخی مسائل خاص و سؤالاتی که به نظر میآمد فقط برای قشر بسیار محدودی از مرفهین مطرح باشد (همچون چرایی پیشرفت در علوم هستهای)، به نوعی القائات رسانههای بیگانه را تکرار نمود.
🔸در فیلم «گشت ارشاد» بحران یاد شده توسط نهادهای انتظامی ایجاد شد که گروهی 3 نفره به عنوان بدل آنها عمل میکردند و ظاهرا فیلمساز تلاش داشت تا رفتار و کنش آن گروه بدلی را جدای از نیروهای انتظامی و بسیج نشان دهد ولی نشانههای بسیاری این دو پدیده اصل و بدل را مشابه یکدیگر جلوه داده و عملکردشان را یکسان نشان میداد؛ از برخورد آشنای افرادی که با این گروه مواجه میشدند، گرفته (که گویی بارها و بارها سابقه چنین برخوردهایی را داشتهاند) تا ارتباط نیم بند گروه بدلی با بسیج و نیروی انتظامی (اسلحه واقعی یکی از این افراد و اینکه آن را از سرهنگ نیروی انتظامی گرفته کاملا بر آن ارتباط تاکید داشت) و تا برخورد مستقیم نیروی انتظامی با یکی از افراد گروه در پارک که این بار در کسوت یک جوان با دختری صحبت میکرد و ماجرا به تجمع مردم و صدور بیانیه درباب تکریم حقوق شهروندی و رابطه آزاد دختر و پسر و در نتیجه محکومیت نیروی انتظامی و البته روابط سنتی ایرانی و اسلامی انجامید.
حکایت سینماتوگراف ۲-بخش شصت و هشت
🔰 بحران جوانان در جشنواره سیام
👤 #سعید_مستغاثی
🔸در بسیاری از فیلمهای سی امین جشنواره فیلم فجر و اکران ۹۱، خبری از جوانان پرشور و انقلابی که افتخارات عظیم برای نظام جمهوری اسلامی به ارمغان آورده و چشمان جهانیان را خیره ساختند تا آنجا که مات و مبهوت، زبان اعتراف به بخشی از آن گشودند، نبود.
🔸اما جوانانی که عمدتا در قاب دوربین سینمای جشنواره سیام فیلم فجر قرار گرفتند، غالبا دو دسته بودند:
گروهی که حال و هوای دوران گذشته را داشته یا در پی روابط غیرمعمول دختر و پسر و یا خودباخته فرهنگ وارداتی و تجدد زورکی بودند که هیچ نسبتی با هویت دینی و ملی ایرانیان نداشته و ندارند، اغلب این نوع جوانان هم فقط در خیابانهای به اصطلاح شمال کلان شهرها به خصوص تهران یافت میشوند و بس!
🔸 دسته دیگر از این جوانان واجد نشانهها و ویژگیهایی از تیپ مذهبی بودند که در نگاه دسته اول کلیشه شده است. گویی سازندگان این فیلمها در واقع یا خود از جوانان دسته اول بودند و یا جوانانی از این دست در خویشان و نزدیکان داشتند. کسانی که به طور کلی متعلق به همان قشر شبه روشنفکر بوده و با نگاهی تحقیرگرایانه، طبقات معتقد و باورمند را فناتیک و مرتجع و عقب افتاده تلقی کرده و در واقع با نگرشی نژادپرستانه با آنها مواجه میشدند! در این نگاه، جوانان مذهبی و به قول معروف حزباللهی غالبا افرادی خشک مغز به نظر رسیده که یا در بند ظواهر مانده و به عمق و هسته دین و مذهب راه نیافته و یا اساسا به دلیل ماهیت دینی و مذهبی متهم ردیف اول روشنفکران محسوب میشدند.
🔸مثلا در فیلم «گشت ارشاد» (اگرچه سازندهاش یعنی سعید سهیلی در دسته فیلمسازان شبه روشنفکر قرار نمیگیرد ولی به شدت تحت تاثیر جو ایجاد شده توسط آنها در سینمای ایران قرار داشته)، این تیپ به خوبی در قالب چند جوان ریاکار و در عین حال خشک رفتار خلاصه میشود و به بهانه بدلی بودن این تیپها، به طور کلی کاراکتر بچه مذهبی و مسجدی، زیر علامت سؤال روشنفکری رفت.
🔸همین تیپ (که اساسا با گیر دادنهای هیستریک در اینگونه فیلمها مشخص میشوند) در فیلم «چک» به عنوان بسیجی و پست ایست بازرسی، مزاحم روندکاری شخصیتهای اصلی ماجرا شدند یا در فیلم «بوسیدن روی ماه» افرادی نابلد بودند که به ناحق جای سابقون انقلاب را گرفته و با بیاحترامی به خانواده شهداء و مفقودین، سعی داشتند برای قدرت بیشتر همه را زیر پای خود له کنند.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف 2
🔰 زخمی که باز هم سرپوش گذارده شد
👤 #سعید_مستغاثی
🔸در مناظره آبان ماه سال 1390 با جناب معاونت سینمایی یا همان رئیس سازمان سینمایی یعنی جواد شمقدری در بخش بعد از خبر شبکه دو سیما، وقتی به وضعیت نامطلوب سینمایی اشاره کردم، ایشان پاسخ دادند که به جای نمایشهای کاذب از اوضاع خوب سینمای ایران، زخمی را گشودهاند که همگان دریابند سینمای ایران در چه وضعیتی به سر میبرد، زخمی که گویا تا آن هنگام پنهان بوده است!
