چقدر ما انسانها فراموشکاریم, زود خیلی چیزها را فراموش میکنیم, حتی چیزهای مهمی که برایشان هم خون دادیم و هم جون, آری چه خوب از زبان شما عملیات والفجر مقدماتی یاد آوری شد, بله, فقط از عمار برمی آید که خاطرات دوران دفاع مقدس را زنده و یادآوری کند, چون عمار است. آری عملیات والفجر مقدماتی که در منطقه فکه, تا نزدیکیهای چزابه قرار بود یورش انجام شود, آن شب چه شوروشوقی بچه ها داشتند, خدا می داند اکثرشان کم سن و سال بودند, اما مرد, مرد دوران, مردی که مردانگی سرش میشد, سنش کم بود اما ایمانش به امامش, بزرگتر از خیلی چیزها که فکرش را بکنید بود, آری یاد شهید آن عملیات, برای خیلی ها باورکردنی نیست, اما واقعیت داشت. شب عملیات بایستی از یک کانال که داخل آن آب ومین و موانع فلزی, و موانع خورشیدی و, موانع چند لایه چیده شده بود بایستی نیروها عبور میکردند, بچه های دزفول نیز در عملیات حضور داشتند, عرض کانال زیاد بود, وهوا سرد, فرمانده از نیروها خواست, تا یکی داوطلب شود و نردبان چوبی را روی کانال بگذارد, تا نیروها بتوانند از کانال بگذرند, عراق نیز بشدت آتش می ریخت, هرچه که فکرش را بکنید, به زمین میخورد فرمانده با معاونش درگوشی یه چیزی گفت, و خودش رفت و نردبان را روی دوش انداخت که بطرف کانال برود, که مسعود عزیزیان, کوچولوی محلمان, که هنوز در صورتش, مویی سبز نشده بود, از زمین بلند شد, او همیشه پرچم ایران را به دور گردنش گره میزد و هروقت می دوید و پرچم تکان میخورد کیف میکرد, واین بچه ۱۲یا۱۳ساله, که کوچولوی محلمان بود, با صدایی بلند, در آن صدای انفجار ها, گفت صبرکن, اینو بده به من, و نردبان را از فرمانده گرفت و بطرف کانال رفت و آن را روی کانال گذاشت, وخودش اولین نفر بود که خواست از روی کانال عبور کند که تیر قناصه چی نامرد, این دلیر مرد را به درون کانال انداخت. و مسعود عزیزیان کوچولوی محلمان به فیض شهادت نایل آمد, و جنازه اش آنجا ماند ودیگر از کانال پراز مین بیرون نیامد,
بعدا برادرش که از بلدچی های قهار بود, هرچه گشت, نتوانست پیدایش کند,
اینها ایران را نگه داشتند
یادشهدا همیشه زنده باد🌷🌷🌷🌷🌷
#عملیات والفجر مقدماتی 🌷🌷🌷🌷
#نویدکیا
🔻به #خبرگزاریمردمیعَمّار بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34
@adminpress 👈: تحریریه