📝دلنوشته طلبه پایه اول خانم یزدلی از کلاس شهید بهشتی :
کتاب
من یار مهربانم،
بارها به هر زبان آهسته و آرام به من گفتی ؛
"من یار مهربانم"
هشت ساله های سرزمین من ،بارها راه خانه تا مدرسه را با شعر تو کوتاه کردند حفظ کردند که تو یار مهربانی ، وبارها دوستی و مهربانیت را ثابت کردی...
اما از تو چه پنهان ،که نه من ونه هیچ کودک این سرزمین در آن روزها ، باورش نمیشد که روزی تمام شهر بحضور کوید ۱۹ سرد وتاریک وتعطیل شود ، کسی باورش نمیشد روزی دوستیها بافاصله شوند و ماسک ودوری راه ماندن.
اما این روزهای ما چنین میگذرد کرونا، دوری ، فاصله ،تعطیلی
این روزها بیشتر مردم سرزمین من تو رابهتر شناخته اند ، حالا میفهمند که چرا در کودکی آموختند که تو یار مهربانی.
مگر از تو مهربانتر هم هست آن زمان که دوستیها فاصله دارشد وباتنهایی وروزمرگی هایمان در خانه حبس شدیم
توآمدی مثل همیشه ساکت و دوست ،درست سر بزنگاه .
دوست برای خانم خانه دار ، برای بچه ها،برای جوان وبزرگسال...
تنهای مان ، بیحوصلگی و روزمرگی مان را گرفتی و چه خوب پندمان دادی .
همانطور که ما از کوچه های کودکی با شعر عباس یمینی شریف ؛ " من یار مهربانم دانا وخوش زبانم...." کودکی را گذراندیم ، بی شک کرونا را هم خواهیم گذراند.
اما از هرچه بگذریم از تو نخواهیم گذشت ای یار مهربان
#کتاب وکتابخوانی
#دلنوشته
#فرهنگی- پژوهش
#دلنوشته
حاج قاسم!
باور رفتنت وقتی تنها یک ماه تا بامداد ۱۳ دی باقیست،
هنوز هم سخت است..
تو برای من که روزهای انقلاب و جنگ را ندیدم ،
باور تمام حماسه ها، باور تمام حماسه آفرینان بودی!
تو برای من رجایی و بهشتی، چمران و آوینی، همت و باکری،
صیاد شیرازی بودی!
میانه ی میدان جنگ، تدبیر چمران بودی.
بین کودکان یکرنگی رجایی بودی!
منش تو بوی بهشتی داشت..
چشم های تو نشان از چشم های همت داشت..
تو یک تنه رسانه ی آوینی بودی!
هر آنچه آوینی خواست از بزرگان و از مقاومت بگوید را در تو دیدم، در تو باور کردم!
سیزدهم دی ماه تا همیشه برایم تاریک و محزون شد..
سیزدهم دی ماه ۹۸ من تمام قهرمانانم را یک جا از دست دادم..
من دیدم که همت در مجنون دوباره در خون غلطید..
آن قهرمان ایستاده در غبار را دوباره در لبنان اسیر دیدم.
حججی را بی سر دیدم..
من دست تو را دیدم که از تن جدا بود،
تا علقمه رفتم!
من زینب را در تل زینبیه دیدم..
حاج قاسم!
۱۳ دی ماه ۹۸ فرو ریختم و دوباره متولد شدم!
من دوباره آرمانهایم را دوره کردم!
دعا کن آنگونه زندگی کنم که شرمنده ات نشوم!
#دلنوشته
#کانون پژوهش طلاب مدرسه علمیه حضرت آمنه (س)
#مدرسه_علمیه_تخصصی_حضرت_آمنه_س
#دلنوشته
#معاونت_پژوهش
📨 هنگام فتنهها و آشوبها ، حقیرترین حرف ها جلوهای زیبا پیدا میکند و ارزشمند ترین سخنان از شنونده بی نصیب میمانند
پرده ها کنار میرود و پردههای جدید جلوی چشم هایمان سبز میشوند
شعار ها عقاید چندین و چند ساله را به قتل میرسانند و آدم ها دیگر آن آدم های قبل از فتنه و آشوب نیستند
در میان هیاهوی کلمات
فقط یک دست است که دست نجات بخش میشود آن هم دست ولایت است و بس
فقط یک خط است که خط حق و حقانیت است و آن هم خط ولایت است و بس
چه از ولایت جلو تر باشی چه عقب تر بردهی این حادثهها میشوی و گمشدهی این فتنهها.
ای کسانی که ایمان آوردهاید بر خدا و رسول تقدّم مجویید و از خدا پروا کنید، که خدا شنوا و داناست...
( سوره مبارک حجرات ، آیه ۱ )
🖌 به قلم : مبینا معینی ممتاز ؛ طلبه سطح دو مدرسه با الهام از سخنان سرکارخانم سایری ، در بزرگداشت مقام پرچمدار مقاومت؛سیدحسن نصرالله(ره)
⛅️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⛅️
📘📗📕
📔📓
📙