🔸بنده در همان مناظره به ایشان عرض کردم زخم باز کردن و عدم شناخت علت زخم برای درمان قطعی، نمیتواند مشکلگشا باشد و آن زخم بهتدریج کلیت پیکر سینمای ایران را در بر خواهد گرفت. متاسفانه علل آن زخم، مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفت و مسئولان سینمایی به طریق درمانش راه نبردند. پس گویا تصمیم گرفتند تا دوباره آن زخم را بسته و سرپوش گذارند تا بوی تعفنش، فضای جشنواره فیلم فجر را فرا نگیرد. آنچه در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاد، حکایت همین سرپوش نهادن بر آن زخم کهنه و درمان نشده بود.
🔸نابراین تعداد زیادی فیلم که احتمالا حکایت تکراری جراحتهای کهنه این سینما بودند، از صحنه جشنواره سی و یکم کنار ماندند. فیلمهایی چون «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» (روح الله حجازی)، «پرویز» (مجید برزگر)، «همه چیز برای فروش» (امیر ثقفی)، «مهمونی کامی» (علی احمدزاده)، «تابور» (وحید وکیلی فر)، «لرزاننده چربی» (محمد شیروانی)، «سیزده» (هومن سیدی)، « این یک رؤیاست» (محمود غفاری)، «گس» (کیارش اسدی زاده) و...
🔻سطح بسیار نازل و ضعیف ساختار و محتوای اکثر آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و یکم، نشانگر آن بود که فیلمهای یاد شده به دلیل ساختار سینمایی و یا مسائلی از این قبیل حذف نشدند، چنانکه شواهد متعدد مستند نیز براین فرضیه صحه میگذارند.
🔸اما شاید بتوان گفت بخش دیگری از زخم فوق که درزیر پانسمان کاذب مسئولان سینمایی پنهان نشد، درگزینشهای هیئتهای انتخاب و داوری بروز کرد. مجموعهای از ضعیفترین و آماتوریترین فیلمها (اگرچه اغلب آثار سالم و استرلیزهای به نظر میآمدند) برای بخش مسابقه سینمای ایران سی و یکمین جشنواره فیلم فجر انتخاب گردید که زمانی برای خود حرمت و اعتباری داشت و با این انتخابهای ضعیف همه آن اعتبار زیر علامت سؤال رفت.
🔸و بالاخره حاصل چنین داوری غیر تخصصی، جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد برای بازی معمولی، پیش پا افتاده و همیشگی پگاه آهنگرانی و در نظر نگرفتن بازیهای خوب لیلا حاتمی در فیلم «سر به مهر»، نگار جواهریان در فیلم «حوض نقاشی» و طناز طباطبایی در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیکشند» و... و جایزه بهترین بازیگر مرد بازهم به بازی همیشگی و غیرخلاقانه حمید فرخ نژاد در فیلم پرخرج «استرداد» رسید و هنرمندی امثال آرش مجیدی در فیلم «سر به مهر»، میثم فرهومند در فیلم «تنهای تنهای تنها»، رضا ناجی در فیلم «ترنج» و...نادیده گرفته شد.
حکایت سینماتوگراف ۲
🔰 سینما ضربدر فیلمفارسی مساوی با صفر!
👤 #سعید_مستغاثی
🔸به نظر میآید برای اذهان واداده و حافظههای تخلیه شده باید مدام تکرار کرد که یکی از اهداف مبارزات مردم مسلمان و مقاصد انقلاب اسلامی، شاکله فرهنگی و هنری رژیم طاغوت بود که بخش مهمی از آن در سینمای آن روزگار تبلور یافته بود.
🔸اذعان به ابتذال حاکم بر سینمای پیش از انقلاب تقریبا در کمتر نوشته و نقد و سخن درباره آن سینما چه پیش و چه بعد از انقلاب ابراز نشده و واژه فیلمفارسی همواره برای سخیفترین آثار آن سینما به کار گرفته شد.
🔻شگفتا که شبه روشنفکران و جماعت به اصطلاح اصلاحطلب که زمانی خود را چپ میپنداشتند و ژستهای چپگرایانه به خود میگرفتند و پز روشنفکری خود را بر همین ژستها بنا کرده بودند، دیگر مدتهاست به اصطلاح شرمگین و پشیمان، شیفته سرمایهداری و آمریکا و هالیوود و اسکار و هرآنچه که در واقع از خصوصیات جبهه راست وابسته به نظر میآمد، شدهاند اما طرفه آنکه هنوز خود را چپ میدانند!
🔸خیل آثار موسوم به فیلمفارسی، از اواسط دهه ۷۰ سینماها و شبکههای خانگی و متاسفانه رسانه ملی ما را هم فراگرفت و کار به جایی رسید که کارگردانان برای ساخت فیلمهایی تقلیدی نعل به نعل از فیلمفارسیهای دوران طاغوت و حتی استفاده از نام آنها، بر یکدیگر سبقت گرفتند و به آن افتخار کردند!
🔸اما پرداختن سؤال برانگیز رسانه ملی به چنین موضوعی (حداقل در دو برنامه شبکه ۳ یعنی «هفت» و «ویتامین ۳» که بنده فرصت دیدنش را در آبان ماه ۱۳۹۲ داشتم) آن هم با لحن خوش آمد گویی و تبریک و تهنیت! و بدون هیچگونه نقد و تحلیل و روشنگری، در واقع خدشه دار کردن حرمت این رسانه مردمی بود. انتظار میرفت رسانهای که از بیتالمال هزینه میکند و مدعی دانشگاه انقلاب اسلامی است، با نقد و بررسی صحیح، چنین موضوعی را انعکاس میداد تا لااقل پاسخی باشد برای نسل امروز که متاسفانه به یمن تسامح و کم کاریهای امثال این رسانهها، هیچ پس زمینه یا ایده روشن و تحلیلی درست از دوران پیش از انقلاب و سینمایش ندارد!
