eitaa logo
این عمار
126 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
9.3هزار ویدیو
386 فایل
آیدی کانال جهت ارتباط با ادمین @BeghararMahdi منتظر نظرات شما هستیم...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰فتح خیبر توسط حضرت امیرالمومنین على ع (7ق) ♦️در این روز، سنه 7، فتح خیبر و قتل مرحب یهودى بردست معجز نماى حضرت اسدالله الغالب على بن ابیطالب (ع) واقع شد."1" ♦️بدانکه چون رسول خدا با اصحاب بجنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد هر روز یک تن از اصحاب علم بگرفت و به مبارزت شتافت و شبانگاه فتح ناکرده باز شد از جمله ، یک روز ابوبکر رایت بگرفت و برفت و هزیمت شده برگشت و روز دیگر عمر علم برداشت و بى نیل مقصود بازشتافت ، چنانچه ابن ابى الحدید که از بزرگان علمای سنت و جماعت است در قصیده خود در فتح خیبر باین مطلب اشاره کرده و گفته : و ان انس الاانس اللذین تقدما و فرهما و الفر قد علما حوب وللرایة العظمى و قد ذهبابها ملابسل ذل فوقها و جلابیب "2" عذر تکما ان الحمام لمبغض وان بقاء النفس النفس محبوب . "3" شیخ ازرى به نحو دیگر عذر خواسته و فرموده : ان یکن فیهما شجاتة قرم فلماذا فى الدین ما بذلاها ذخراها لمنکر و نکیر ام الخبار مالک دخراها"4" ♦️و بالجمله شباهنگاه که عمر باز آمد رسول خداى فرمود فردا این علم را به مردى دهم که ستیزنده ناگریزنده است دوست میدارد خدا و رسول را و خدا و رسول او را دوست میدارند و خداى تعالى خیبر را بدست او فتح کند، همه اصحاب آرزومند این دولت شدند و ندانستند که بهره که شود."5" روز دیگر رسول خدا(ص) فرمود:علی کجاست؟گفتند او را رمدی است که نیروی جنبش ندارد. فرمود: او را حاضر کنید سلمة بن الاکوع برفت و دست آن حضرت را گرفته به نزدیک پیغمبر آورد رسول خدا آن جناب را پیش خواست و سر او را در کنار گرفت و آب دهان به چشمهاى بمالید و گفت خدایا زحمت گرما و سرما از او بردار، از آن پس على مرتضى را درد چشم عارض نشد و از هیچ گرما و سرما آزرده نگشت ، پس رسول خدا زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و علم بدو سپرد و(ارکبه بغلته ثم قال امض یا على) جبرئیل بر یمین و میکائیل بریسار و عزرائیل از پیش ‍ روى و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعاى من نیز از پشت سر تست و هم آن حضرت را فرمود که در قتال تعجیل منماى و روان شو تا در عرصه ایشان فرود شوى ، آنگاه مسلمانى برایشان عرض کن ."6" فوالله یهدى الله بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمرالنعم ."7" پس امیرالمؤ منین علم بگرفت و تا پاى حصار قموص برفت و علم را برتلى بنشاند و اشعارى در باب شجاعت خود فرمود یک تن یهودى از بالاى حصار ندا در داد که تو کیستى فرمود: انا على و ابن عبدالمطلب متهذب ذوسطوه و ذو حسب "8". یهودى گفت : (غلبتم و ما انزل على موسى)"9" پس حارث جهود برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمین را شهید ساخت . امیرالمؤ منین چون این بدید بر او تاخت و بی توانى کارش بساخت . ♦️مرحب چون برادر را کشته دید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچکس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند دو زره در برداشت دو عمامه به سر بسته. خودى بر زبر نهاده و با آن همه سنگى مانند دستاس