زمان:
حجم:
327.4K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅─
زمان:
حجم:
469.2K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅─
زمان:
حجم:
26.2K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅═༅🕊🕋🕊༅═┅┅─
جناب دکتر #رجبی نیا
سپـــــــاسگزاریم .خدا قوت
اجرتون با سیـــد الشهدا
علیه الســـــــلام
از همـــــــراهی همـه دوستان
ولایی سپاســــــگزاریم ....
پایان کنفرانس
التمــــــاس دعای فرج
یا حسیـــــــــــن
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🏴#اتحادیه_عماریون
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🕊◁{8⃣}.#بسته_مناسبتی_محرم
🌘◁روز شمار وقایع دهه اول محـــــرم
🔮#اتحادیه_عماریون
🆔 @ammareyon
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅┄
🚩 #الســــــلام_علی_علی_بن_الحسین
درخیمه بوددست پدرسوی آسمان
ناگه ز رزمگاه صـــــدای پسر شنید
بــــــــر پُــــشت زیــــــــــن نشست و
بـــــدان ســــــــــــوی روی کــــــــــرد
اما نَسیم وار، پی اش عمه می دوید
می خواست بلکه بار دگر زنده بیندش
«یارب مکن امیــــد کسی را تو نا امید»
با زانو آمد و به سر نعش او نشست
او را به بر کشید و ز دل آه بر کشید
تا در کنار نعش پسر جا پدر گرفت
در یک اُفُق قِرانِ مه و مِهر شد پدید
می رفت تا پــــدر برود همره پســــــر
زینب اگر کنــــــار برادر نمی رسیـــــد
┄═┅┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─
🔮#اتحـــــادیه_عمـــــاریون
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🗓◁#حوادث_روز_هشتـــــم_محـــــرم
🌒(1).فرمان جدید عبیدالله: با دریافت نامه ی جدید یزید و دادن اختیارات کامل به عبیدالله، وی بر اساس نامه ی یزید دستور داد:
🌒(2).تعداد جاسوسان افزایش یابد و همه جا را زیر نظر بگیرند.
🌒(3).آخرین نیروها از کوفه به کربلا اعزام شوند.
🌒(4).مراقبت شدید و دستگیری عناصر مشکوک و متهم و مجازات سنگین آنان.
🌒(5). کشتن بدون درنگ.
🌒(6). ارسال آخرین اخبار بی هیچ وقفه به شام. ..از کوفه به شام
┄─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(1)"خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
▪هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
┄─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(2) در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟
👤یزیدبن حصین گفت اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفتهای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
┄═┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
👤عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفتهام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
▪یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
┄─┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅🍃🌒🍃༅═┅┅─
🌒(3) امام علیهالسلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
▪شب هنگام امام حسین علیه السلام با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
┄─┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅─