eitaa logo
بال‌های پرواز
132 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آتش کشیدن خانواده ها با تولیدات نمایش خانگی❌ ساترا، صدا سیما، ارشاد، چرا خودتونو به نفهمی زدید!؟ 🤦‍♂ دیگه چی مونده که تو این تولیدات پخش نشده باشه!؟ فرق نمایش خانگی با ماهواره‌چیه!؟ ‌🧡 ای شو👇 @maroofane5 @maroofane5
‌ اسنپیه امروز، اشتباه رفت. با اینکه قبلا هم بارها اومده. تعجب کردم. زنگ زدم گفتم برگرده. با اینکه گرم بود کمی رفتیم جلوتر تا پیدا کنه. منظورم از کمی بیشتر از ۱۰۰ متره. وقتی سوار شدیم مشغول پرداخت اینترنتی شدیم. بعدم مشغول نگاه کردن به جاده. وسطای راه صدای آهنگ بلند شد. یه آهنگ عاشقانه و غمگین و پر از تمنا.از همینا که جوونا میذارن تا حرفاشونو به اونی که دوست دارن بگن. نگاه کردم که بگم لطفا ضبطو خاموش کنید. ولی یه سری برگه‌ توی دست راننده توجهمو جلب کرد. فتوکپی عقدنامه بود. گذاشتش روی صندلی شاگرد. هنوز صدای آهنگ میومد. بالاخره قطع شد. و آقای راننده مشغول گفتگوی خیلی آرام، متین و مودبانه با فرد پشت خط. اونجا فهمیدم زنگ موبایلش بوده نه ضبط ماشینش. ما ساکت بودیم. _ سلام. بله. می‌خوای ببری اوکیه. آره. فردا؟ باشه. من می‌سپارم باهات همکاری کنن. اصلا رفتی اگه کسی جلوتو گرفت زنگ بزن اسمشو بگو من خودم باهاش صحبت می‌کنم. سویچ ماشینم برات گذاشتم. آره. یه چک هم برات کشیدم برای هزینه‌های بچه. فقط اگه می‌تونی ببر. اگه نتونستی میشینی پای زندگیت درستش می‌کنی. میشینی بچه‌ت رو بزرگ می‌کنی. مکالمه راننده که به اینجا رسید معلوم بود شخص پشت خط کیه. جای تذکر نبود. فقط یه آيت الکرسی خوندم. از خدا خواستم کمکشون کنه. تا میشه با خیر و خوشی زندگیشونو نجات بده. تنها کاری که تونستم بکنم همین بود. اذکار رو گم کردم. نزدیک بود برسیم و مکالمه داشت تموم می‌شد. خواستم با گفتن اذکار نورانی مثل لا حول و لا قوه الا بالله افکار منفی رو از اون محیط دفع کنم. ولی دستپاچه شدم . رسیدیم. و اون آيت الکرسی تنها یادگاری ناشناس خواهرانه‌ی من بود برای اون راننده. تذکر نداشت ولی بیاین براشون دعا کنیم. 🖤‌‌‌‌‌‌‌‌@amershavim🖤
🔴نتیجه ترک نهی از منکر نتیجه سکوت علما و خواص استحاله جامعه اسلامی است عبرتهای عاشورا بازخوانی شود طلبه و روحانی و منبری اگر تاریخ را بازخوانی نکند و مستمع را انذار ندهد، محکوم به تکرار تاریخ هستیم. ‏‪✾•┈┈••✦❀✦••┈┈• ╭┅─────────┅╮ @HHZ_mtf01 ╰┅─────────┅╯
‌ برای همین چند کلمه‌ی ناقابل ۲ ساعت تمرین کردم تازه هنوزم خوب نشده ‌
بال‌های پرواز
‌ برای همین چند کلمه‌ی ناقابل ۲ ساعت تمرین کردم تازه هنوزم خوب نشده ‌
‌ دیشب توی گروه تمرین یکی از اعضا برای تمرین نوشته بود اهداف قیام حسین گفتم خودشه رفتم پیویش گفتم چقد قشنگ نوشتین گفت ممنون گفتم چه چیز جالبی هم نوشتین خوشم اومد چیه هدف قیام امام حسین علیه السلام؟ گفت مبارزه با فساد عدالت طلبی خیلی چیزا گفتم کدومش بیشتر از همه براتون جالب بود؟ گفت همش. فرقی نداره گفتم اجازه میدین یه پوستر بفرستم ؟ کلام خود آقاست، هیچی شیرین‌تر از کلام خودشون نیست گفت فرقی نداره بفرست منم پوستر وصیت نامه سیدالشهدا علیه السلام رو براش فرستادم خوند گفت خیلی هم عالی گفتم من باید برم کلمه‌نویسی اگه امری ندارید خداحافظی می‌کنم و تمام 🤗🤗🤗🤗 پ.ن خیلی تمرین کردم امروز آزمون دارم 🤓 🖤‌‌‌‌‌‌‌‌@amershavim🖤
