🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿
🌿
🌿
🌿🌿🌿امام سجاد عليه السلام:
🌿🌿🌿در شگفتم از كسى كه از خوردن غذايى كه برايش ضرر دارد پرهيز مىكند، اما از گناه، كه مايه ننگ و رسوايى است پرهيز نمىكند!
📗ميزان الحكمه، ج۴،ص۲۶۴
🌿🌿🌿اميرالمؤمنين علی علیه السلام:
🌿🌿🌿 از خود راضی بودن، نشانه تباهی عقل توست.
📗غررالحكم حدیث ۵۴۱۲
🌿
🌿
🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
@amn_org
🌿🌿🌿#گلهای_کوچک_خانه۷۸
🌿🌿🌿#اصلاح_رفتار_کودک۲۹
🌿🌿🌿قوانین رادر دونسخه برای خودتان و کودک بنویسید
🌿🌿🌿بجای اینکه مرتب قوانین رابه او گوشزد کنید،امتیازاتی که به دست آورده یا از دست داده را برایش بگویید
@amn_org
🌿🌿🌿 #باهم_بسازیم ۲۷
🌿🌿🌿مشکلات آسان تر حل می شود اگر بدانیم؛ آنچه پیش آمده:
🌿🌿🌿تنها یک مسئله است نه مشکل غیرقابل حل!
🌿🌿🌿 خودمان، قادر به حل مشکلات هستیم!
🌿🌿🌿 ناامیدی ممنوع!
🌿🌿🌿 مشورت و راهنمایی بگیریم!
@amn_org
🌿🌿🌿 پدر چه کند تا مربی خوبی برای فرزند خود باشد؟
🌿🌿🌿شرط اول این است که دل همسرش را به دست بیاورد. این سنگ اول تربیت اولاد است.
🌿🌿🌿هر کس توانست همسر خودش را قانع کند به اینکه خدمتگزار اوست،
🌿🌿🌿به او عشق میورزد و برای سعادت او آرزوی توفیق دارد؛ آن وقت است که میتواند نقشۀ تربیتی فرزندان خودش را ترسیم کند.
🌿🌿🌿 هر جا پدری در تربیت موفق نشد، مشکل در عدم همکاری با مادر بود!
@amn_org
🌿🌿🌿برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دلشکستگی و گلایه از #همسر کم و بیش، پیش میآید. اما مهم آن است که با #مدیریت ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بیروح خانه را #گرم کنیم.
🌿🌿🌿 یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام #عرفا و بزرگان معنوی تاکید شده است #روضه بر سیدالشّهدا علیهالسلام است.
🌿🌿🌿وقتی از سختیهای زندگی #خسته میشوید و بر دلتان غصه و اندوه مینشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر میتوانید زیارت #عاشورا قرائت کنید و با شنیدن روضهای از جنس #کربلا، اشک بریزید. هفتهای یک بار #قرص روضه را بر خود لازم بدانید.
🌿🌿🌿 از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام #نشاط و سبک شدن روح است. و البته با سبکشدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی #صمیمانه و مداراگونهی خود ادامه دهید.
🌿🌿🌿روضههای خانگی و بیآلایش را در خانههایتان رواج دهید!
@amn_org
🌿🌿🌿وقتی باید در نگاه مردم باشیم، چه کنیم که به ریا آلوده نشویم؟*
🌿🌿🌿بهترین کار برای جامعه آن است که
اولا انسانهای با نفس قوی که به لطف خداوند در این دام نمی افتند
در این مناصب قرار بگیرند
🌿🌿🌿و بعد هم
کسی که میداند نمیتواند
از وسوسه های این شهرت
و موقعیت خودداری کند
و به ریا مبتلا میشود
خود را از این جایگاهها دور کند
چرا که باعث مفسده خود و دیگران میشود.
🌿🌿🌿اندک لغزشی از علما و بزرگان،
زشت تر است از
گناهان بزرگی که مردم عادی انجام میدهند
🌿🌿🌿چه زشت است که دیگران را امر به عمل صالح کنیم و
خود عامل نباشیم
و بلکه بدتر از آن به گناه و ریا آلوده باشیم.
🌿🌿🌿عصرتون بشادی
@ann_otg
🌿🌿🌿قنبر
🌿🌿🌿جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود .
جوان نزد عمو رفت و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری .
🌿🌿🌿پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم.
شاه گفت: در شهر بدي ها (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟
🌿🌿🌿گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فوراً اسب را زین کرده با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد.
🌿🌿🌿به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟
گفت: تو را با علی چکار است؟
گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
🌿🌿🌿گفت: تو حریف علی نمی شوی.
گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: آری هرروز با او هستم و هرروز او را میبینم.
گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟
گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من.
🌿🌿🌿گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست.
مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا علی را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان.
گفت: پس آماده باش.
🌿🌿🌿جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش.
شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست؟
مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست؟
🌿🌿🌿گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد.
🌿🌿🌿ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر علی را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر.
🌿🌿🌿پرسید: مگر تو که هستی؟ گفت: منم اسداللّه الغالب، علی بن ابیطالب. كه اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود...
🌿جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی...
بدین گونه بود که "فتاح" شد "قنبر" غلام علی بن ابیطالب.
📗 بحارالانوار ج3 ص 211
@amn_org