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف 2
🔰 حمایت دولت از جشنواره فیلمهای توقیفی
👤 #سعید_مستغاثی
🔸در 30 اردیبهشت سال 1393 کنفرانسی مطبوعاتی در خانه سینما با حضور فرهاد توحیدی، شهرام مکری (فیلمساز) و سیامک پورشریف (مقیم آلمان) به عنوان رئیس هیئتمدیره نخستین فستیوال فیلمهای ایرانی در شهر کلن آلمان برگزار شد که در آن کنفرانس مطبوعاتی اعلام گردید فستیوالی با موضوع فیلمهای ایرانی (داستانی و مستند) در آلمان برگزار خواهد شد و این فستیوال در سالهای آینده نیز ادامه مییابد.
🔸وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی در دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز همواره در گزارشهای سالانه و آمار و ارقام خود، حمایتهای مالی و تأمین هزینههای برگزاری فستیوالها و جشنوارهها و هفتههای فیلم ایرانی در خارج کشور و همچنین اعزام سینماگران و فیلمهایشان به جشنوارههای بینالمللی را از جمله افتخارات خویش به حساب آوردند.
🔸در روزهای اول مه تا اول ژوئن 2014 برابر با هشتم خرداد تا 11 خرداد 1393 اولین جشنواره سینمای ایران در آلمان با حضور فرهاد توحیدی رئیس هیئتمدیره و سخنگوی خانه سینما در شهر کلن آلمان برگزار شد. علاوه بر سازمان سینمایی، وزارت امورخارجه نیز از جمله حامیان جشنواره مذکور بود که فرهاد توحیدی در مصاحبهاش با وب سایت «بیبیسی فارسی» به تاریخ 13 خرداد 1393، صریحاً به آن اشاره کرد.
🔻فیلمهای انتخاب شده برای جشنواره فوق که براساس سیاستهای دفترچه سازمان سینمایی قاعدتاً بایستی با نظارت شورای راهبردی امور بینالملل سینمای ایران انتخاب میشدند، غالباً از آثار سیاهنما و شبه روشنفکری و مغایر با ارزشهای دینی و ملی مردم انتخاب شده بودند که بعضاً از سوی خود اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی دارای پروانه نمایش نبودند مانند فیلمهای «مهمونی کامی» ساخته علی احمدزاده و «پرویز» از مجید برزگر (که در آن زمان پروانه نمایشش موکول به برخی اصلاحات شده بود).
🔸دومین دوره فستیوال فیلمهای ایرانی در کلن در اردیبهشت 1394 برگزار شد که بازهم مجموعهای از فیلمهای سیاهنمای ایرانی مانند «اعترافات یک ذهن خطرناک» و «اسب حیوان نجیبی است» و همچنین فیلمهای توقیفی مانند «مادر قلب اتمی» ساخته علی احمدزاده و «وقت داریم حالا» ساخته عبدالرضا کاهانی در آن حضور داشتند.
🔸فرهاد توحیدی در 13 خرداد 1393 گفتوگوی مفصلی با وب سایت بیبیسی فارسی انجام داد که در آن ضمن ابراز تأسف از ممنوعالکار شدن جعفر پناهی، ابراز امیدواری کرد فیلمهای توقیفی دیگر نیز بتوانند در این فستیوال نمایش پیدا کنند. همچنین برخی وب سایتهای خارجی مانند وب سایت رادیو صدای آلمان (دویچه وله) در همان زمان گزارشهای مبسوطی درباره این فستیوال منتشر ساخته و از برگزاری آن حمایت کردند.
🔸قابل ذکر اینکه بسیاری فیلمهای توقیفی یا فاقد پروانه نمایش اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد، توسط همین شورای راهبردی امور بینالملل سینمای ایران در جشنوارههای مختلف خارجی اکران شد و چهره بسیار چرک و کدری از جامعه ایرانی برای مخاطب ایرانی به نمایش گذارد. از جمله میتوان به فیلم «خانه دختر» ساخته شهرام شاه حسینی اشاره کرد که وزیر سابق ارشاد علیرغم همه تسامح و تساهلش، آن را شخصاً و خارج از روند قانونی توقیف کرد. اما فیلم از طریق معاونت بینالملل سازمان سینمایی در برخی جشنوارهها مانند فستیوال توکیو و جشنواره استرالیا شرکت داشت! یعنی فیلم ایرانی که دیدنش برای مردم ایران ممنوع بود برای خارجیها آزاد بوده و نمایش داده شد
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف ۲
🔰 جذب اقشار گریزان از سینما
👤 #سعید_مستغاثی
🔸فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) اقشاری از مردم ایران را به سینماها کشانید که سالها بلکه نزدیک به 3 دهه به سینما نرفته بودند. نگاهی به چهرهها و تیپهای اشخاص و مردمی که اغلب دسته جمعی و در سانسهای مختلف در شهرهای گوناگون این مملکت به تماشای فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) رفتند، حکایت از همین واقعیت داشت که این فیلم پس از سالها، تماشاگران بالقوه و گریزان از سینما (که اساس بحران سینمای ایران محسوب شده و سالیان دراز کارشناسان و اهالی این سینما با برگزاری همایشها و میزگردها و مقالات و کتب و مجالس بیشمار سعی در حل آن داشتند) را به سالنهای سینما کشانید و حداقل برای یک فیلم هم که شده، بحران دیرپای این سینما را حل کرد.
