چند خط درد و دل؛
درباره این روزها؛
#شاید_متفاوت
نزدیک به ۴۰ روز است که برای رفقایمان، در و همسایهمان و همشهریهایمان - همانها که امروز بعضاً آنها روبروی خودمان میبینیم - در حال فریاد زدن هستیم، وقتی شهر شلوغ شود هر اتفاقی ممکن است. اما گوش شنوایی نیست ... صحنه را متفاوت میبینند.
#رفقایمان؛
👈 نه درکی از قدرت جمهوری اسلامی دارند.
👈 نه درکی از دشمن دارند.
👈 نه درکی از حجم تهاجم دشمن دارند.
👈 نه درکی از دوست دارند!
👈 نه درکی از انقلاب کردن دارند.
👈 نه درکی از فردایِ انقلاب کردن دارند.
👈 نه درکی از خسارتی که به بار میآورند، دارند.
👈 نه درکی از ...
همه اینها را گفتم که در آخرش بگویم #متأسفانه، خود ما نیز خیلی متوجه شرایط نیستیم! همین مایی که امروز جبهه خودی میخوانیمشان.
شخصاً کاری به تحلیلهای صد من یه غازِ این روزها ندارم، اما اگر کسی صحنه را واقعی ببیند، متوجه تحیّرِ تمام دنیا از مدیریت جمهوری اسلامی شده است، از خطاهای جزئی و رسانهای بگذریم ... شاید این حرف برایتان قدری سنگین و غیر قابل پذیرش باشد، قبول ... مشکل از اینجاست که #ما متوجه حجم آتش تهیه دشمن نبوده و نیستیم. صحنه را کلان نمیبینیم. با کلیپ چهار تا مدرسه و دانشگاه به هم میریزیم - که البته همین هم موجب تأسف است اما - متوجه نیستیم تمام دنیا در حال زدن شبانهروز هستند و از استیصالشان رو به کشتهسازی آوردهاند و این نظامِ مظلوم، #مقتدرانه جلوی آنها ایستاده. درکی از قدرت جمهوری اسلامی و ابزارهایش نداریم، درکی از تلاش شبانهروزی برای حفظ امنیت در این سرزمین پهناور نداریم، درکی از آنچه رفقای دیروزمان میگویند نداریم، درکی از مطالباتشان نداریم، درکی از ...
یک مشت کلیگویی کردم که بگویم صحنه را باید درست ببینیم و البته کنار گود نباشیم. وسط میدان باشیم و از گفتگو نهراسیم. برای #قرابت_فکری دوبارهمان تلاش کنیم.
نهایتاً چه باید کرد؟!
باید گفتگو کنیم ...
برای گفتگو باید از پیلهمان خارج شویم، صبر و حلم داشته باشیم، تردید نکنیم اگر با صبوری، گوش فرا دادن و البته ایستادگی درست روی اصولمان وارد گفتگو شویم، حداقل #دلها به هم نزدیک میشوند ... خون بیگناه و خون شهید را همه میفهمند و همه برایش ناراحتند، ولو چند روزی حرف دیگری بزنند