🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شهید صادق مزدستان، حُر انقلاب را بشناسید
🍃🌹🍃
🔻"شهید صادق مزدستان" در یک خانواده نسبتا متمول در بندرانزلی به دنیا آمده بود و بعدها به قائمشهر می روند و در آن شهر به دلیل اشتغال خود و برادرانش به ورزش فوتبال، اسم و رسمی دست و پا می کنند.
🔸هرچه به روزهای انقلاب نزدیک تر می شوند. صادق و برادرانش بیشتر جذب نهضت اسلامی حضرت امام می شوند و تحول روحی پیدا می کنند. تا جایی که صادق در اولین روزهای #دفاع_مقدس به جبهه می رود.
🔺"شهید صادق مزدستان" به همراه سردار عمرانی و یکی از نیروهای اطلاعات عملیات لشگر برای شناسایی به جنگل عمقر رفته بودند که مین زیرپای نیروی اطلاعاتی می رود و یکی از ترکش هایش به قلب شهید مزدستان می خورد. در این واقعه مزدستان و آن نیروی اطلاعاتی به شهادت می رسند و جبهه های جنگ یکی از سرداران بزرگش را خیلی زود از دست می دهد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_دفاع_مقدس
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | ابراهیم در آتش نمرودیان
🍃🌹🍃
🔻قبل از شروع عملیات کربلای ۱۰ شهید ابراهیم وکیلزاده را به لشکر فراخوانده بودند و چون بچههایش مریض بودند منتظر بهبودی آنان بود. شهيد بزرگوار شب ۲۸ فروردين سال ۱۳۶۶ در خواب " صفر روحی " که يكی از رفقايش بود را میبيند كه به ابراهیم میگويد: «تا رمضان پيش ما بيا» ابراهيم در جواب میگويد: «صفر جان، سه بچهام مريض هستند، حالا نمیتوانم بيايم.» بعد شهيد روحی تأكيد میكند: «ميل با خودت است، ما میگوييم بيا كه خواهی آمد.»
🔺در دهم اردیبهشت ۱۳۶۶ که با دوم ماه مبارک رمضان مصادف بود در جمع بچههای تعاون در ماووت بودند که هواپیماهای دشمن با بمبهای خوشهای به آنان حملهور شدند و ابراهیم که از بمبها آتش گرفته بود چند قدمی میدود و همرزمش که شاهد آتش گرفتن ابراهیم بود، او را به داخل آبی میاندازد ولی جسم نحیف ابراهیم در آتش نمرودیان زمان سوخت.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_دفاع_مقدس
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | نامه همسر شهید که هیچ وقت به او نرسید
🍃🌹🍃
🔻آخرین نامهای که همسر شهید برای او نوشت و درست چند دقیقه بعد از شهادتش رسید و محتوای نامه چنین بود: "رستمعلی جان، امروز تو پدر شدی، من هول شدم، سلام، وای نمیدانی چقده قشنگه، بابا ابوالقاسم، نام پسرت رو گذاشته مهدی. من گفتم: تو بابا رستمعلی هستی. صاحب اختیاری. گذاشت مهدی. بخدا عین خودته. كشیده و سبزه و ناز، میای؟ باید بیای.
🔸شنیدم عملیات شده، رادیو گفت: فاو گرفتین، این فاو چی هست؟ چی داره كه ولت نمیكنه؟ تلویزیون نشان داد، هی نگاه كردم. آخه شماها همه مثل هم هستید. مهدی بهانه باباش و میگیره، تو رو جان مهدی بیا، دلم بد جوری تنگ شده. یه تكه پا بیا، بعد برو... جنگ كه فرار نمیكنه، ناسلامتی بابا شدیها. همه سلام دارند. زود میایی، منتظرتم خیلی... باشه" دوستت دارم... زهراء
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شهیدی که ارادتش به حضرت زهرا(س) باعث شد همانند آن حضرت از پهلو مجروح و شهید شود
🍃🌹🍃
🔻همسر شهید مهدی حسینی میگوید: " با مهدی عهد بستیم که هرگاه فرزندمان متولد شد، دهه دوم محرم در منزلمان هیات بگیریم. هرچند ابتدا به نیت فرزندمان بود، اما سپس تصمیم گرفتیم این مراسم را برای رشد معنوی بیشتر خود برگزار کنیم و از سیره امام حسین (ع) درس بگیریم. مراسم عزاداری از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و همچنان ادامه دارد".
🔺سال ۱۳۹۵ اولین مرتبهای بود که شهید حسینی برای ماه محرم در ایران حضور نداشت. زمانیکه به وی میگویند: " اگر میخواهی به ایران برگرد! " پاسخ میدهد: " حتی اگر تنهاترین سردار باشم، امسال مراسم عزاداری سالار شهیدان را با کمک بچهها در سوریه برگزار میکنم. انشاءالله حضرت زهرا (س) قبول میکنند." هر چند که این فرصت مهیا نشد و تصاویر شهادت وی نشان میدهد که همچون حضرت زهرا (س) از پهلو مجروح میشود و ظهر اولین روز ماه محرم با لبان تشنه به شهادت میرسد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | مبارزه در راه خدا را به تحصیل ترجیح داد
🍃🌹🍃
🔻شهید یوسف قناعت پس از انقلاب تلاش گستردهای را در جهادسازنگی با حضور مداوم در روستاها برای ارشاد و نمایش فیلم آغاز کرد. وی در سال ۱۳۶۰ به عضویت #سپاه درآمد. همزمان با این فعالیت با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منافقین جنگل را با تلاش بی وقفه سرکوب نمود و در انجمن اسلامی و پایگاه بسیج ۱۴ معصوم حضوری همه جانبه یافت.