🔸بسیاری از شهرها که اصلا فاقد سالن سینما بودند، با اکران فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) شاهد افتتاح اولین سالنهای سینما در شهر و دیار خود شدند و یا پس از سالها تعطیلی و رکود سالن سینمای شهر خود، ناظر بازگشایی و افتتاح آن گردیدند.
🔸سؤالی که پیش آمد این بود که تاکنون برای چند درصد سینماگران و سینمای ایران، شهرستانهایی همچون میناب و بوکان و مرند و زابل و بندر ترکمن و... اهمیت داشته است؟ چند نفر از این حضرات اصلا نام این شهرستانها را شنیدهاند؟!
🔻لطفا از آن تحلیلهای فضائی هم ارائه نکنید که درمورد باخت تیم خود بگویید مثلا 70 درصد، به دلیل اینکه زمین چمنش نامناسب بود و 60 درصد هم داور، ناداوری کرد و 30 درصد هم به خاطر تماشاگرنماها بود و 40-50 درصد هم به دلیل...! یعنی حساب درصدهایتان از 200–300 درصد هم فراتر برود!
🔸آنچه آمد تنها بخشی از برکتی است که فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) برای سینمای ایران به ارمغان آورد. انشاالله با یاری خداوند و عنایت خود حضرت، مکر و کید دشمنان اسلام در هم شکند و چنین آثار ارزشمندی بیشتر و بیشتر به مرحله تولید رسیده و بتوانند جایگاه خود را در میان مخاطب جهانی نیز بیابند.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف ۲
🔰 جذب اقشار گریزان از سینما
👤 #سعید_مستغاثی
🔸فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) اقشاری از مردم ایران را به سینماها کشانید که سالها بلکه نزدیک به 3 دهه به سینما نرفته بودند. نگاهی به چهرهها و تیپهای اشخاص و مردمی که اغلب دسته جمعی و در سانسهای مختلف در شهرهای گوناگون این مملکت به تماشای فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) رفتند، حکایت از همین واقعیت داشت که این فیلم پس از سالها، تماشاگران بالقوه و گریزان از سینما (که اساس بحران سینمای ایران محسوب شده و سالیان دراز کارشناسان و اهالی این سینما با برگزاری همایشها و میزگردها و مقالات و کتب و مجالس بیشمار سعی در حل آن داشتند) را به سالنهای سینما کشانید و حداقل برای یک فیلم هم که شده، بحران دیرپای این سینما را حل کرد.
🔸بسیاری از شهرها که اصلا فاقد سالن سینما بودند، با اکران فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) شاهد افتتاح اولین سالنهای سینما در شهر و دیار خود شدند و یا پس از سالها تعطیلی و رکود سالن سینمای شهر خود، ناظر بازگشایی و افتتاح آن گردیدند.
🔸سؤالی که پیش آمد این بود که تاکنون برای چند درصد سینماگران و سینمای ایران، شهرستانهایی همچون میناب و بوکان و مرند و زابل و بندر ترکمن و... اهمیت داشته است؟ چند نفر از این حضرات اصلا نام این شهرستانها را شنیدهاند؟!
🔻لطفا از آن تحلیلهای فضائی هم ارائه نکنید که درمورد باخت تیم خود بگویید مثلا 70 درصد، به دلیل اینکه زمین چمنش نامناسب بود و 60 درصد هم داور، ناداوری کرد و 30 درصد هم به خاطر تماشاگرنماها بود و 40-50 درصد هم به دلیل...! یعنی حساب درصدهایتان از 200–300 درصد هم فراتر برود!
🔸آنچه آمد تنها بخشی از برکتی است که فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) برای سینمای ایران به ارمغان آورد. انشاالله با یاری خداوند و عنایت خود حضرت، مکر و کید دشمنان اسلام در هم شکند و چنین آثار ارزشمندی بیشتر و بیشتر به مرحله تولید رسیده و بتوانند جایگاه خود را در میان مخاطب جهانی نیز بیابند.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف ۲ - بخش هشتاد و ششم
🔰 انتقال خیانت و پلشتی به پایین میدان ونک!
👤 #سعید_مستغاثی
🔸به سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر میپردازیم:
🔻اتفاق جدیدی در جشنواره فوق افتاد این بود که ناگهان برخی به اصطلاح فیلمسازان سینمای ایران، انتقادات درست کارشناسان و منتقدین (مبنی بر اینکه قصه اغلب تولیداتشان در شمال شهر تهران و مثلا از میدان ونک به بالا اتفاق میافتد) را به خود گرفته و سعی کردند سوژههای فیلمهای تلخ و سیاه خود را از بالای میدان ونک به شهرستانها و مناطق پایین شهر و قشرهای فرودست منتقل نمایند!
🔸حالا در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر، گویی که نوابغ سینمای امروز ما! نیز به همان نتیجه 50-60 سال پیش فیلمفارسی سازان پیش از انقلاب رسیدند!! چنانکه در فیلمهایی مانند «نقطه کور» (مهدی گلستانه)، «نیمه شب اتفاق افتاد» (تینا پاکروان)، «هفت ماهگی» (هاتف علیمردانی)، «آخرین بار سحر را کی دیدی؟» (فرزاد موتمن)، «ابد و یک روز» (سعید روستایی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان)، «امکان مینا» (کمال تبریزی) و...کاراکترهای بحران زا و خیانت گر داستان، یا از شهرستان آمده و یا از طبقات پایین و فقیر بودند!!