‌ از شبیه بقیه نبودن نترس از شبیه گناهکار بودن بترس! مخصوصا گناه ترک امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر! ‌ 🖤‌‌‌‌‌‌‌‌@amershavim🖤
- "واقعا تو این حوزه علمیه چه اتفاقی داره می‌افته؟!" این را به طلبه‌ای گفتم که داشت با بند عباش بازی می‌کرد و جوابی نداشت بدهد! *** داشتیم با سبحان از مدرسه بر می‌گشتیم. مثل همیشه جای آنکه شریعتی را بگیریم و برسیم مشتاق، از شریعتی شانزده زدیم تا برویم میدان گنجعلیخان و بازار، و از بازار برسیم مشتاق. جلوی مدرسه ابراهیمیه که رسیدیم، دیدم جلوی طلافروشی کنارش، خانمی کشف حجاب کرده. جلوی مدرسه ابراهیمیه هم دو نفر ایستاده بودند. از صورت فابریک و نگاه سر به زیرشان حدس زدم از طلاب ابراهیمیه باشند. رفتم جلو و آرام پرسیدم: "شما دو نفر طلبه‌اید؟!" - "بله... چطور؟!" - "چند دیقه‌ایه دارم می‌بینمتون. خواستم بپرسم چرا به این خانم تذکر ندادید..." - "الان اگه من تذکر بدم چی می‌شه؟! می‌گه‌ به تو چه!" نگاهی به خانم کشف حجاب کرده که حواسش به ما نبود کردم و گفتم: "اولا قطعی نیست بگه به تو چه! شاید بگه‌ به توچه! ولی ظاهرا شما کتاب واجب فراموش شده رو نخوندی برادر! اگه این کتابو خونده بودی می‌دونستی همین به تو چه‌ای که بهت می‌گه یعنی نهی از منکرت اثر داشته. تازه شایدم‌ نگه به تو چه. احتمالات مختلف وجود داره!" خندید و گفت: "این کتاب از کیه حالا؟! چیه اصلا؟!" - "راهبرد‌های حضرت آیت الله خامنه‌ای در زمینه امر به معروف!" تعجب توی نگاهش موج می‌زد. - "گفتم حتما از یه نویسنده‌ایه کسیه حالا!" به سر در مدرسه اشاره کردم و گفتم: "واقعا تو حوزه علمیه کرمان چه اتفاقی می‌افته؟! انصافه که یه طلبه در مورد مهم ترین واجب اسلام نظرات و دیدگاه‌های رهبری رو ندونه؟! در حالی که شبکه‌های ماهواره‌ای هفته‌ای یه ساعت آموزش ضد امر به معروف دارن؟!" مشغول بازی با نخ عباش شد و هی تنظیم‌شان می‌کرد رو به روی هم. خداحافظی کردیم اما دیدم بهترین موقعیت برای دادن اولین تذکر است‌. قبل از اینکه از جلوی حوزه ابراهیمه رد بشویم و برویم، بلند گفتم: "خانوم شالتون افتاده. لطفا رعایت کنید." سرش را از توی گوشی‌اش آورد بیرون و با چند جفت چشم که منتظر واکنشش بودند مواجه شد‌. پوفی کشید و شالش را از توی کیفش در آورد و انداخت روی سرش. راهمان را گرفتیم و رفتیم... قلبم مثل جوجه‌ای که به پوسته‌ی تخم مرغ می‌زند تا بشکند و بیاید بیرون، به سینه‌ام می‌کوبید. باورم نمی‌شد! کاری که کرده بودم را مرور کردم. خیلی وقت بود شروط وجوب امر به معروف و نهی از منکر و واجب فراموش شده و استفتائات مراجع را خوانده بودم و می‌دانستم هیچ جوره نمی‌شود از زیر تذکر دادن در رفت. اما نمی‌توانستم تذکر بدهم. دست و پایم شل می‌شد و قلبم تند می‌زد. انگار توی گلویم، سد ساخته بودند جلوی همانجا که حروف و کلمات از آنجا بیرون می‌آید. نهایت امر به معروفم این بود که از کنار هر گناهی رد می‌شدیم، بلند به سبحان می‌گفتم: "اینا که آزادی نیس برادر من! اینا اوج اسارت نفسه!" اما این بار، توانسته بودم اولین تذکر لسانی‌ام را بدهم و بروم... به لطف طلبه‌ی عزیز! 🖋♣️ یک انار @anarstory
‌ خدایا هنوز داغ شهید جمهور سرد نشده هنوز اشک چشممون برای شیعیان پاکستان خشک نشده، اسماعیل هنیه هم کشتن اونم توی ایران این اعلان جنگ علنیه! خدایا تو را به حسین ما رو فدای قدوم مبارک صاحبمون کن و ایشون رو محفوظ و پیروز بخواه...