این داستان :
هرچه کنی کشت همان بدروی...
چقدر خسته شدم. از صبح که آمنه رفت، مشغول بودم. هی بشور، بساب، بپز. تمام که میشود تازه میبینم هرچه از صبح رشتهام، شازده پسرم و دردانه دخترم، همه را پنبه کردهاند. یعنی خستگی توی بدنم میماسد، و به روحم میچسبد! اینطوری نمیشود. باید بهشان تذکر بدهم. دیگر دارند بزرگ میشوند. باید یادبگیرند.
اخم میکنم که یعنی مثلا خیلی عصبانی هستم. بهتر است حواسم را هم جمع کنم که وسط گفتگو با این دو وروجک خندهام نگیرد. خب آمادهام.
_ ایمان! آیه! این چه وضعیه؟ چرا انقدر به هم ریختید همه جا رو؟ مگه نمیبینید مرتب کردم؟
اصلا انگار نشنیدند. تعجب میکنم. باید تکرار کنم.
_ مگه با شما نیستم؟! پاشید مرتب کنید. سریع.
باز هم توجه نمیکنند. بدتر مدادرنگیها را که آیه ریخته، ایمان به دیوار پرت میکند. بعد وسطش ایمان میگوید آیه رختخوابها! چشمهای آیه برق میزند و دستشان را به هم میکوبند. و با هیجان به طرف کمد دیواری میروند.
فایده ندارد. دارم دیوانه میشوم. الان دیگر واقعا عصبانی میشوم. بلندتر و با خشونت داد میزنم
_ بس کنید! عه! بی تربیتها، هر چی هیچی نمیگم شورش رو درآوردید...
یک لحظه مکث میکنند. ولی دوباره با نگاهی به هم نقشه خود را عملیاتی میکنند. درست عین گروه ویژه انتحاری عمل میکنند و در یک چشم به هم زدن به سمت کمد دیواری جستی میزنند آیه درش را باز میکند و ایمان از خجالت نظم وسایل در میآید. حالا جز اسباببازی ها و مداد رنگیها و گچ و رنگ کنده شده دیوار، بی نظمی خانه به متکا و پتو هم مزین میشود. در واقع گل بود به سبزه نیز آراسته شد...
دیگر واقعا نفسم تند شده. آخ که چقدر عصبانی هستم. کارد بزنی خونم در نمیآید. دلم میخواهد یک کتک حسابی آنها را مهمان کنم. دیگر حتی جریمه مالی هم رویشان اثرگذار نیست!
تنها کاری که میکنم ترک کردن اتاق و زنگ زدن به امیر است. اصلا پدر هم در تربیت فرزند وظیفه دارد. همهاش که نباید من حرص بخورم. او هم باید کمک کند. اینها خیلی بی ادب و پررو شدهاند. یک لحظه تعجب میکنم. آنها تا صبح خوب بودند. تا قبل از آمدن آمنه. نمیفهمم مگر خواهرم چه میتوانسته گفته باشد که اینها اینقدر شرور شوند؟
گفتگویمان را مرور میکنم. داشتیم درباره ریحانه خواهر امیر صحبت میکردیم. اینکه در موسسه تمدن موعود امربمعروف و نهیازمنکر را یاد گرفته. و راهبهراه به همه امربمعروف و نهیازمنکر میکند. همیشه خوشاخلاق است. اما وقتی تذکر میدهد واقعا از او عصبانی میشوم. داشتم به آمنه میگفتم او نباید به من تذکر میداد! به او ربطی نداشت! برود خودش را درست کند. اصلا چه کسی به او اجازه داده خوب و بد را به بقیه یادآوری کند؟ هیچکس چنین حقی را ندارد!
آمنه اشاره کرده بود که سایهی آیه و ایمان را روی دیوار راهروی تاریکمان دیده است.
#بالهای_پرواز
#شباهنگ
هدایت شده از ریکاورے | 𝑹𝒆𝒄𝒐𝒗𝒆𝒓𝒚
13.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[📽✨]
#استوری | #ادیت_خودمون🕶
#استاد_تقوی
#تلنگر
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
خدایا امام زمانم اومد منو از قبر بیرون بیار..
الان که از قبرت بیرونی چه گلی به سر #امام_زمان زدی که حالا بری اون تو دوباره درت بیاریم😔😐
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جادوی دلار❗️
🔴 سوال: آمریکا به من تکنولوژی داده؛ چرا دوستش نداشته باشم؟!
⁉️ شاید این سوال برای شما هم پیش اومده باشه که چرا با وجود اینکه امریکا برای من تکنولوژیهایی رو خلق کرده که یک ساعت بدون اونا نمیتونم زندگی کنم؛
ولی ازم میخوان نه تنها دوستش نداشته باشم، بلکه مرگ بر امریکا هم بگم؟!