🔸اما بازهم همچنان آش همان آش بود و کاسه همان کاسه و سطحی نگری و ساده اندیشی و توّهمات شبه روشنفکری این دست از فیملسازان موجب شد که همچنان بحرانهای خانوادگی و اجتماعی و مسائلی مانند خیانت و طلاق و اعتیاد و مهاجرت و پلشتیها و نابسامانیهای مختلف، به کل جامعه ایرانی بسط داده شده و به دلیل کم سوادی تاریخی و عدم توانایی تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی، بدون آنکه نقبی به ریشههای تاریخی و فرهنگی چنین معضلاتی زده شود، تنها به تصویر نمایشی و سطحی از این مسائل بسنده نمودند!
🔸فرد مدعی فیلمسازی اجتماعی، معمولا اثر خود را مملو از چنین کاراکترها و شخصیتهای کرده و ۹۰ تا ۹۹ درصد آن را به همین گونه ماجراها اختصاص داده و در ۱ تا ۱۰ درصد بقیه هم سعی کردند با بیانی الکن و بعضا شعاری ظاهرا بگویند چنین کارهایی آخر و عاقبت ندارد!!
🔸و تازه وای به آن وقتی که این مدعی سینمای اجتماعی میخواست واکاوی جامعهشناسانه هم برای قصه بیسر و ته خود انجام دهد که داستان از یک تحلیل خاله زنکی سردستی بدون منطق و ریشه یابی فراتر نمیرفت!!
حکایت سینماتوگراف ۲ - واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب
🔰 ذوقزدگی برای آمارهای تاسفآور
👤 #سعید_مستغاثی
🔸در حالی که اکران نوروز ۱۳۹۵ تقریبا به پایان رسیده بود و سر و صدای برخی مسئولین وزارت ارشاد و همچنین بعضی رسانههای دولتی وشبه دولتی از وقوع یکی شگفتی درعرصه استقبال مخاطب حکایت میکرد، انتشار آمار فروش فیلمهای اکران نوروزی، آب سردی بود بر ذوق زدگی جماعتی که یا معنای فروش و استقبال تماشاگر را نمیدانست و یا خبر نداشت که شگفت زدگی یعنی چی؟! البته معلوم نیست چرا برخی رسانههای بیگانه مانند «بی بیسی» از این پروپاگاندای آماتوری استقبال کرده و برایش هورا کشیدند!
🔻تیترهایی مانند «مردم این بار اهالی سینما را غاافلگیر کردند»، «سالنهای شلوغ، گیشههایهای میلیاردی و...»، «نوروز شگفت انگیز»، «استقبال عجیب و غریب» و... همگی حکایت از یک فیل هوا کردن حیرت آور در سینمای ایران داشت اما آمارها که منتشر شد، آه از نهاد کارشناسان و اهالی سینما برآمد که این هم حکایت دروغ ۱۳ بود. گویی که همه روز این مردم شده ۱۳ فروردین و شنیدن دروغهای شاخدار و آبدار!
🔸براساس آمارهای منتشر شده و میزان فروش موفقترین فیلم اکران نوروزی یعنی
«۵۰ کیلو آلبالو» ساخته مانی حقیقی که تا یک ماه، 5/4 میلیارد تومان در تهران ثبت شد، با منظور کردن متوسط ۶۰۰۰ تومان برای هر بلیط در سال ۹۵ و یک حساب سرانگشتی نتیجه گرفته میشود تنها ۷۵۰ هزار نفر از مردم تهران به تماشای فیلم ذکر شده رفتند که با احتساب جمعیت ۱۵ میلیون نفری تهران، یعنی فقط ۵ درصد از مردم این شهر از پرفروشترین فیلم اکران نوروزی استقبال کردند و ۹۵درصد از مردم پایتخت ایران اصلا به دیدن آن نرفتند! البته فروش شهرستانهای فیلم یاد شده کمتر از این مقدار بود و در نتیجه نسبت به بقیه جمعیت کشور یعنی حدود ۶۵ میلیون نفر، رقم تاسفآور ۶/۱ درصد را نشان میداد!!
🔻قابل ذکر اینکه ابتذال فیلم «۵۰ کیلو آلبالو» آنقدر از حد گذشت که شخص وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی وارد گود شد و آن را از اکران پایین کشید و در کمال سادهلوحی ابراز داشت که از محتوای فیلم یاد شده خبری نداشته است!!
🔸نگاهی به تاریخ معاصر و حضور سینما در این سرزمین نشان میدهد که اینگریز مردم مسلمان ایران از ابتذال، مربوط به امروز و دیروز و سالهای پس از انقلاب نبوده و تقریبا از همان آغاز ورود سینما به این آب و خاک وجود داشته است. از همان روزهایی که سعی کردند تا با فیلمهای کابارهای و مفسده انگیز، اخلاق و رفتار اسلامی/ ایرانی در جامعه و خانوادههای ما را مورد هجوم قرار داده و شالوده آن را از بین ببرند.
🔸حالا پس از سالها، نوه یکی از همان بانیان ابتذال (که رفیق گرمابه و گلستان دربار و هویدا بود و کارگزار شرکتهای نفت انگلیسی) به میدان آمد تا با سوء لستفاده از بیتفاوتی و خواب گران برخی از مسئولین فرهنگی، شبه فیلمی به خورد مخاطبانش بدهد که کپی دست چندمی از همان فیلمفارسیهای مبتذل دوران گذشته بود!
🔻اما سینمایی که مانی حقیقی با همه پُز و افه شبه روشنفکری و فلسفه و... مدعیاش بود تنها خود «سینما» را کم داشت و هرچه نمایش داد همانا ولنگاری افسارگسیختهای بود که شاید تنها بتوان در برخی نمایشات سخیف کافهای چاله میدانی یا برخی خیابانهای بدنام بعضی شهرهای اروپایی یافت. نمایشاتی که اساس آن بر محور شوخیهای مبتذل به اصطلاح پایین تنهای و حرکات مستهجن استوار بوده و با تکیه بر حرفهای دو پهلو و چند معنایی سعی دارد که آن ابتذال را وقیحانهتر ارائه دهد.
