eitaa logo
عمار نامه
1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📌اطاعت از نواب، نشانه ولایت پذیری زمانی که پیامبر؟صل؟ رحلت فرمودند، جانشینان ایشان یعنی ائمۀ بزرگوار معصومین؟عهم؟ حضور داشتند و یک به یک سکان رهبری شیعیان را به دست گرفتند. در زمان غیبت امام زمان؟عج؟ هم نائبان خاص ایشان واسطۀ بین ایشان و مردم بودند. نائب دوم امام، از وجود نازنین بقیةالله؟عج؟ سؤال می کند: «بعد از ما که نه امامان معصوم حضور فیزیکی دارند و نه نائبان خاص ایشان، تکلیف مردم چیست؟ » امام زمان؟عج؟ می فرمایند: وَ أمَّا الَْوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَُّمَْ حُجَّتِ الله عَلَیْکُمْ «وَ أنَا حُجَّةُ اللَّهِ علیهم 2» َ اما دربارۀ وقایعی که رخ خواهد داد، به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم. امام زمان؟عج؟ ای نگونه تکلیف ما را م یکنند. همان طور که امام حسین؟ع؟ برای مردم کوفه نائب فرستادند و همان طور که حضرت علی؟ع؟ بار ها به شهرهای مختلف نائب م یفرستادند، امام زمان؟عج؟ هم برای مردم این عصر نائب فرستادند؛ البته نواب عام، یعنی مراجع تقلید که بیش از هزار سال است قدرت و استحکام شیعه را تضمین و مدیریت می کنند و شیعه را به اوج عزت رساند هاند. در سختترین دوران که نقل حدیث ممنوع شده بود، 👈مراجع تقلید بودند که احادیث را جمع آوری کردند؛ مانند شیخ کلینی و شیخ صدوق و علامه مجلسی؟ره؟ که موفق شدند روایات را سامان دهند. بنابراین وظیفۀ ما اطاعت از نواب امام زمان؟عج؟ است. در این موضوع بحثی نیست که مراجع تقلید در امور فقهی جانشینان امام زمان؟عج؟ هستند؛ اما نکته این است که آیا مراجع تقلید همان اختیاراتی را دارند که متعلق به امام زمان؟عج؟ است؟ مثلاً آیا مرجع تقلید می تواند حاکم شود و حکومت کند؟ روایتی وجود دارد که از لحاظ سندی بسیار است و رهبر فقید انقاب؟ره؟ در بحث ولایت فقیه به این روایت استناد می کند. راوی این حدیث بن حنظله است که از راویان معتبر محسوب م یشود. عمر بن حنظله می گوید که از امام صادق؟ع؟ دربارۀ دو نفر از دوستان شیعه سؤ لا کردم که دربارۀ قرض یا میراث، نزاعی بینشان بود و بر یا رسیدگی به قاضی مراجعه کرده بودند. پرسیدم: «آیا مراجعه به قاضی طاغوت رو ست؟ » فرمودند: «هرکه بر یا دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت ]یعنی قدرت حاکمۀ ناروا[ مراجعه کرده تسا. و هرچه به حکم آن ها بگیرد، در حقیقت به طور حرام می گیرد، گرچه آن را که دریافت میکند، حق ثابت او باشد؛ زیرا آن را به حکم و با رأی طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خد یا تعالی میفرماید: يُريدونَ أَن يَتَحاكَموا إِلَى الطّاغوتِ وَقَد أُمِروا أَن يَكفُروا بِهِ وَيُريدُ داوری در حل اختلاف هایشان میخواهند به طاغوت مراجعه کنند؛ با آنکه دستور مؤکد به آن ها داده شد که از رفتن پیش طاغوت خودداری کنند. پرسیدم: «چه باید بکنند؟ » فرمودند: «باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی تسا که حدیث ما را روایت میکند و در حلال و حرام ما مطالعه کرده و صاحب نظر شده و حاکام و قوانین ما را شناخته ست، او را ب هعنوان قاضی و داور بپذیرند؛ زیرا من او را حاکم بر شما قرار دادهام. پس آنگاه که به حکم ما حکم کرد و از وی نپذیرفتند، بی گمان حکم خدا را سبک شمردهاند و به ما پشت کردهاند و کسی که به ما پشت کند، به خداوند پشت کرده و این در حد به خداوندست. 2» 👈توجه بفرمایید که امام؟ع؟ م یفرمایند پیروی نکردن از حکم چنین حاکمی، در حکم شرک به خداست. اکنون متوجه میشویم که چرا حضرت امام خمینی؟ره؟ فرمود که از حکومت اسلامی بر نماز مقدم است؛ چون کسی که نماز نخواند، مشرک نم یشود، ولی کسی که حکومت الهی را از بین ببرد، مشرک است.__
🔴 حمله دسته جمعی ابرقدرت‌ها علیه "اسلام"    💠 بازخوانی یک تجربه: 🔰 در ماجرای ، همه قدرتها، از قریش و برخی قبایل دیگر گرفته تا یهودیان که اتفاقا محرک اصلی آن بودند، همگی جمع شدند تا با یک بسیج عمومی، بتوانند کار اسلام را یکسره کنند، لشکری ده هزار نفره، در مقابل لشکری هزار نفره. یعنی یک به ده! 🔺وقتی خبر نقض عهد یهودیان بنی قریظه به گوش مسلمانان رسید، آنها را ترس و وحشت فراگرفت. منافقان و افراد ضعیف الایمان و مذبذب نیز شروع به تهدید و تمسخر کردند. اما پیامبر(ص) در مواجهه با این صحنه، و پیروزی را به مردم میداد. با تمام سختی‌ها و دشواری‌ها اما نتیجه این ، همان شد که حضرت(ص) گفتند. ⚠️در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل و دستگاه محاسباتی مواجه هستیم: ۱. ۲. و محافظه کار. ▫️حال به سراغ روایت قرآن از این ماجرا می‌رویم: 🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از ، بر شما حمله‌ور شدند، پس ما و از فرشتگان که به چشم نمی‌دیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود. [يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)] 🔺به یاد آرید وقتی که لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حمله‌ور شده و شما را محاصره کردند. اینجا بود که چشم ها