از سوراخ کرده بر بالاى آن نهاده و دو شمشیر حمایل کرده و نیزه بردست گرفته که سنان آن سه من میزان میرفت پس ‍ مانند اژدهاى دمنده به میدان آمد و رجز خواند: قد علمت خیبر این مرحب ساکى السلاح بطل مجرب "10" از مسلمانان هیچکس نبود که با او هم ترازو، تواند شد لاجرم على مرتضى چون شیر غضبان بر وى در آمد و رجز خواند: انا الذى سمتنى امى حیدره ضرغام احام ولیث قورة "11" ♦️مرحب چون رجز امیر المؤ منین را شنید بیاد آورد آن خوابى را که همى دید شیرش میکشید سخت بترسید و هم دایه کاهنه او وقتى او را گفته بود که بر همه کسى غلبه توانى کرد الا آنکس که نام او حیدره باشد که اگر با او جنگ کنى کشته شوى و چون از رجز آن حضرت این نام بشنید فرار کرد. شیطان به صورت حبرى ممثل شده به مرحب گفت حیدره بسیار است از بهرچه میگریزى ؟ تو رزم می کن تامن جهودان را به مدد تو دعوت کنم و چون او را بکشى سیدقوم شوى ، پس مرحب دل قوى کرده باز شتافت و خواست که پیش دستى کند که امیر المؤ منین او را مجال نگذاشت و ذوالفقار بر سرش فرود آورده چنانکه دستاس و خود آهنین و دستارها را چاک زد و تیغ از حلقش بگذشت و او را دو پاره ساخت و بخاک در انداخت . ♦️پس از قتل مرحب مسلمانان حمله بردند و از جهودان بسى کشتند و امیر المؤ منین نیز جمعى از صنادید جهودان را بکشت ، پس داود بن قابوس و ربیع بن ابى الحقیق و عنتر و مره و یاسر و ضجیج که تمام از صنادید و شجاعان و ابطال یهود بودند یک یک به میدان على در آمدند و هریک رجز خواندند و طمع در کشتن امیر المؤ منین نمودند آن جناب یکیک رجزها را جواب داد و ایشان را با تیغ بگذارنید.
♦️پس از آن ، آن شیر یزدان و امیر مردان تیغ در جهودان گذاشت و از چپ و راست ایشان را بخاک هلاک انداخت چندانکه جهودان هزیمت شده راه قلعه پیش داشتند و آن حضرت از قفاى ایشان مى تاخت که ناگاه در گرمکاه حرب جهودى از میان انبوه جلادتى کرد و ضرتب بر دست آن حضرت فرود آورد چنانکه سپر به زیر افتاد جهودى دیگر نیز دلیرى نمود آن سپر را بر بود و در حصار گریخت . ♦️على را از کردار او آتش خشم زبانه زدن گرفت ، گویند آنگاه که خشم کردى موى بدن مبارکش سر از چشمه هاى زره بر آوردى . ♦️بالجمله مانند هژبر غضبان از پس پشت جهودان حمله ور بگشت و ایشان به قلعه قموص گریختند، على چون به کنار خندق رسید بدان سوى جستن فرمود جهودان همدست شده به چالاکى دروازه قموص را ببستند، آن جناب با شمشیر کشیده به پاى دروازه آمد و بیتوانى چنگ زد و آن در آهنین را که هشتصدمن یاسى و سه هزار من بمیزان میرفت ، بگرفت و چنان جنبشى داد که تمامت آن قلعه را لرزشى سخت افتاد به حدى که صفیه دختر حى بن اخطب از فراز تخت بزیر افتاد و در چهره او جراحتى پدید آمد. ♦️بالجمله آن رد آهنین را به یک جنبش از جاى بکند و برفراز سربرده به گونه ای سپر منقلب همی داشت و لختى رزم بداد جهودان که چنین دیدند به بیغوله گریختند، پس على آن را در را بر سر خندق قنطره کرد و خود در میان خندق بایستاد و چون آن خندق پهناور بود، ان دراز کران تاکران را رسائى نداشت امیر المؤ منین آن در را به یک سوى خندق میچسبانیده و لشکریان را فرمان میداد تا برفراز در انبوه میشدند، آنگاه در را بدان جانب میچسبانید تا بیرون شده در پاى دیوار قلعه جمع میگشتند. بدینگونه ،جماعت را از خندق در گذرایند و در انجام این کار