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب -بخش هشتاد و نه
🔰 حاصلجمع مدیریت نیمکتنشینان!/حکایت سینماتوگراف ۲
👤 #سعید_مستغاثی
🔸وقتی سی و دومین جشنواره فیلم فجر با مجموعهای از فیلمهای اغلب ضعیف و غیر استاندارد و سرشار از غم و اندوه و یاس و ناامیدی پایان یافت (به طوریکه جایزه امید و اعتدال نهاد ریاست جمهوری که به عنوان برگ برنده دولت جدید و به خاطر حمایت برخی سینماگران از حسن روحانی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری وعده داده شده بود، هیچ مصداقی در میان بیش از ۶۰ فیلم بخشهای مختلف آن دوره پیدا نکرد!) مسئولان سینمایی و مدیران جشنواره هم طبق معمول تقصیر را به گردن متولیان پیشین و دولت قبل انداختند که گویا اکثریت آن فیلمها در زمان معاونت سینمایی قبلی ساخته شده و یا حداقل در آن زمان پروانه ساخت گرفته است (این درحالی بود که شواهد و اخبار حکایت از آن داشت که اغلب فیلمهای حاضر در جشنواره سی و دوم در زمان دولت یازدهم ساخته و پرداخته شده بودند) و مثل دولت قبل، وعده دادند که کارنامه مدیران جدید سینمایی را بایستی در سال بعد یعنی جشنواره سی و سوم مورد قضاوت قرار داد.
🔸این در حالی بود که جشنواره سی و دوم فیلم فجر با انبوهی از حرف و نقلها و صحبت و سخنانی از سوی همان سینماگران حامی روحانی درباره امید و بازگشت فیلمسازان و نشاط و شادی در عرصه سینمای ایران و آشتی سینما و مردم آغاز شده بود. حرف و نقلهایی که از چند ماه قبل و تقریبا از زمان حضور مدیریت جدید سینما در عرصه فعالیت رواج یافت و بعضا با بزرگنمایی و تحریف برخی واقعیات، فضائی کاذب در برابر چشمان مخاطب این سینما ترسیم نمود.
🔸مثلا ریاست جدید سازمان سینمایی (حجتالله ایوبی) بدون تحقیق و پرسش، از بازگشت سینماگران قدیمی مانند ناصر تقوایی سخن گفت و جملاتی مانند «دوران فیلم نساختن تقواییها گذشته» یا «بیضایی در ایران فیلم میسازد» بر زبان آورد، گویی در ۸ سال قبل، این افراد از فیلم ساختن در این مرز و بوم محروم بودهاند!
🔸امثال اصغر فرهادی که امروزه از سوی شبه روشنفکران قله سینمای ایران محسوب میشود، در همان ۸ سال دولتهای نهم و دهم، جوایز جشنواره فیلم فجر را برای فیلمهایی مانند «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین»، حتی قبل از جشنوارههایی مانند جشنواره برلین دریافت کرد و در همین دوران جایزه اسکار گرفت!!
🔻منظور و مقصود از این جملات، به هیچوجه دفاع از عملکرد و کارنامه پر اشکال و انتقادآمیز دولتهای نهم و دهم در عرصه هنر و سینما نیست بلکه اشاره به اظهارت شعار گونهای است که مسئولین سینما در دولت یازدهم برای موجه جلوه دادن خود طی دو سال ابتدائی مدیریتشان ابراز کردند، غافل از آنکه از این نمط نمیتوان کلاهی برای خود بافت.
🔸به راستی کدام یک از سینماگرانی که در جشنوارههای ۳۲ و ۳۳ فیلم فجر یعنی سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ (دو سال ابتدائی دولت یازدهم) تقدیر شده و جایزه گرفتند، در دولتهای نهم و دهم ممنوع الکار بودند یا در جشنوارههای مختلف آن دوران شرکت نداشته و بعضا جوایزی هم نگرفتند و تقدیر نشدند؟
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف ۲ - بخش هشتاد و نهم
🔰 یک هفته فیلم بیهدف و نسبتاً غیرمعتبر!
👤 #سعید_مستغاثی
🔸بالاخره در سال ۱۳۹۴، بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر از بخش فیلمهای داخلی آن جدا شد و در تاریخی جداگانه و در اردیبهشت ۱۳۹۵ تحت عنوان جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار شد. جشنوارهای که در دوره نخست به یک هفته فیلم بیشتر شباهت داشت تا جشنوارهای بینالمللی و جهانی. چرا که اعتبار و رتبه و درجه جشنوارههای جهانی معمولا با چند عامل سنجیده میشود:
🔻اول؛ کیفیت فیلمهای شرکتکننده، دوم بکر بودن این فیلمها که پیش از جشنواره فوق، اکران جشنوارهای یا حداقل نمایش عمومی نداشته باشند، سوم هیئتهای داوری و اعتبار جهانی اعضای آنها، چهارم بازار فیلم و استودیوها و کمپانیهای شرکتکننده در آن و بالاخره میهمانان خاص جشنواره و شهرت و معروفیت جهانی آنها.
🔸همه این موارد را قدمّت و سابقه یک جشنواره در تداوم عناصر فوق، استحکام و قوت میبخشد و البته موضوعاتی مانند عنوان و نشانه و علامت اختصاری جشنوارهها و سالنهای برگزاری آن به ویژه کاخ جشنواره (که بسیار درکادر دوربینها و تبلیغات قرار میگیرد) هم همواره از نکات قابل توجه و تامل به شمار آمده است.
🔻فی المثل جشنوارههای گروه الف جهانی مانند کن، برلین و ونیز که سابقه طولانی در حضوری پیوسته و قابل توجه داشتهاند، همواره سعی میکنند که در زمره فیلمهای هر سال بخش اصلی خود یعنی مسابقه فیلمهای بلند داستانی، نامها و عناوین مشهور که حداقل در جشنوارهها و سینمای هنری جهان شناخته شدهاند، وجود داشته باشد.
🔸متاسفانه دوستان نتوانستند متوجه شوند که اگر مثلا در تمام طبقات پاساژ «آرکادین» میدان «پست دامر» برلین، پوسترهای جشنواره این شهر در ایام برگزاری آن، آویخته شده و محصولات مختلفش به فروش میرسد اما کاخ جشنواره برلین در همان نزدیکی و در مکان «برلیناله پالاس» قرار داشته و فیلمها نیز در سایر سالنهای سینما از جمله مجموعه سینمایی میدان «پست دامر» نمایش داده میشوند.
🔻دومین نشانهای که از جشنواره موسوم به جشنواره جهانی فیلم فجر جلب توجه کرد، علامت اختصاریاش بود که گویا در سال ۱۳۹۵ با درایت و هوشمندی مدیران و مسئولان جشنواره برای اولین بار طراحی و اجرا شد! اما متاسفانه وقتی این علامت اختصاری را در اینترنت جستوجو کردیم، به جشنواره دیگری به نام «فرایبورگ» برخوردیم که اگرچه جشنوارهای درجه دوم در سوییس بود ولی خیلی پیشتر، علامت اختصاری خود را متشکل از «یک اف بزرگ انگلیسی و یک آی بزرگ و سپس ۲ اف کوچک» FIff قرار داده بود!!
🔸اما مهمترین پارامتر برای اعتبار یک جشنواره فیلم، آثار شرکتکننده در آن به خصوص در بخشهای اصلی مسابقه محسوب شده که معمولا در جشنوارههای معتبر چه از گروه الف یا گروههای پایینتر سعی میکنند فیلمهایی را در بخشهای اصلی خود شرکت دهند که قبل از آن در جشنواره دیگری (یا لااقل در جشنوارههای درجه ۲ و ۳) نمایش نداشته و در نهایت اگر در جشنوارهها هم نمایش داشته، تا قبل از جشنواره یاد شده به اکران عمومی درنیامده باشند.
🔸در بخش مسابقه اصلی (سینمای سعادت)، تنها ۱۱ فیلم حضور داشت که ۳ فیلم آن ایرانی بودند. این در حالی بود که معمولا تعداد فیلمهای بخش مسابقه اصلی جشنوارههای معتبر مانند کن یا برلین حداقل از ۲۰ فیلم تشکیل شده است. (آیا این قلّت فیلمهای بخش مسابقه اصلی جشنواره نخست به معنای استقبال کم فروغ فیلمسازان از این جشنواره نبود؟)
حکایت سینماتوگراف ۲- بخش نودم
🔰 این داوران را از کجا آوردهاید؟!
👤 #سعید_مستغاثی
🔸وضعیت داوران نخستین جشنواره جهانی فیلم فجر که مستقل از جشنواره اصلی برگزار شد، از این هم اسف بارتر بود. به جز مجید مجیدی (فیلمساز مطرح سینمای کشورمان) و یکی دو نفر دیگر مانند ژوانگ ژوانگ تیان، حضور یک مستند ساز اسپانیایی (آن هم برای داوری فیلمهای بلند داستانی!)، یکصداگذار استونیایی، یک مدیر تشریفات و خواننده هندی، یک برنامهریز جشنوارهای و بالاخره یک حقوق دان معمم از که در رزومهاش سابقه حضور حتی در یک جشنواره را نداشت (از میزان فیلم دیدن ایشان بیخبریم!) و... از جمله اعضای هیئتهای داوری نخستین دوره مستقل جشنواره جهانی فیلم فجر بودند!
🔸در بازار فیلم که بایستی نقطه قوت هر جشنواره بینالمللی باشد، تقریبا نام و عنوان معروف و معتبری از کمپانیها و استودیوهای تولید فیلم جهان به چشم نمیخورد؛ از حدود ۱۴۰ مؤسسه و شرکت و دفتر شرکتکننده در این بازار، حدود ۳۰ شرکت، ایرانی بودند و بقیه بیشتر به نمایندگان جشنوارههای خارجی اختصاص داشتند و نکته شگفت انگیز حضور برخی مجلات و نشریات سینمایی در این بازار بود که به نظر میرسید یا معنی و مفهوم بازار فیلم از جانب آنان فهم نشده و یا این مفهوم ازطرف برگزار کنندگان دگرگون شده و فارغ از تهیهکننده و عرضهکننده یا خریدار فیلم، هر علاقهمند به فیلم و سینما را در بر میگرفت!!
🔸قحطی مهمانان خارجی صاحب نام هم آنقدر برجسته بود که کلیت تبلیغات جشنواره روی یک فیلمساز متوسط روسی به نام «الکساندر سوکوروف» متمرکز شد و البته ماجرای کارگاههای فیلم که به نام «دارالفنون» بخشبندی شده بود از همه بامزهتر شد.
