یه نفر عکس پروفایل میخواست
به احترام پیامبر تلاشمو کردم.
شاید خوب نشده خیلی
ولی منو یاد ایشون(پیامبر) میندازه
برای همینم برام عزیزه
فک کردم بیارم با هم بخونیم برای سلامتی امام زمان علیه السلام و رفقاشون
پ.ن
ماجراهای امروز تموم نشده بود
فقط دیگه نتونستم تعریف کنم
بمونه برای بعد...
🖤@amershavim🖤
خواهی نشوی رسوا
همرنگ جماعت عاشورایی باش!
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#شباهنگ
🖤@amershavim🖤
بالهای پرواز
باید مورد به مورد تعریف کنم حوصله عکاسی نداشتم، در واقع حالم خوش نبود. کارو انداختم گردن یکی از
خدا همیشه حواسش جمعِ
خب بریم برای ادامه ماجرا... دیروز نتونستم بقیهشو بگم
یادتونه توی این یادداشت گفتم یه دختر محجبه اومد وضو بگیره خیلی تحسینش کردم
یادتونه گفتم چرا از خودم سوال نکردم مادرش کیه؟ چرا پیداش نکردم تا بهش تراکت بدم؟
خب من حواسم نبود
ولی مثل همیشه خدا حواسش بود. کاملا این معیت و مدیریت دلچسب خدا قابل دیدنه
داشتم با همون خانم فلانی صحبت میکردم که دیدم همون دختر محجبه اومد به این خانم گفت مامان ....
اون لحظه یه شارژ شگفت انگیز دیگه از خدا گرفتم😂
گفتم چقد از حجابش خوشم اومد دختر شماست پس... گفت بله
چراغ دوم تو سرم روشن شد
با خودم گفتم این بچه سنش زیاد نیست احتمال زیاد مدام همراه مادرشه، قاعدتا هم سن و سالاش دورش جمع میشن. اونا هم حتما از خانوادههای مذهبی و مومن هستن😁👌
خب
اونجا هم یک راهکار برای احیای فریضتین به ذهنم رسید
از خانمه پرسیدم ایشونم توی فعالیت های امربهمعروفی همراهتونن؟
گفت انشاءالله
کارتهای بازی اگه تو بودی چی میگفتی؟ توی کیفم بود. اونو درآوردم دو دستی گرفتم سمت دخترش با لبخند بهش گفتم پس این هدیه باشه خدمت شما. حتما همیشه با دوستات بازی کن باهاش 🤗
ایشونم تشکر کرد و قبول کرد
🖤@amershavim🖤
دیروز بعد از زیارت امامزاده رفتیم عابربانک پول بگیریم. اونجا قبلا پسرخالههام سالهای سال مغازه میوهفروشی داشتن. یکیشون فوت شده. احتمالا مامانم هر وقت از اونجا رد میشیم یادش میفته.
خدا اموات شما هم بیامرزه.
منم توی همین فکرا بودم و توی صف منتظر بودم نوبتم بشه و کاری به اطرافم نداشتم. نوبتم شد رفتم جلو کارتمو درآوردم وارد کردم. رمز زدم. پول نمیداد. پوفی کشیدم سرمو چرخوندم چشمم خورد به خانم محجبهای که جلوی دستگاه بغلی بود. ازش سوال کردم اون پول میده؟ گفت آره. گفتم پس من بعد شمام . عین نونوایی 😂
گفت باشه. همونجا منتظر بودم و بازم توی فکر بودم. یه آقایی اومد جلوی همون دستگاه که پول نمیداد. گفتم داداش پول نمیدهها. گفت میخوام قسط بدم. دیگه جا نبود منم رفتم پایین منتظر شدم. اونجا خون به مغزم رسید. خانمه رو برانداز کردم . دیدم حتتتتی ساق دستش خیلی خاص و پوشیدهست
با خودم گفتم خودشه. اصل جنسه. حتما حوزه هم میره. 😁 یه کم بعد شوهرشم اومد کنارش دیدم بهههه بابا اینم که ظاهرش میگه معتقده
کارش که تموم شد قید نوبتمو زدم. رفتم کنار باهاش صحبت کردم.
بعد بهش تراکت دادم. میگفت من خودم حوزه میرم. تو دلم گفتم حالا ببینا خودت خواستی خواهر گلم! دیگه مجبورم. گفتم چه خوب خداروشکر . ولی یعنی الان میدونی امربهمعروف ونهیازمنکر چند تا شرط وجوب داره؟ میتونی اسم ببری؟ گفت خب ترم ۳ هستم هنوز . تو دلم گفتم من که نمیخواستم خودت مجبورم کردی. گفتم میفهمم. ولی امربهمعروف و نهیازمنکر مث نماز واجبه به من و شما از ۹ سالگی واجب شده!
یه نگاه به شوهرش کردم که دور وایساده بود. حدس زدم سپاهی باشه. رو به خانومه گفتم
به قول رهبر امربهمعروف ونهیازمنکر هم مثل مسئله نماز است باید بروید یاد بگیرید. ما هم داریم میرویم یاد بگیریم. شما هم بفرمایید 😁
اینجا گاردش شکست. لبخند زد. گفت آره توی حوزه هم بهمون میگن تذکر بدید. ولی وقتی میگیم ناراحت میشن. فحش میدن. گفتم مث اینه که بگیم روزه بگیرم گشنم میشه 😁 خب گشنگی جزو روزهست. گفت آره. من ناراحت نمیشم. گفتم منم فحش میخورم. تو تنها نیستی 😂
خندید گفت باشه ممنون
حالا که قانع شد بهش گفتم پس همراه خانواده شرکت کن. من به همسرت تراکت ندادم. به ایشونم بگو حتما. بچه هم اگه داری ثبتنام کن. به بقیه مؤمنین هم بگو
خداحافظی کردیم برگشتم دیدم نوبتمم نرفته. هیشکی نیست 😁 رفتم پول گرفتم اسنپ گرفتیم برگشتیم.👌
🖤@amershavim🖤
امروز رفتیم آزمایشگاه . خانمه خیلی خوب خون گرفت. ازش تشکر کردم.
بعدش خواستیم دارو بگیریم. همون کنار آزمایشگاه یه داروخانه بود. رفتیم داخل. نشستیم. دیدم حجاب درستی ندارن. به مامانم آروم ولی طوری که اونا بشنون گفتم بیا بریم جایی که حجابشون رعایت کنن.
بعدم اومدیم تاکسی گرفتیم. راننده تاکسیه آدم متین و مثبتی بود. حرف زدنشم کنگاوری اصیل بود! ولی من یادم نبود بهش تراکت بدم😶
رفتیم همون داروخانه که به دکترش تراکت دادم 😃. اونم دیگه میشناسه. یه کم حالم بهتر بشه باید براش هدشال ششپیله که خوشش اومده بود بدوزم. شایدم ۴ پیله دوختم.
اونجا یه خانمی گرمش بود. شالشو باز کرده بود. مامانمم اهل امربهمعروف ونهیازمنکر شده🥰 یه گیره روسری درآورد. داد بهم گفت بده به اون خانم🙂
رفتم جلو بهش گفتم اینو مادرم بهتون هدیه داد. اونم کلی خوشحال شد و تشکر کرد. و شالشو کمی جمع کرد.
🖤@amershavim🖤
دلتون نخواد بعدش رفتیم سر کوچه ارزاق سبزی بگیریم. دو تا خانم بسی محترم رد شدن منم دیدم مامانم پاش درد میکنه اونا هم عجله دارن. گفتم مامان یه لحظه اینجا باش من برمیگردم. افتادم دنبالشون 🤣 دو نفرم جلوتر از من توی پیادهرو لاکیوار در حال حرکت بودن و اونا در حال دور شدن. اینا رو هم نمیشد تکل از پشت زد. بالاخره راه باز شد. تا در شیرینی فروشی کردستان دنبالشون رفتم. اونجا میخواستن برن سمت دیگهی خیابون. یکی از خانما همراه بچش از خیابون رد شد دومی هم خواست بره یه ماشین جلوش نگهداشت مجبور شد با بچهش کمی جابهجا بشه. همون شد وسیله خدا. در حالی که جاش امن بود صداش زدم. نفس نفس میزدم از بس تند رفته بودم. برگشت بهش تراکت دادم و گفتم عزیزم فقط به مؤمنین بده. به اون خانم که همراهت بود هم بده.
گفت باشه.
منم برگشتم سبزیمو خریدم.
🖤@amershavim🖤
بعد رفتم از چگینی خودکار گرفتم. یادم اومد کارتهای بازی رو که هدیه دادم. پس کیفم سبک شده و جاش باز شده .
به خودم گفتم وقتشه😂 این فونتهایی که یاد گرفتم جون میده برای تذکر نوشتهی حجاب 😁
بنابراین یه بستههم ازینا گرفتم 😍☝️
باورتون میشه اگه بگم چگینی کاغذ یادداشت طرح دار و فانتزی نداشت!🙄
نمیدونم افول کرده؟ یا چی؟
البته گفت یه ماه دیگه میارن. ولی خیلی قاطع نگفت😑
🖤@amershavim🖤
هدایت شده از مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
از اربعین جا موندی؟😰
امسال رفتنت جور نشده؟
اشکالی نداره😇
🔊اجر و ارزش معنوی این کار، کمتر از زیارت امام حسین علیه السلام نیست
⏱پس تا زمان از دست نرفته با تهیه تبلیغات دوره های آموزش مجازی، دیگران رو به آغوش امام برسون💡
درخواست تهیه تبلیغات دورهها👇👇
http://B2n.ir/f89732
http://B2n.ir/f89732
📣۸روز مانده تا اربعین
🛑حتما امروز سفارشتون رو ثبت کنید تا به موقع به دستتان برسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشکیان انقدر گفت من نمیدونم، من برنامه ندارم ، الان نمایندههای مخالف حتی نمیدونن با چی مخالفت کنن!
کوچکزاده: ما الان باید از نهجالبلاغه انتقاد کنیم یا از برنامه هفتم؟ :)))))
🗣 آدم
@twtenghelabi