از شدت ، حیران شد و جان‌ها به لب رسید و شما به خدا می‌بردید و سوظن ها به خدا آغاز شد. [اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)] 🔺اینجا بود که مؤمنان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند. [هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)] 1️⃣ : ▫️آنجا بود که و آنان که در دل‌هایشان بود، با یکدیگر می‌گفتند: آن و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، و فریبی بیش نبود. [وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)] ▫️آنجا بود که طایفه‌ای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر توان ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید. [وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا] ▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانه‌های ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها می‌گفتند و خانه‌هایشان بی‌حفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز نبود. خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «» گذاشته بودند. [وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)] ▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند! درحالیکه آنها قبل از این با خدا کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند. [وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)] 2️⃣ : ▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر و آنان نیز افزود. [وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ  وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)] ▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده ‏اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. [مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)] @Dr_bavir
🔴 حمله دسته جمعی ابرقدرت‌ها علیه "اسلام" 💠 بازخوانی یک تجربه: 🔰 در ماجرای ، همه قدرتها، از قریش و برخی قبایل دیگر گرفته تا یهودیان که اتفاقا محرک اصلی آن بودند، همگی جمع شدند تا با یک بسیج عمومی، بتوانند کار اسلام را یکسره کنند، لشکری ده هزار نفره، در مقابل لشکری هزار نفره. یعنی یک به ده! 🔺وقتی خبر نقض عهد یهودیان بنی قریظه به گوش مسلمانان رسید، آنها را ترس و وحشت فراگرفت. منافقان و افراد ضعیف الایمان و مذبذب نیز شروع به تهدید و تمسخر کردند. اما پیامبر(ص) در مواجهه با این صحنه، و پیروزی را به مردم میداد. با تمام سختی‌ها و دشواری‌ها اما نتیجه این ، همان شد که حضرت(ص) گفتند. ⚠️در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل و دستگاه محاسباتی مواجه هستیم: ۱. ۲. و محافظه کار. ▫️حال به سراغ روایت قرآن از این ماجرا می‌رویم: 🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از ، بر شما حمله‌ور شدند، پس ما و از فرشتگان که به چشم نمی‌دیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود. [يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)] 🔺به یاد آرید وقتی که لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حمله‌ور شده و شما را محاصره کردند. اینجا بود که چشم ها از شدت ، حیران شد و جان‌ها به لب رسید و شما به خدا می‌بردید و سوظن ها به خدا آغاز شد. [اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)] 🔺اینجا بود که مؤمنان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند. [هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)] 1️⃣ : ▫️آنجا بود که و آنان که در دل‌هایشان بود، با یکدیگر می‌گفتند: آن و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، و فریبی بیش نبود. [وَ اِذ يَقولُ المُنّْافِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)] ▫️آنجا بود که طایفه‌ای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر توان ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید. [وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا] ▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانه‌های ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها می‌گفتند و خانه‌هایشان بی‌حفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز نبود. خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «» گذاشته بودند. [وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)] ▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند! درحالیکه آنها قبل از این با خدا کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند. [وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)] 2️⃣ : ▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر و آنان نیز افزود. [وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)] ▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده ‏اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. [مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]