⚠️ اگر ذهن شما هم دچار این تناقض شده حتما این کلیپ رو
@Masafe_akhar
فارس من/ تسریع در راه اندازی شبکه ملی اطلاعات. 🔷 سوال درخواست کنندگان این پویش از مسولین این است که چرا با ✅وجود همه ی امکانات علمی،فن آوری،بودجه و سایر عوامل انسانی و غیره برای راه اندازی 💫شبکه ملی اطلاعات💫 که نه تنها دسترسی جامعه ایرانی اسلامی را به اینترنت جهانی ✅کوتاه نمی کند بلکه این دسترسی را به صورت✅ ارزان،✅سریع،✅ایمن و ✅سالم انجام می دهد ،🔴کوتاهی کرده و سالیان سال است که با🔴 وعده و وعیددراین مهم که از نظر ✅کاهش هزینه های معنوی و مادی برای جامعه ایرانی اسلامی یک ✅ضرورت در✅ درجه اهمیت انرژی هسته ی و✅ بلکه بالاتر از آن است.کوتاهی می کنید؟! 📌 این پویش را اینجا امضا کنید:. https://www.farsnews.ir/my/c/152097
هدایت شده از ریکاورے | 𝑹𝒆𝒄𝒐𝒗𝒆𝒓𝒚
[📖✨]
#راهکار | #خودسازی
#ریکاوری
فرض کن گشنت باشه و یه کیک خوشمزه ای هم جلوت باشه
بعد بهت بگن حق نداری بهش دست بزنی و بخوریش😕
خب این خیلی سخته...اونم وقتی هم خوشمزس و هم تو گشنته...هی وسوسه میشی و تو دلت حسرت میخوری که چرا نمیتونی بخوریش
ولی اگه یه نفر بهت بگه این کیکه توش سم خطرناک ریخته شده و با خوردنش کور میشی
تو دیگه ازون کیک بدت میاد و خیلی راحت سمتش نمیری
اصلا خوردنش برات سخت میشه نه نخوردنش
گناهم دقیقا همینه
اگه به کثیف بودن و عواقبش فکر نکنی نرفتن سمتش واقعا سخت میشه و هی وسوسه میشی
ولی اگه به اون کثیف بودن و عواقب وحشتناکش فکر کنی
دیگه راحت سمتش نمیری...
هیچوقت نباید بزاری شیطون گناهو برات زیبا جلوه بده
همیشه باید با فکر کردن به زشتی و عواقبش نفستو بترسونی
خوشبختانه
عواقب هرگناهی اونقدر سنگین و زیاد هست که با فکرکردن بهشون فکرش کلا از سر ادم بپره
اصلا اگه عواقب بدی نداشت
اگه ضرر نداشت
که خدا مارو از انجام دادنش منع نمیکرد، درسته؟
🌝🌱
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#شهید_بهشتی :
جامعــه مسلمـانهـا، جامعــهٔ فضـولهــاسـت☺️
کار دارند ببینند من چیکار می کنم، به من کار دارند، خوب هم می کنند، نگاه می کنند ببینن من چه جوری میرم، چه جور میام؟!
اگه من تو خونه ام با خودم فقط باشم، نه اونجا تجسس نمیکنند و "لا تجسسوا" (در حد مسائل شخصی، در حد رفتارهای فردی، افراد تا با خودشان هستند آزادند)
√ اما وقتی اومد توی اداره، اومد توی کارخانه، اومد توی کوچه و خیابان، بله آقا توی جامعه، توی جامعه مسلمان ها، آدم توی خیابان که میاد با یه مشت فضول سر و کار داره❗️
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده...
╔═💎💫═══╗
@aamerin_ir
╚═══💫💎═╝
به کانال آمرین بپیوندید👆
سلام
یه پیشنهادی دارم.
ما خودمون انجامش میدیم. تازه شروع کردیم.
روزی یک ربع اهل خانه، دور هم جمع میشیم و مثل وقتایی که روضه میذاریم گوش میکنیم، یک پذیرایی ساده از قبل آماده میکنیم.
هر هفته هفت روزه
ما ۱۴ معصوم داریم.
میتونیم با منتهیالآمال، که زندگینامه ۱۴ معصوم هست، هر روز یک ربع درباره دو معصوم مطالعه کنیم. یعنی در کل روزی نیم ساعت.
یک نفر با صدای بلند میخونه، بقیه گوش میکنند. هر بار یکی میخونه، خسته که شد نفر بعدی میخونه. بعد از مطالعه هم پذیرایی سادهای که آماده کرده بودیم میاریم.
شده باشه چایی، بیسکویت خرما آب میوه هرچی که در دسترس هست، سختش نمیکنیم.
گفتم شاید بقیه هم استفاده کنند.
برای ما هم دعا کنید.
ظهور آقا هم فراموش نشه، رسیدنش رو تمنا کنیم.
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 سه مانع ذهنی،
برای ترک امر بهمعروف و نهیازمنکر:
🙂احتمال تآثیر
🙂ترس
🙂اول باید خودمو بسازم
📣شما هم اینجور فکر میکنید...!!!؟؟؟
#فرزندآوری
#ایران_قوی
#جهاد_تبیین
#انتقام_سخت
#مکتب_سلیمانی
#ما_باید_قوی_باشیم
#امنیت_اتفاقی_نیست
🕊🌴💐❣🇮🇷❣💐🌴🕊
@Aftabe_hedayat
راستی کدامتان خط کش من را شکست؟
میخواهم خودم باشم حتی اگر بقیه دوست نداشته باشند مگر بقیه قامتِ تفکراتشان را با خط کش من سانت میزنند؟ چرا یاد گرفته ایم بگوییم بقیه اگر هنجار شکنی هم کردند اشکالی ندارد اما اگر ما این هنجارشکنی را به رویشان بیاوریم و به خودمان و ایشان یادآوری کنیم هنجارشکنیشان مضر بوده و زشت هم هست کار ما دیگر فراتر از حد تحمل می نماید؟؟؟مگر آنها که به هنجارشکنی به دیده ی آزادشدن مینگرند، در این نگرششان هم آزاد نیستند؟ بیایید تصور کنیم سکوت در مقابل هنجارشکنی آنها هم یک هنجار از دیدگاه آنان است خب مگر آزادی نیست؟ چه میشود ما هم هنجار ایشان را بشکنیم؟ چه میشود که هر طرف از دید خودش به تنهایی به قضیه نگاه میکند؟ چه می شود که ما از یاد میبریم خط کش هایمان را کجا جا گذاشته ایم؟