پاهاى مبارکش بر زمین نبود و سه روز بر آن حضرت گذشته بوده که گرسنه بود پس آن در را به چند ذراع دور افکند و این منقبتى است که عامه و خاصه نقل کرده اند و خود آن حضرت در روز شوراى به ان احتجاج کرد و کسى انکار ننمود و حسان و دیگر شعرا آن را به نظم در آوردند و یکى از شعرا گفته : ان امر حمل ارماح بخیبر یوم الیهود بقدرة لمؤ ید حمل الرماح رماح باب قموصها و المسلمون و اهل خیبر حشد فرمى به ولقد تکلف رده سبعون شخصا کلهم متشدد ردود بعد تکلف و مشقة و مقال بعضهم لبعض اددوا "1-اقبال الاعمال،ص668. 2-الهاشمیات و العلویات،ص97. 3-فدک فی تاریخ،ج1،ص131. 4-الازیه فی مدح النبی و الوصی و الآل،ص139 با اندکی تفاوت. 5-الامامه و التبصره،ج1،ص150. 6-بحار الانوار،ج21،ص18-19. 7-همان،ص3. 8-همان،ص37. 9-همان،ص16. 10-همان،ص2. 11-همان،ص18. 🇮🇷والذّابین عنه❤️🤲 🇵🇸 @amariyone_enghelab
🔴سناتور جمهوری‌خواه: ایران از آمریکا نمی‌ترسد ♦️لیندسی گراهام:اگر هدف حملات به سوریه و عراق بازدارندگی ایران است، به طرز فجیعی شکست خورده‌ایم؛ آن‌ها از ما نمی‌ترسند. 🇮🇷والذّابین عنه❤️🤲 🇵🇸 @amariyone_enghelab
🐴الاغ عاقلی که اسیر شد و.... یک رزمنده، نقل نموده که؛ در یک منطقه کوهستانی صعب العبور مستقر بودیم که برای جابجایی مهمات و غذا ، به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد. چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود وارد یگان شد. الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود. بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت ، اما بعضی ها که اشتباهی رفتن داخل جبهه دشمن ، و هیچ دست آوردی هم ندارند ، و هنوز هم نفهمیدن که به کی خدمت می‌کنن 😂 والذّابین عنه❤️🤲 🇵🇸 @amariyone_enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصد سفر کردم که باشد مقصدم مشهد عمری کبوتروار جلد مشهدم مشهد امیدوارانه همیشه پَر زدم مشهد هربار بعد از کاظمینش آمدم مشهد باب الحوائج خیرخواهانه دعایم کرد موسی بن جعفر آستان‌بوسِ رضایم کرد دل‌های مشتاقان همیشه آرزومندش در محشر فردا همه محتاج لبخندش او نیست در بند کسی، دنیاست در بندش اولاد من قربان این بابا و فرزندش عمری بدهکارم بدهکار رضاجانش شد بهترین سلطان عالم، طفل دامانش موسای اهل بیت بود از هرکسی سر بود گنجینه‌ی جمع کمالات پیمبر بود او پنجمین ذریه‌ی زهرای اطهر بود جانم به معصومی که خود معصومه‌پرور بود مانند او اولاد او با آبرو هستند سادات ایران بیشتر از نسل او هستند دارد نسیم مهرورزی عطر خوشبویش تنها تبسم می‌چکد از روی دلجویش سنی و شیعه گوید از اخلاق نیکویش هدیه فرستاده برای شخص بدگویش در هر قنوت خویش مردم را دعا می‌کرد با جمع بدگویانِ خود، اینگونه تا می‌کرد او با زبان حق در این عالم تکلم کرد حتی به روی دشمن خود هم تبسم کرد عمری به هر درمانده‌ای مولا ترحم کرد در پیشگاهش بُشر حافی دست و پا گم کرد این دستگیری‌ها به یُمنِ التفاتش بود احیای دل‌ها هم یکی از معجزاتش بود همراه علم و منطق و برهان امامت کرد بی مزد و منت بارها قصد هدایت کرد جای پدر از منظر اسلام صحبت کرد از پاسخ او بوحنیفه نیز حیرت کرد در کودکی تندیس درک و فهم کامل بود از خردسالی نیز حلّال مسائل بود همچون پدر بر روی منبر درس دین می‌گفت با لحن زیبای امیرالمؤمنین می‌گفت