جابربن عبدالله انصاری میگوید:
در کنار خانه خدا و در حضور رسول خدا بودیم که علی علیهالسلام وارد شد،
رسول الله فرمود:
برادرم به سویتان آمد.
سپس رو به سمت کعبه کرد و دست بر آن گذاشت و فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست ِ قدرت اوست، این مرد و شیعیان و پیروان او، رستگارند و در روز قیامت، اهل ِ نجاتاند.
"این مرد اولین ایمان آورنده به خدا، وفادارترین شما در پیمان با خدا، راسخ ترین شما در انجام فرمان خدا، صادق ترین شما در داوری بین مردم، بهترین ِ شما در انجام مساوات و ارجمندترین شما نزد خداست"
#فضیلت
تمامِ 7_8 سالگی من با این صوت گذشت...
اونموقع حتی نمیدونستم معنی خونهنشینی چیه(:💔
رسول الله فرمود:
هفت سال پیش از آنکه بشری مسلمان شود، فرشتگان بر من و #علی صلوات و درود می فرستادند.
[کنزالعمال، ج١١، ص٦۱٦]
رسول الله صلی الله عليه و آله و سلّم فرمود:
همانا شريفترين فرشتگان در پيشگاه خدای متعال آنهايی هستند كه شديدترين مهر و محبت را نسبت به علیّ بن ابیطالب عليهالسلام دارند.
جرج جرداق مسیحی میگوید:
آب های عالم؛ آب حوض، آب استخر، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دارد، ولی چيزی که متلاطم نشد ، دريای وجود علی|علیهالسلام| بود که هيچ کس و هيچ چيزی نتوانست آن را متلاطم کند!
ابوالطفيل مى گويد:
روزى ديدم على عليهالسلام يتيمان را به حضور خود خاست سپس چنان به يتيمان تفقُد و مهربانى مى كرد و به آنها عسل مى خوراند كه بعضى از اصحابش تمنا مى كردند كه اى كاش ما نيز يتيم مى بوديم، تا مورد توجه و لطف حضرت واقع مى شديم.
[بحارالانوار، ج٤۱، ص۲۹]
رسول خدا |صلی الله علیه و آله| فرمودند:
«حب علیبنابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»
دوستی علیبنابیطالب بدی ها را می خورد[از بین می برد] همچنان که آتش هیزم را می خورد و می سوزاند!
امیــرالنَّـحــل
جرج جرداق مسیحی میگوید: آب های عالم؛ آب حوض، آب استخر، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دار
جانين، شاعر آلمانی گويد:
علی|عليه السلام| را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره ای نداريم؛ زيرا جوان شريف و بزرگواری بود، وجدان پاکی داشت که از مهربانی و نيکی لبريز بود، و قلبش مملو از ياری و فداکاری بود، و از شير شرزه شجاع تر بود، ولی شجاعتی ممزوج با رقت، لطف، دلسوزی، مهر و عاطفه!
•🌱°
#پیامبر فرمودند:
[قل لمن احبّ علیاً تهیا لدخول الجنّة]
به دوستداران علی بگو که آماده ورود
به بهشت شوند.
ینابیع الموده؛ ج۲، ص۷۹، ح۹۱