این نمونۀ بارز توکل به خداوند و رضایت از خداوند است.
دراین باره، این حکایت خواندنی است:
عین الدوله از وزرای قاجار بود. روزی از خانه بیرون آمد و دو فقیر را دید که
پشت درِ خانۀ او نشستهاند و هرکدام ذکری بر لب دارند. یکی می گوید: «کار خوبه عین الدوله درست کنه » و دیگری می گوید: «کار خوبه خدا در ست کنه. »
عین الدوله وقتی این صحبتها را شنید، خوشش آمد و دستور داد که یک سکۀ اشرفی درون ظرفی بگذارند و روی آن غذا بکِشند و به فقیر اوّلی که از او تعریف میکرد، بدهند. آن فقیر که به طمع پول نشسته بود، ظرف غذا را گرفت و باناراحتی آن را به فقیر دومی داد.
فقیر دومی هم غذا را خورد و پول را برداشت و رفت. عین الدوله فرد یا آن روز، باز فقیر اوّلی را بر در خانۀ خود دید. به او گفت:
«مگر دیروز پول را برنداشتی؟ دیگر چه می خواهی؟ » فقیر گفت: «ما که پولی ندیدیم.
اگر منظورت ظرف غذاست که آن را به فقیر دیگری دادم. »
عین الدوله لبخندی زد و گفت: «بله، حقیقت را همان فقیر می گفت! کار خوبه خدا درست کنه. عینالدوله سگ کیه! 1»
📌توکل امام خمینی؟ره؟
اگر انسان توکل داشته باشد، همۀ مشکلات حل می شود. در دوران انقلاب و پس از آن، بسیاری از افراد بودند که حقیقت توکل در آن ها وجود داشت؛
ازجمله شهدای عزیز ما و حضرت امام؟ره؟ و علما انسان های باتوکلی بودند؛
اما توکل حضرت امام؟ره؟ بسیار عجیب بود که شاید شبیه آن برای کسی اتفاق نیفتد.
حجت الاسلام رحیمیان دربارۀ حضرت امام؟ره؟ به عنوان مصداق بارز
توکل نقل م یکند:
در اواخر جنگ که بر یا مدتی، تهران هدف تهاجم موشکی دشمن قرار داشت، مکرر اتفاق فاتاد که در حین تشرف به خدمتشان در همان جای همیشگی، صد یا ضدهوایی یا انفجار، زمین را می لرزاند. یک بار که ساعت حدود
هشت وده دقیقۀ صبح بود، موج انفجار ناشی از اصابت موشک به نزدیکترین نقطه به جماران خورد و چنان همه جا را تکان داد که درِ اتاق به شدت باز شد و به پشت این جانب که نزدیک در نشسته بودم خورد.
در آن حال، من تمام توجهم به امام؟ره؟ بود.
ولی هی چگونه تغییر و و کانشی در چهرۀ ایشان ندیدم.
بعد هم با توجه به اینکه با دستگاه مخصوصی به طور مداوم، قلب حضرت
امام؟ره؟ تحت کنترل بود و کمترین #تغییری حتی در تپش قلب مبارکشان، روی صفحۀ مربوط منعکس می شد، از یکی از پزشکان مراقب تحقیق کردم.
معلوم شد که این حوادث و صداهای مهیب که بر یا یک لحظه هم که شده، قلب همه را تکان می داد، در حضرت امام؟ره؟ که مصداق بارز «کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف » بودند، کمترین تغییری ایجاد نمیکرد، نهفقط در ظاهر و چهرۀ پرصلابتشان، بلکه در دستگا ههای عصبی و قلب آ کنده از ایمان و توکلشان نیز هیچ گونه لرزشی ب هوجود نم یآورد. 1
📌همچنین خانم دباغ تعریف می کردند:
یکی از زیباترین خاطره های ما مربوط به روزی ست که قرار بود فرد یا آن
به سمت تهران حرکت کنیم. امام؟ره؟ در آن روز فرمودند همۀ افرادی که در
اقامتگاه بودند، شب به محل سکونت ایشان بیایند. حدود بیست نفری بودیم که بعد از نماز جمعه خدمت امام؟ره؟ رفتیم. ایشان نصیحت و دعایی کردند.
بعد اظهار قدردانی فرمودند که ما شرمنده شدیم از اینکه خدمتی درخور نکرده و کاری انجام ندادهایم. سپس فرمودند: «شما با این هواپیما همراه من نباشید؛
چون احساس خطر هست و شما بگذارید این خطر تنها بر یا من باشد. » در آن لحظه ها ما به یاد آن وداع شب عاشور یا امام حسین؟ع؟ افتادیم. 2
در همین باره، توکل را در سخنان امام؟ره؟ می توان دید. هواپیمای ۱۲ بهمن هواپیمای خاصی بود؛ به دلیل اینکه فرانسه میگفت به احتمال زیاد آن راروی هوا خواهند زد و ما هواپیما را صرف چنین کاری نمیکنیم؛ لذا اجازۀ پرواز نمی داد.
یک تاجر ایرانی در فرانسه هواپیما را بیمه کرد، بعد فرانسه اجازۀ پرواز داد و هواپیما به پرواز در آمد.
در فرودگاه تانکها مستقر بودند؛ حتی ممکن بود هواپیمای ایشان را مانند امام #موسی_صدر بدزدند یا هواپیما را در هوا بزنند یا امام؟ره؟ را مسموم کنند. از طرفی می دانست که با آمدن به ایران، تازه مشکلات شروع می شود. در این شرایط، وقتی امام؟ره؟ در هواپیما بودند
و از ایشان سؤال می شود که چه احساسی دارید، ایشان م یفرمایند: «هیچ احساسی ندارم. »