تفسیری از فحوای آیات مبین می‌گفت شیخ الائمه مدح او را این چنین می‌گفت: قطعاً رحیم است و علیم است و حکیم است او مانند اجدادش کریم بن کریم است او * * افسوس اسیر دست جمعی بی‌مروت شد عمری از این زندان به آن زندان... اذیت شد سهمش از این دنیا فقط درد و مشقت شد در هر سیه‌چالی مکرر هتک حرمت شد شلاق زندان‌بان او خیلی به او بد کرد لعنت به سندی، سندی بن شاهک نامرد هردفعه که راهی زندان بلا می‌شد از دخترش معصومه با حسرت جدا می‌شد در دخمه‌ای با درد غربت آشنا می‌شد ‌ از بی‌کسی هر روز دلتنگ رضا می‌شد آزرده از تنهایی و رنج مصائب بود شب تا سحر هم‌صحبتش تنها "مسیب" بود یک عده با نامهربانی خسته‌اش کردند با ضربه‌های ناگهانی خسته‌اش کردند با چوب‌های خیزرانی خسته‌اش کردند با ناسزا و بددهانی خسته‌اش کردند هرصبح و شب وقتی به سمت قبله رو می‌کرد بین قنوتش مرگ خود را آرزو می‌کرد با اینکه رد سلسله بر پیکرش دارد شکر خدا یک جای سالم در سرش دارد حالا که جمعی بی حیا دور و برش دارد الحمدلله جای امنی دخترش دارد معصومه‌اش با چشم‌تر راهی زندان نیست در هر دو پای دخترش خار مغیلان نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت ۲۴ رجب، سالروز برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به‌دست‌ آوردنش، فتح الفتوحات است@hosenih@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌حدیث نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ 🔹️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّة. «نهج‌البلاغه» 🔹️پس لشکریان، به فرمان خدا، دژهای استوار مردم‌اند. 🌷 Farsi.Khamenei.ir
🌷 ویژه | بازجوی ساواک دوست دوران کودکی‌ام بود 🔹️ خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی ✏️ در سال ۱۳۴۲ شمسی برای تبلیغ در ایام ماه رمضان در اواخر زمستان به زاهدان رفتم که دوباره بازداشت شدم. بعد از بازجویی مرا بیرون بردند و سوار ماشین کردند و به خارج از شهر بردند. هوا تاریک و بسیار سرد بود. فهمیدم جایی که مرا برده‌اند پادگان نظامی است. مرا در بازداشتگاه نگهبانی انداختند. این میهمان جدید برای سربازان غیرمنتظره بود. سربازان از جای خود برخاستند و دور مرا گرفتند و با احترام به من سلام دادند. فرمانده سربازان وقتی آن رفتار را از افراد خود دید سریعا مرا به مکانی انفرادی برد. صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم. ✏️ در طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طول کشید. تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس از دوستان دوران کودکی من است و من در بازی‌های کودکانه‌ی او و برادرانش شرکت می‌کردم. پدر و برخی برادرانش از علما و سادات بودند. عصر بود که مرا به فرودگاه آوردند و به همراه دو مامور در هواپیما نشاندند. بعداَ متوجه شدم که عازم تهران هستیم. این نخستین سفر من با هواپیما بود. در هواپیما به مسائل مختلفی می‌اندیشیدم. به آینده‌ی این نهضت اسلامی که برپا شده... به برپاکننده‌ی نهضت امام خمینی... به آینده‌ای که در انتظار من بود. 🖼 برگرفته از کتاب "خون دلی که لعل شد" 📱 ادامه را در حساب اینستاگرام درس و عبرت بخوانید 🌷 بخش درس و عبرت رسانه KHAMENEI.IR در ایام عید انقلاب، هر شب ساعت ۲۱، بخشی از خاطرات را منتشر میکند. 🌷 Farsi.Khamenei.ir