گروه سرود مهدیاران گیلان014-Namahang-cheragh-rah-www.ziaossalehin.ir-mahdiyaran-ht.mp3
زمان:
حجم:
4.29M
#سرود «چراغ راه»
#ماه_رمضان #عیدفطر
متن سرود:
ببین ماه کم کم حلالی شده
یعنی این روز ها روزای آخره
دعا میکنم تا که هیچ مؤمنی
از این مهمونی دست خالی نره
اگه کم شده سفره ی مهمونی
در خونشو که نبسته رومون
تازه بعد مهمونی عیدی میده
خداوند بخشنده ی مهربون
دلت رو نگاه کن عزیز دلم
ببین با خدا قهری یا آشتی
آخه اینه قانون دنیای ما
درو میکنی هرچی که کاشتی
اگه توی تاریکی زندگی
چراغا باشه حرف شاه نجف
عدالت برای تو میشه مسیر
شهادت برای تو میشه هدف
بازهم جمعه ی آخر ماه اومد
میایم تا ببینن کنار همیم
واسه جنگ با دشمن مشترک
با هر مذهبی باشه یار همیم
درست مثل آزادی شهر خون
که شد افتخار پدر های ما
یه روز جمله ی قدس آزاد شده
میشه تیتر داغ خبرهای ما
شبیه جوون های سی سال پیش
همیشه تو هر نسلی پیدا میشه
می بینم من اون عید فطری رو که
نمازش تلِاویو برپا میشه
اگه توی تاریکی زندگی
چراغا باشه حرف شاه نجف
عدالت برای تو میشه مسیر
شهادت برای تو میشه هدف
گروه سرود #مهدیاران گیلان
👈فهرست سرودها رو اینجا ببیند.
· · • • • ✤ • • • · ·
@soroood
· · • • • ✤ • • • · ·
eitaa.com/amoo_safa
#داستان
#عیدفطر
روزی روزگاری، در یک دهکده کوچک، پسری به نام علی زندگی میکرد. علی همیشه منتظر ماه رمضان بود، چون در این ماه، خانوادهاش دور هم جمع میشدند، افطار میکردند و کارهای خوبی انجام میدادند. او هر شب به آسمان نگاه میکرد و ستارهها را میشمرد و آرزو میکرد که این ماه هرگز تمام نشود.
اما روزی، وقتی که ماه رمضان به پایان میرسید، علی احساس غم و ناراحتی کرد. او نمیخواست با این ماه عزیز وداع کند. او به مادرش گفت: "مادر، چرا ماه رمضان تمام میشود؟ من نمیخواهم این ماه را از دست بدهم!"
مادرش با لبخند گفت: "عزیزم، ماه رمضان تمام میشود، اما ارزشهای آن همیشه در دل ما باقی میماند. ما میتوانیم کارهای خوبی که در این ماه انجام دادیم را ادامه دهیم."
علی کمی فکر کرد و گفت: "اما چطور میتوانیم این کارها را ادامه دهیم؟"
مادرش پیشنهاد داد: "بیایید یک جشن وداع با ماه رمضان برگزار کنیم. در این جشن، میتوانیم درباره کارهای خوبی که انجام دادیم صحبت کنیم و یادآوری کنیم که این ارزشها باید در زندگیمان ادامه پیدا کند."
علی با اشتیاق گفت: "بله! این ایده عالی است!"
آن روز، علی و مادرش شروع به برنامهریزی جشن کردند. آنها از دوستان و همسایهها دعوت کردند و همه با هم جمع شدند. در جشن، علی داستانهایی از کارهای خوبی که در ماه رمضان انجام داده بود تعریف کرد. او از کمک به نیازمندان و وقت گذراندن با خانوادهاش صحبت کرد.
دوستانش نیز داستانهای خود را گفتند. یکی از دوستانش، سعید، گفت: "من در این ماه به بچههای کوچکتر از خودم کمک کردم و خیلی خوشحال شدم."
علی و دوستانش تصمیم گرفتند که بعد از ماه رمضان نیز کارهای خوبی انجام دهند. آنها یک گروه تشکیل دادند و هر هفته با هم به نیازمندان کمک میکردند و در کنار هم وقت میگذرانیدند.
در پایان جشن، علی با چشمانی پر از شادی گفت: "ما ماه رمضان را از دست ندادیم، بلکه ارزشهای آن را در دل خود نگهداشتیم. ما میتوانیم هر روز مانند ماه رمضان زندگی کنیم!"
همه با هم گفتند: "بله! ما میتوانیم!"
از آن روز به بعد، علی و دوستانش هر روز سعی میکردند که نور محبت و دوستی را در دلهایشان نگهدارند و کارهای خوب را ادامه دهند. آنها فهمیدند که ماه رمضان تنها یک زمان خاص نیست، بلکه یک راه زندگی است که باید همیشه در زندگیشان جاری باشد.
#داستان #قصه #عید_فطر
eitaa.com/amoo_safa
💐 پوستر دعای قنوت نماز عید فطر -
( جهت استفاده در مساجد و هیئت ها )
🌼 #دعا #قنوت #عیدفطر #فطر #نماز #عید_فطر #عید_سعید_فطر
eitaa.com/amoo_safa