🔹یوسف قناعت در برقراری کوهپیماییهای هفتگی و در برگزاری مراسم سوگواری سالار شهیدان عاشقانه خدمت میکرد و فعالیتهایش در تبلیغات سپاه منجر به برگزاری دو نمایشگاه باشکوه و بزرگ هفته دولت در دو سال متوالی شد. از سوی دیگر حضور مداوم و پیگیر او در جبهههای نبرد از او چهرهای به یادماندنی ساخته بود.
🔺قناعت در سال ۶۵ با پشتکاری عجیب توانست در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شود لیکن در آرزوی دیدار یاری بود که همهی این ارزشهای دنیایی را در نظرش پوچ و بیهوده نمایاند.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | پلیسی که در درگیری با داعش به شهادت رسید
🍃🌹🍃
🔻شهید عزیزالله بهمنی در تیرماه سال ۱۳۹۵ با دختر دایی خود ازدواج کرد، حاصل این پیوند فرخنده فرزند دختری به نام نیایش است که در زمان شهادت پدر یک سال سن داشت.
🔸شاید شوخی های شهادت گونه در صحبت هایش بهمنی را تا معراج بالا برد. همسرش می گوید: در جمعی بودیم که همسرم به شوخی گفت: " اگر من شهید شوم، اولین شهید شهرمان هستم".
🔺سرانجام گروهی از اشرار وابسته به گروهک اهواز، او و ستواندوم علی بخش حسنوند را به شهادت رساندند.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | زندگی شهیدی که نماز شبش ترک نمیشد
🍃🌹🍃
🔻شهید ماشاءالله تاریخی زندگی ساده و بیآلایشی داشت و همیشه در نماز خواندنِ سر وقت از دیگر اعضای خانواده، پیشی میگرفت. از زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد در تمام عملیاتها شرکت میکرد و همیشه میگفت تا زمانی که جنگ هست من هم باید در جبهه باشم. با تمام اعضای خانواده با احترام رفتار مینمود.
🔺مادر شهید: " بیشتر شبها، وقتی که من بیدار میشدم، او را در حال نماز میدیدم و هیچوقت نماز شبش را ترک نمیکرد. با صدای بلند صحبت نمیکرد. او همیشه جنگیدن را هدفی میدانست، برای شهادت. این هدف با انتخابی آگاهانه همراه شد."
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز #صلوات
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل
🍃🌹🍃
🔻از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی میکرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت میانداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود میدانست.
🔺همسر شهید الوانی میگوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش میخورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی میکند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل میکند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد."
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | حکایت یک جمله ناب ۲۸ روز قبل از شهادت
🍃🌹🍃
🔻" شهید محمودرضا بیضایی " نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب كرده بود كه به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و كنایه از لبیك به این ندا بود.
🔺محمودرضا بیضایی جملهای را بیست و هشت روز قبل از شهادتش به یکی از دوستانش گفته بود، جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»!
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد
🍃🌹🍃
🔻شهید محمدرضا شفیعی وقتی ۱۴ ساله بود، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز ۱۵ ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمیدادند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد.
🔸این شهید والا مقام در جریان عملیات کربلا ۴ به اسارت دشمن درآمد و با بدنی مجروح اسیر میشود. وضعیت جسمانیاش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقیها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید.
🔹صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه میشود، مسئولان بعثی را موظف میکند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمیگردد.
🔺صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوانهای جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷﷽🇵🇸
📝 #معرفی_شهید | بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده
🍃🌹🍃
🔹همسر شهید حاجیزاده میگوید: " میدانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بینهایت صبور بود. وقتی بحثمان میشد من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم میدید من آرام نمیشوم میرفت سمت در چون میدانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را میگرفتم. او هم نقطه ضعفم را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم. روی پله جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
🇮🇷﷽🇵🇸
📝 #معرفی_شهید | سرباز شهید حسین شمسایی از شهدای وظیفه ارتش
🍃🌹🍃
🔻سرباز شهید حسین شمسایی از شهدای وظیفه ارتش يازدهم مرداد ۱۳۴۴، در شهرستان نائين ديده به جهان گشود. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. خياط بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج كرد و صاحب يك دختر شد.
🔸بيست و نهم مرداد ۱۳۶۳، در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به شكم، شهيد شد. پيكرش را در بهشتزهراي شهرستان تهران به خاك سپردند.
🔺بخشی از وصیتنامه این شهید عزیز: دعا به جان امام عزيزمان امام خمينى علیه الرحمه يادتان نرود... هميشه همراه انقلاب باشيد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات