#داستان
مرد در حال مرگ بود. وقتی که متوجه مرگش شد خدا را با جعبه ای در دست دید. خدا گفت:
-وقت رفتنه!
-به این زودی؟ من نقشههای زیادی داشتم!
-متأسفم، ولی وقت رفتنه.
- خدایا! در جعبهات چه داری؟
-متعلقات تو را
-متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباسهام، پولهام و...
-آنها دیگر مال تو نیستند، آنها متعلق به زمین هستند.
-خاطراتم؟
-آنها متعلق به زمان هستند.
-خانواده و دوستانم؟
-نه، آنها موقتی بودند.
-پس وسایل داخل جعبه حتماً تن و بدنم هستند!
-نه، آنها متعلق به گرد و غبار هستند.
-پس مطمئناً روحم است!
-اشتباه میکنی، روح تو متعلق به من است.
اشک در چشمان مرد جمع شد و با ترس زیاد جعبه را از دست خدا گرفت و باز کرد و دید خالی است!
مرد دلشکسته گفت: من هرگز چیزی نداشتم؟
خدا گفت: درست است؛ تو مالک هیچ چیز نبودی!
مرد گفت: پس من چه داشتم؟
خداگفت: لحظات زندگی مال تو بود. هر لحظه که زندگی کردی مال تو بود.
#تلنگر #زندگی
@amooansari
#داستان
بچه ها سلام
یکی بود یکی نبود .امام حسین (ع) که امام سو م ماست در شهر مدینه زندگی می کردند.امام حسین (ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند وبه مردم می گفتند :از آدمهایی که کارهای زشت می کنند وبه مردم ظلم می کرنند همیشه دوری کنید .به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود وبه مردم ظلم می کرد وهمیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد.
یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید.نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم از او یاری کنند.بری همین امام حسین (ع) به سمت آنها حرکت کرد.ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید ، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشمن به سمت آنها آمده اند تا با آنها بجنگند.امام حسین (ع) ویارانشان چند روزی آنجا بودند ودشمن هم آب را بر روی آنها قطع کرده بود .وهمه تشنه بودند.
ویک شب امام حسین (ع) به یارنشان گفتند که دشمن با من کار دارند شما می توانید بروید.ولی همه یارانش گفتند ما با تو هستیم .
روز بعد که روز عاشورا هست جنگ شد .وامام حسین (ع) ویارانشان بادشمن جنگیدند وبه شهادت رسدند ودشمن هم بی رحمانه سر امام حسین (ع) را از تنشان جدا کرد .
بچه ها:
برای همین ما هر سال روزعاشورا توی هیئتها یمی رویم وبرای امام حسین (ع) عزاداری می کنیم وسینه می زنیم وگریه می کنیم...پس یادتون نره روید وتوی عزاداریها شرکت کنید تا امام حسین (ع) هم همیشه از خدا برای شما خوبی طلب کند.
#واحدکار_محرم #محرم
🍎 کانال تربیتی جوانه ها #عموانصاری
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amooansari
┗━━━━━━━━━━━━┛
داستان کسی که مادر بابایش بود.pdf
حجم:
1.36M
💠نام داستان: کسی که مادر پدرش بود🌸
👨مخاطب: کودکان دبستانی
🌞از مجموعه داستان های زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها🌞
#ویژه_نامه_فاطمیه
#داستان
#دبستان
@amooansari
امام خمینی وسیاست.pdf
حجم:
817.5K
💠نام داستان: امام خمینی وسیاست📍
✔️از مجموعه داستان های آشنایی با زندگانی امام خمینی☘️
🔹نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
🔸مخاطب: متوسطه اول
#داستان
#ویژه_نامه_دهه_فجر
#متوسطه_اول
@amooansari
📣 #برنامه_سه_شنبه_ها:
🌹 #قصه و #داستان
💠#کلیپ_رفتار_امام_با_کودکان
🦋#کودک 🌹 #نوجوان #خانواده👆
💠قسمت 1️⃣ :
🛑چرا دوربینت رو نیاوردی؟
🌹شادی روح امام و شهدا صلوات🌹
✅ کانال تربیتی جوانه ها
@amooansari
3.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #قصه و #داستان
💠#کلیپ_رفتار_امام_با_کودکان
🦋#کودک 🌹 #نوجوان #خانواده👆
💠قسمت 3⃣ : چرا گریه او را درآوردی؟
✅ کانال تربیتی جوانه ها
@amooansari
روزه گچی.pdf
حجم:
3.15M
💙روزه گچی💙
💠آموزش آداب و احکام روزه به کودک و نوجوان در قالب قصه و داستان💠
#داستان
#ویژه_نامه_ماه_رمضان
#روزه
❤️ مرجع محتوایی مدارس کشور
http://eitaa.com/joinchat/2333474830Cb23e87b19b
🦋 برای دوستانتان ارسال کنید 👆
روز پیمان.pdf
حجم:
695.9K
🌞نام داستان: روز پیمان💚
✔️داستانی از واقعه غدیر 🌴
#امام_علی
#ویژه_نامه_عید_غدیر
#داستان
#دبستان
❤️ @amooansari
یازده داستان کوتاه برای ۱۱ شب
#داستان #محرم #امام_حسین(ع)
🔹 محتوای تربیتی مدارس کشور
http://eitaa.com/joinchat/2333474830Cb23e87b19b
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
🌴داستان زیبای خدمتگذار قسمت سوم
📌این داستان ادامه دارد....
#امام_سجاد
#خدمتگذار
#داستان
#انیمیشن
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
#داستان
به بزرگی گفتند:
تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟
گفت: هیچ کار. گفتند: مگر میشود؟
پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم
تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
❇️ کانال تربیتی جوانه ها
https://eitaa.com/joinchat/2333474830Cb23e87b19b
❇️ سایت عمو انصاری
www.amooansari.ir
┄┄┅┅❅🌸❅┅┅┅┄