40.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دختر_شهید_ مدافع_ حرم_ زکریا_ شیری
⬆️ ⬆️ ⬆️
دختر بابا منم، طناز عشق/ رفته بابایم سفر شهر دمشق
یادم آید آن سحرگاهی که رفت/ برنگشته او از آن راهی که رفت
وقت رفتن هست یادم در وداع/ گفت بابا میروم بهر دفاع
گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق/ گفت از ناموس شیعه در دمشق
گفت بابا، زینب آنجا بیکَس است/ حضرت زهرا بر او دلواپس است
خون ز غیرت در رگ بابا به جوش/ گفت باید او علم گیرد به دوش
گفت باید تا شود عباس او/ از حرم با جان بدارد پاس او
گفت بابا میرود در خاتمه/ تا بگیرد انتقام فاطمه
هست یادم بوسههای آخرش/ لحظۀِ قران گرفتن بر سرش
در بغل بگرفت و نازم کرد او/ غرقه در سوزوگدازم کرد او
رفت بابا مست عطر یاسها/ تا شود همسنگر عباسها
رفت بابایم سحرگاهی دمشق/ تا که عباسی کند در شهر عشق
رفته بود او یاری سید علی/ گفته بود او زود میآید ولی
عید شد بابا نیامد، راز چیست/ گفته مادر کرده او پرواز چیست
گفته مادر رفته بابا آسمان/ پیش آقا مهدی صاحب زمان
در تحیُر ماندهام پرواز را/ میکنم با خود مرور این راز را
آه، بابایم که بال و پر نداشت/ پیکرش هم تازه دیدم سر نداشت
بیسر و بیبال و پر آیا توان/ پرکشیدن از زمین تا آسمان
یادم آید بعد از آن روزی که من/ لالهای دیدم فریبا در کفن
در کفن پوشیدهای آرام عشق/ بر دل او داغ بانوی دمشق
مادرم گفت او که بابای من است/ اینکه تکهتکه و پاره تن است
پیکرش همچون شقایق گشته بود/ مادرم میگفت عاشق گشته بود
عاشقِ من او نبود آیا ولی؟/ یا نبودم شاید عشق اولی؟
یادم آمد، بین ما از آنهمه/ بهرِ بابا عشق اول فاطمه
⬇️ ⬇️ ⬇️