eitaa logo
جشنواره مردمی فیلم عمار
2.7هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
96 فایل
📽 فیلم‌ها به دیدن شما می‌آیند جشنواره مردمی فیلم عمار راه ارتباطی: 021-42795300 شبکه‌های اجتماعی: zil.ink/ammarfest1
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 یک لذت دردناک، مثل خاراندن زخم 🔺روایتی از کارگاه فیلمنامه‌نویسی 🔻همه چیز با یک تلفن شروع شد. شماره ناشناس بود و چند لحظه‌‌ای برای جواب دادن، مکث کردم. صدا از آن نرم‌‌ها بود و خودش را معرفی کرد. کارگردان ، حالا می‌‌خواست انیمیشن تازه‌‌ای را شروع کند. شاهزاده‌‌ روم را ندیده بودم اما از آنجایی که بحث پول و مادیات وسط بود، صدای من هم نرم شد و طبیعتا قرار ملاقات گذاشتیم. باقر مفیدی‌‌کیا را هم بعد از مدت‌‌ها آنجا دیدم و دیدار تازه شد. من، هادی و باقر، اعضای کارگاه فیلمنامه‌‌نویسی ، به مرور تبدیل به سه برادر شدیم. چیزی شبیه لیوبی، شانگفی و گوانیو. بدون آن دختر خانمی که در دشت منتظرشان بود و برای‌شان دکلمه می‌‌خواند. 🔺سائوسائوی ماجرا هم تهیه‌‌کننده‌‌ کار، بود. قضیه از این قرار بود که سائوسائو، تصمیم گرفته بود زیر دین هیچ موسسه و ارگانی نرود و کار را با سرمایه‌‌گذاری مردمی جلو ببرد. خلاصه اینکه، متاسفانه هیچ چاه نفتی زیر دفتر پیدا نشد و از بد روزگار حتی به قاعده‌‌ یک شیر فلکه‌‌ ساده هم جریان اسکناسی به پروژه متصل نبود. پس چاره‌‌ای نداشتیم که کار بفروش بنویسیم. این ماجرا به کنار، قوز بالا قوز اینجا بود که ، خودش را از همان اول به یک شعار متعهد کرده بود: «فرزندان‌تان را آسوده خاطر به سینما ببرید.» با همین یک جمله، استفاده از اکثر چیزهای باحال و مخصوصا آن قضایا، در فیلمنامه ممنوع شد. درواقع حتی اگر بخواهید انیمیشنی از جنگ‌‌جویان کوهستان هم طبق این شعار بسازید، باید از خیر هوسان نیانگش بگذرید. فارغ از آن، به‌خاطر خشونت ذاتی‌‌اش باید لین‌‌چان و لوتای را هم بی‌‌خیال شوید. درواقع، فقط می‌‌ماند طبیعت زیبای لیان شامپو. اما کسی برای تماشای طبیعت حداقل در سینمای انیمیشن بلیت نمی‌‌خرد. 🔺عرق ریختن، فکر کردن و جنگ و دعوا از همین‌‌جا شروع شد. سه نفری صبح تا بعد از ظهر می‌‌رفتیم داخل اتاق و عقل‌مان را می‌‌ریختیم روی هم. با اینکه چیز قابل توجهی جمع نمی‌‌شد اما باز هم زورمان را می‌‌زدیم. حاصل 6 ماه زور زدن مستمر، شد طرح فیلشاه. اما بین زور زدن‌‌های‌مان مدام باید سری به جهنم هم می‌‌زدیم. شورای نظارت یک جمع خودمانی برای خودش دارد که کارش نظارت بر کارگاه فیلمنامه است. نظارت اما لغت درستی نیست. شما فرض کنید $الیور_توئیست، نویسنده بود و به‌ جای گرفتن یک کاسه سوپ، می‌‌خواست تایید یک داستان را از شخص فاگین‌‌ پیر بگیرد. نتیجه مشخص است. سر در این شورا، احتمالا به خطی نامرئی نوشته‌‌اند، طوری بزنیدشان که ضربات منتقدان بعد از نمایش فیلم، مشت و مال به حساب بیاید. یک‌جور روش تربیتی به سبک اساتید معبد شائولین. شعارشان این بود که اگر در پیش‌‌تولید عرق نریزید، در پس‌‌تولید خون‌تان را می‌‌ریزند. طبیعتا من، باقر و هادی، عرق ریختیم. 🔺اما سلایق تک‌تک اعضای شورا، آنقدر با همدیگر متفاوت است که درواقع چیزی که بتواند رضایت این شورا را به دست بیاورد، می‌‌تواند حتی به پیمان صلح جهانی هم منجر شود. هر روز با کابوس جلب رضایت شورا، کارمان را در کارگاه فیلمنامه شروع و برای دست‌گرمی به ایده‌‌های‌مان حمله می‌‌کردیم. سعی می‌‌کردیم خط به خط کار را زیر سوال ببریم تا ببینیم می‌‌توانیم از آن دفاع کنیم یا نه. همیشه خودمان را برای حملات شوراییان آماده نگه می‌‌داشتیم. اما شورا هربار با ضربات ویرانگرش، ما را غافلگیر می‌‌کرد. البته کم‌‌کم جنگیدن برای ایده‌‌های درست و انعطاف در راه تغییرات بهتر را یاد گرفتیم. 🔺تلاش ما بر این بوده تا شخصیت‌‌ها، فضا و داستان طوری باشند که در درجه‌‌ اول، برای بچه‌‌ها جذاب و سرگرم‌‌کننده شوند و در درجه‌‌ دوم، بزرگ‌‌ترهای همراه‌شان را هم با فیلم همراه کند. در طول نوشتن کار، مدام حواس‌مان بود که خطای علمی نداشته باشیم و از قالب‌‌های شناخته شده کمک بگیریم. به قدر وسع‌مان هم از علم روز فیلمنامه‌‌نویسی در انیمیشن، کمک گرفتیم. اما هم قطعا خطاهایی دارد. تنها تفاوتی که امروزمان با دیروز دارد، این است که حالا در کارگاه و برای انیمیشن‌‌های بعدی، مثال‌مان از نقاط قوت و ضعف گذشته، دیگر فقط معطوف به نیست. حالا، تجربه‌‌ فیلشاه را هم داریم. 🔺علی رمضان؛ عضو تیم نویسندگان 🔺Ammarfilm.ir/20584@AmmarFest