داستانهای من و روضه
ظاهراً ماجراهای من و روضه، تمامی ندارد. شاید شما هم همینطور باشید. بالاخره آدم وقتی جاهایی میرود که یک عدّه، غریبه و آشنا. دیده و ندیده آنجا هستند، ماجراهایی به ذهنش میآید. مخصوصاً اگر مثل من فضول، نه ببخشید کنجکاو باشد‼️😅
اصلاً تقصیر من نیست. استاد نویسندگیام گفته:«نویسنده باید فضول باشد.»
اصلاً جامعهشناسها و روانشناسها هم اگر به جایی رسیدهاند، از فضولی رسیدهاند.😂
البته فضولی هم مثل هر مسألهی دیگری در دنیا، نوع خوب و بد دارد‼️
فضولی نباید به تجسّس و پشتبندش غیبت برسد!
تجسّس یعنی اینکه تو بگردی و چیزهایی که طرف پنهان کرده و دوست ندارد کسی بداند، پیدا کنی! و غیبت یعنی اینکه با اسم و مشخّصات، بریزی روی دایره!
ولی مسائلی که افراد پنهان نکرده و خودشان ریختهاند، روی دایره، بیان کردنش به عنوان تحلیل روانشناسی و اجتماعی بدون ذکر نام، نه تنها اشکال شرعی و قانونی ندارد، بلکه برای عبرت سایرین، ثواب هم دارد.😊
اصلاً اگر فضولی مفید، از یک حدّی پایین بیاید، جامعه را بی تفاوتی میگیرد. آنوقت اگر حتّی همسایهات را جلویت سر ببرند. میایستی به نگاه کردن. نهایتش اینکه گوشی را درمیآوری و فیلم میگیری و برای جذب فالوور بیشتر، در فضای مجازی به اشتراک میگذاری!
انقدر در بحث فضولی غرق شدم که داستان یادم رفت.
در قسمت بعد میرسیم به یک قسمت دیگر از داستانهای #من_و_روضه
در باز و حیای گربه
القصّه؛ برای اولینبار رفتیم روضهی یکی از همسایهها.
هنوز پنجاه شصت متر، مانده به خانه، صدای خانم روضهخوان از پنجرهی باز آشپزخانه، عبور کرده و فضای کوچه را پر کرده بود.🔊
از آنجاکه میدانستم که خود خانم، مقیّد است و دوست ندارد صدایش در کوچه پخش شود.
به محض وارد شدن، به خانمی که روی پلههای پاگرد نشسته بود، گفتم:«صدای خانم، پیچیده توی کوچه، بیزحمت پنجرهی آشپزخانه را ببندید.»
خانم هم لطف کرد و بینیاش را چروک کرد و به حالت اشمئزاز و با معنای:«به تو چه» رویش را کمی آنطرف کرد.😳
که بنده از همین تریبون به خاطر اینکه بنده را به قطعات نامساوی تقسیم ننمود از ایشان کمال تشکّر را دارم.🤕
طبق معمول، خواهرم سُقلمهای به پهلویم زد که یعنی:«چیکار داری. بیا بریم داخل!»
و بدینسان ما رفتیم توی خانه!
مادر خانواده را قبلاً دیده بودم. نمیدانم کجا. ولی به چشمم آشنا میآمد.
خدا بهشان ببخشد، خانهی شیک و بزرگی بود.
