امیرحسن¹¹⁸
امشب،شب غربت و تنهایی علیِ..💔 اون موقع که حضرت با خودش میگه:
بی تو تمام ثانیه ها دق کردهاند
داروندارِ حیدر؛چرا پا نمیشوی؟💔
امیرحسن¹¹⁸
امشب،شب غربت و تنهایی علیِ..💔 اون موقع که حضرت با خودش میگه:
اسما..
بریز آب روان رویش
ولی آهسته آهسته💔...
امیرحسن¹¹⁸
دیگر تمام شد؛ اینک شما و وحشت دنیای بی فاطمه . .
علی ماند و یه عمر خاطره...
امیرحسن¹¹⁸
بیا آقاجان.. نذار دوباره عمه جانت اسیر حرومی ها بشه.. اللهم عجل لولیک فرج
سرِزینببهسلامت،سرِنوکربهدرک:)