🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: بنّای کوچک
پیامبر عزیز ما
یک روزی رفت به بنایی
بنا با سنگ دیوار میچید
او سنگ میبرد به تنهایی
سنگهای صاف، سنگهای تیز
سنگ درشت، سنگهای ریز
یکییکی دست میگرفت
کودک پر کار و تمیز
بنای مهربان میگفت
محمد عزیز من
با دستهای قشنگ خود
گِل را حسابی هم بزن
گنجشکها وقتی میدیدند
سنگها را توی مشت او
با هم میگفتند خدایا
زخم نشود انگشت او
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
#واحد_کار
🌸 تخصصی واحدکار عمودانا
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amoodanaa ✍
┗━━━━━━━━━━━━┛
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: خانهی مهربانی
پیامبر عزیز ما
تو خانه همکاری میکرد
خانم خود را همیشه
با خوشحالی یاری میکرد
لباس میدوخت، آب می آورد
شیر میدوشید از شتران
با چاقو گوشت را خرد میکرد
خمیر میکرد برای نان
خدیجه با مهربانی
نگاه میکرد به سوی او
خوشا به حالش که میدید
همیشه رنگ و روی او
نماز و گریه و دعا
بازی و خنده و غذا
تلاش و کار و همکاری
چه جای خوبی ای خدا
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
#واحد_کار
🌸 تخصصی واحدکار عمودانا
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amoodanaa ✍
┗━━━━━━━━━━━━┛
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: نخلستان
پیامبر عزیز ما
تنها میان صحرا بود
کنار او روی زمین
پر از نهال خرما بود
میخواست که آن نهالها را
بکارد آنجا در زمین
تا هر کدام نخلی شود
با خرماهای دلنشین
نهالها را از رو زمین
با شادمانی برمیداشت
یکی یکی، ردیف ردیف
داخل آن زمین میکاشت
چند سال بعد همان زمین
جایی که خشک و خالی بود
با نخلهای قشنگ خود
خرم و سبز و عالی بود
پَر میزدند میان باغ
پروانهها پرندهها
سرود میخواندند همگی
خیلی قشنگ و یک صدا
کی این زمین را کرد آباد؟
یک باغبان مهربان
کی قلب ما را کرده شاد؟
دوست خوب پرندگان
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
#واحد_کار
🌸 تخصصی واحدکار عمودانا
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amoodanaa ✍
┗━━━━━━━━━━━━┛
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: گل مهربانی
پیامبر عزیز ما
تا به مدینه پا گذاشت
تو باغچهی قلب همه
گلهای مهربانی کاشت
به مردم مدینه گفت
با شاخهی درخت و سنگ
همینجا باهم بسازیم
مسجدی جادار و قشنگ
به زودی گرم کار شدند
هر کسی یک کاری میکرد
پیامبر عزیز ما
با همه همکاری میکرد
شاخه رو شانه میگذاشت
آب میآورد، گل میآورد
یا این که دیواری میچید
تاقچهای را درست میکرد
خسته میشد عرق میریخت
وقتی که گرم کار میشد
از آن همه گلاب ناب
زمین پر از بهار میشد
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
#واحد_کار
🌸 تخصصی واحدکار عمودانا
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amoodanaa ✍
┗━━━━━━━━━━━━┛
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: چوپان کوچک
پیامبر عزیز ما
خیلی علاقه داشت به کار
نوبت کار وقتی میشد
خود را نمیکشید کنار
وقتی هنوز بچهای بود
همیشه بود زبر و زرنگ
تنبل و بازیگوش نبود
تلاش میکرد خیلی قشنگ
وقتی پیش حلیمه بود
با گلهاش میرفت به دشت
یک چوب محکم و بلند
همیشه میگرفت به دست
شیطان و بازیگوش بودند
برهها و بزغالهها
دنبال هم میدویدند
میافتادند تو چالهها
چوپان کوچک میدوید
میان چاله میپرید
آنها را بیرون میآورد
رو پشمشان دست میکشید
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
#واحد_کار
🌸 تخصصی واحدکار عمودانا
┏━━━━━━━━━━━━┓
🆔 @amoodanaa ✍
┗━━━━━━━━━━━━┛