eitaa logo
عمار نیوز ... 📢
11.3هزار دنبال‌کننده
59هزار عکس
21.7هزار ویدیو
227 فایل
❌بصیرت ذاتی نیست ♨️اکتسابی است... پشت پرده اخبار و حوادث را از دید عمار بخوانید... . . . . . . . تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  عمار نیوز ... 📢
پیرمردی در کوه های دمشق هیزم جمع می کرد تا امرار معاش کند یک روز حضرت سلیمان(ع) پیر مرد را دید دلش برایش بسیار سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد پیرمرد در مسیر راه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم عقب رفت تا نگین را خوب ببیند ولذت ببرد، ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت و پرید...😕 پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت... تا اینکه...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از سابقه گسترده سکه
بر اساس بعداز فوت میثم خونوادش گفتن یا بچرو ازت میگیریم یا بایدبامحمدازدواج کنی ک زیردست غریبه بزرگ نشه ازترس ازدست دادن پسرم تن ب برادرشوهرم دادم, من هرروز بایاد میثم بابرادرش زندگی میکردم ومحمدم اصلا توجهی بمن نداشت شبا دیرمیومد و همش سرش ت گوشیش بود . ی روز ک رفته بود دوش بگیره مرتب زنگ میخورد ولی ازترس جرعت جواب دادن نداشتم گوشیش ت دستم بود ک یهو بالای صفحه یه ازهمون شماره اومد که نوشته بود !! اینو ک دیدم دنیا روسرم خراب شد اما خونسردیما حفظ کردم ازحمام اومد بیرون مثل همیشه کلی زد وبدون یه کلمه حرف ازخونه زد بیرون، سریع چادرمو سرکردم و دنبالش رفتم فقط اشک میریختم و ب میکردم ک خداکنه اشتباه کنم ک یهو ب خودم اومدم و دیدم جلودر ی ... 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2398027787C71ffc8066c 📛 ❌
هدایت شده از ‌♻ تبلیغات انصـــــار ♻
❌🔞مرد مجرد و دختر بچه تنها😳😨 👈ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به سمت خانه بودم. اواسط راه بودم که ناگهان دختربچه‌ای را کنار جاده دیدم. سنگینی نگاه خیره‌اش را کاملاً روی خود احساس می‌کردم. در حالی که از سرعتم کاسته بودم، از خود می‌پرسیدم که دختربچه‌ای به آن سن و سال در آن وقت شب کنار جاده چه می‌کند، می‌خواستم دنده عقب بگیرم که ناگهان . . .😳😨 📛جهت کلیک کن😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2986147920C983a25faca
هدایت شده از ‌♻ تبلیغات انصـــــار ♻
جنازه ای که 24 سال سالم ماند... سید علی میرزا در ایام جوانی اش عاشق مریم می شود. اما خانواده میرزا با وصلت وی مخالفت می کنند و زندگی برای میرزا پوچ و بی معنی میشود مریم نیز ناامید می شود بالاجبار با مرد دیگری ازدواج می کند و ‏زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل می کند. میرزا با دلی شکسته چون جغد شومی به مدت 40 سال به تنهایی در ارگ مخروبه شهر طبس ماوا می گزیند. مردم وی را دیوانه می پندارند و دست به آزار و اذیتش می برند.... تا اینکه یک روز... 👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از ‌♻ تبلیغات انصـــــار ♻
❌🔞مرد مجرد و دختر بچه تنها😳😨 👈ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به سمت خانه بودم. اواسط راه بودم که ناگهان دختربچه‌ای را کنار جاده دیدم. سنگینی نگاه خیره‌اش را کاملاً روی خود احساس می‌کردم. در حالی که از سرعتم کاسته بودم، از خود می‌پرسیدم که دختربچه‌ای به آن سن و سال در آن وقت شب کنار جاده چه می‌کند، می‌خواستم دنده عقب بگیرم که ناگهان . . .😳😨 📛جهت کلیک کن😱👇 https://eitaa.com/joinchat/3653173258Ce869a50f00
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💓
عشق نافرجام و جنازه ای که 24 سال سالم ماند... سید علی میرزا در جوانی عاشق مریم می شود. اما خانواده میرزا با وصلت مخالفت می کنند و زندگی برایش پوچ و بی معنی میشود مریم نیز بالاجبار با مرد دیگری ازدواج می کند و ‏زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل می کند. میرزا با دلی شکسته به مدت 40 سال به تنهایی در ارگ مخروبه طبس ماوا می گزیند. مردم وی را دیوانه می پندارند و دست به آزار و اذیتش می برند.... تا اینکه یک روز... 👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675