🔸روشن است که مسئولان و هیئتهای انتخاب برای حضور فیلمهای خارجی در این جشنواره، محدودیتها و موانع بسیاری بر سر راه داشته و یک فیلم خارجی بایستی مراحل بسیاری را بگذراند تا در صورت رضایت سازندگان آن در جدول برنامههای جشنواره قرار گیرد. همه اینها برای نگارنده روشن و واضح و به قول معروف مبرهن است. اما به نظر میآید پس از سالیان سال برگزاری جشنواره و تماس با سینما و جشنوارههای جهانی، مسئولان و متولیان سینمای ما (که البته در طول این سالیان، تغییرات و جابهجاییهای چندانی هم نداشته اند) درنیافتند بنا بر عنوان مبارک «فجر انقلاب اسلامی» که نام این جشنواره را مزین کرده، بایستی برای جشنواره فیلم فجر، زمین بازی خود و قواعد و قوانین خاص این جشنواره را طراحی کنند.
🔸متولیان جشنواره فیلم فجر باور کنند که از این جشنوارههای کنونی جهان و سیستم مدیریت آن که تحت فرمان همان نظام سلطه جهانی قرار دارد، آبی برای این جشنواره گرم نخواهد شد و نتیجه آن میشود که پس از صرف هزینه فراوان از بیتالمال و راهاندازی دم و دستگاه عریض و طویل و تعیین مدیران ریز و درشت و ایجاد لابیهای بسیار برای دریافت فیلم در نهایت کل فیلمهای بخش مسابقه اصلی، ۸ فیلم اکران شده دست چندم و متوسط و ضعیف خواهد بود که جشنوارهای را با ادعای بسیار، به یک هفته فیلم کم اعتبار تقلیل میدهد
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب-بخش هشتاد و نهم
🔰 انسان، گرگ انسان است؟!/حکایت سینماتوگراف ۲
👤 #سعید_مستغاثی
🔸علیرغم اینکه سالهاست امید چندانی به سینمای رایج نداریم اما سخنان جناب معاونت سینمایی یا همان رئیس وقت سازمان سینمایی در مراسم افتتاحیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر باز هم خوشبینی درمورد این جشنواره را به ما بازگرداند که شاید در این دوره اتفاق خاصی رخ دهد و به قول معروف فیلی به هوا برود! خصوصا آنجا که جناب رئیس گفت: «...جشنواره امسال جشنواره سینمای امید است و سینمای امید تحقق پیدا کرده است...»
🔸اگرچه از همان روزهای نخست حضور رئیس سازمان سینمایی دولت یازدهم و از همان جشنواره اول که ایشان تولیتش را برعهده داشت (یعنی سی و دومین دوره)، وعده امید و فیلمهای امیدوارانه و معتدل و از این قسم شعارها به کرّات سر داده شد و حتی از سوی ریاست محترم جمهوری نیز وعده جایزه ویژهای برای فیلمهایی که امید را در دل مردم زنده کرده و بتوانند آنها را با سینمای فرهنگی آشتی دهند، به میان آمد. همچنین برخی سینماگران جوگیر شده در همان جشنواره مدام وعده میدادند که گویا دوره رنج و حرمان گذشته و از این پس کاری خواهند کرد کارستان! اما نشان به آن نشان که نه برای جایزه ویژه رئیسجمهوری، در طول آن 4 سال فیلمی را شایسته دانستند (گویا هرچه متولیان سینمای امید و اعتدال نیز کاویدند در میان این همه فیلم حتی یک اثر که بتواند هم امیدبخش باشد و هم مردم را با سینمای فرهنگی آشتی دهد یافت نشد!) و نه آن سینماگران شاخ غولی را شکستند و قله قافی را فتح کردند و همچنان آش همان آش بود و کاسه همان کاسه!!
🔸تا روز سوم سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر هنوز در انتظار تحقق سینمای امید مورد نظر جناب ریاست وقت سازمان سینمایی مانده بودیم که در روز افتتاحیه آنچنان با قوت و تحکم، وعده آن را داد که فکر کردیم عنقریب با دیدن فیلمهای این جشنواره، حتی افراد سرخورده مایوس در حال خودکشی نیز به زندگی برگشته و تقاضای وام ساخت و ساز میکنند! اما تا روز سوم (به جز یکی دو مورد) اغلب فیلمها با ساختاری ضعیف و محتوایی افسردهکننده، میتوانست آدمهای سرخوش و سرحال را نیز به لب پشتبام آورد!!
🔸بارها و بارها ادعا شده که فیلمهای ایرانی شرکتکننده در جشنوارههای خارجی، سفیران فرهنگی مردم و انقلاب ایران هستند! و به خاطر همین فیلمهاست که خارجیها ورای تبلیغات رسانههای مغرض و وابسته آن سوی آبها، نگاه مثبتی نسبت به مردم ایران پیدا میکنند!! اما به نظر میآید این ادعا جز یک شوخی لوس و تکراری نبوده و نیست! مانند آنکه ادعا شده جشنواره فیلم فجر، تنها مراسم و جشنهای قابل ذکر در ایام مبارک دهه فجر به شمار میرود!!
🔸آیا در فیلمهایی که در جشنواره فیلم فجر سی و پنجم شاهد بودیم و تقریبا بخش اعظم بضاعت محتوایی این سینما را نشان داده و در جشنوارههای ریز و درشت خارجی حضور پیدا میکردند، میتوان سفیران فرهنگی مردم ایران را یافت؟!! فیلمهایی که این مردم را متاسفانه اغلب افرادی سرخورده و مایوس و عصبی و پرخاشگر و خیانت پیشه و شارلاتان و خودخواه و پولپرست و خلافکار و ایران را جامعهای بدبخت و فلاکت زده و مملو از نابسامانیها و نابهنجاریهای رفتاری و اجتماعی نشان دادند. آیا این واقعیت جامعه و مردم ایران بوده و هست؟!