دکوراسیون و ساعت بزرگ قدیشان را با پرچم عزاداری پوشانده بودند که بسیار جای تشکر و قدردانی و آموزشگیری داشت‼️ولی چشمتان روز بد نبیند از دختر خانواده که برای ما چای آورد. یعنی واقعاً یااااااااا حسییییییین 🤭😮
از اینکه موهایش را برای روضه فر کرده بود و ریخته بود دورش، با اغماض کامل میگذریم.🤫
ولی لباسش😱 مسلمان نشنود. کافر نبیند😰 یک لباس نصفهای پوشیده بود که وقتی صاف میایستاد، از ترکیب بلوز و شلوار و سوراخ ناف، یک چشم گنده درست میشد. 👁
و وقتی خم میشد که چای تعارف کند. کل باسن و کمر و پشت، میریخت بیرون.🤢🥴
منِ فضول به کنار، شما بفرمایید. این لباس برای مجلس امام حسین علیهالسّلام درست است؟
جالب اینکه همین خانم روضهخوان چند روز پیش در خانهی یکی دیگر از همسایهها، به نقل از بزرگان میگفت:« مجلس روضهی امام مثل حرم امام است!»
با خودم فکر کردم:« آدم روش میشه با این پوشش بره حرم؟»
بعد به خودم جواب دادم:« با این وضع که گرفته و هیچکس هم جلوش رو نمیگیره و تذکّری هم نمیده. حتّی به طور کلی از آداب حضور در مجالس و حرم ائمه حرفی زده نمیشه؛ بعید هم نیست که تا چند وقت دیگه شاهد همچین پوششهایی حتّی در حرم اهلبیت باشیم! همونطور که شاهد زیارت با مژه و ناخن کاشته و موهای بیرون گذاشته، هستیم!»
و اگر بیایی چیزی بگویی؛ میگویند:« اگه چیزی بگی، زده میشن. دیگه نمیان. امام خودش دعوت کرده. امام مهربونه. همه رو راه میده و...»
و باز عقل من میگوید:« در دیزی بازه. حیای گربه کجا رفته! امام دریای محبّت. حرمت ما کجاست؟» آیا ما نباید اهمیت بدهیم که امام، دوست دارد ما را چطور ببیند؟ یا از آن مهمتر چه کارهایی را برای ما نمی پسندد.
فرض کنید یک شخصیت بزرگ، درِ خانهاش را باز کرده و ما را به مهمانی پذیرفته. آیا شایسته است که ما بدن و لباس نامناسب و متعفن به مهمانی برویم و یک چنگ هم به صورتش بزنیم؟
گناه از این هم در نظر امام کثیفتر است‼️
پس بیاییم هوای دل ائمهی مهربانمان را داشته باشیم!❤️✨🕊
بالهای پرواز
در باز و حیای گربه القصّه؛ برای اولینبار رفتیم روضهی یکی از همسایهها. هنوز پنجاه شصت متر، مانده
خانم هاشمی مدیر گروه بیداری گذاشته بودن
دیدن معجزه
یکبارش هم زیاد است...
چه برسد به اینکه هر شب با یاد محمد صل الله و خاندانش دوباره جان میگیریم
#شباهنگ
🖤@amershavim🖤
کجاست آخرین پسر پیامبر و آخرین قرار دلهای بیقرار؟
دلواپس کدام مظلوم و در صدد یاری به کدام گرفتار است؟ در کدام بیابان بر کدام سجاده دعاگوی کدام یک از ما شیعیان غافل خویش است؟
#یُسرا
🖤@amershavim🖤
طلب نداریم!
هر چه هست عشق و اشتیاق است...
کسی چه میداند
شاید پشت لحد و هنگامهی بازگشت،
خورشید عطشانی بتابد!
باشد که شرمساری مجال بدهد بالاخره چشمم به دیدارش روشن شود...
#شباهنگ
🖤@amershavim🖤
یه نفر عکس پروفایل میخواست
به احترام پیامبر تلاشمو کردم.
شاید خوب نشده خیلی
ولی منو یاد ایشون(پیامبر) میندازه
برای همینم برام عزیزه
فک کردم بیارم با هم بخونیم برای سلامتی امام زمان علیه السلام و رفقاشون
پ.ن
ماجراهای امروز تموم نشده بود
فقط دیگه نتونستم تعریف کنم
بمونه برای بعد...
🖤@amershavim🖤
خواهی نشوی رسوا
همرنگ جماعت عاشورایی باش!
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#شباهنگ
🖤@amershavim🖤